یادداشت - Afaagh - :)

- Afaagh - :)

- Afaagh - :)

3 روز پیش

        خب تمام ذوق‌م این بود که سریع بیام و راجع بهش بنویسم...
نمایشنامه‌ای که بوی آزادی میداد، لابه‌لای تمام صفحات غم و عشقِ به آزادی، ایمان راسخ به عقیده ماندگار شده بود.
نمایشنامه‌ای که با غم نوشته شده، غمِ متفاوت، یانکِ عزیزم و سرنوشت‌ش...
دیالوگ‌های تاثیرگذارِ عجیب و غریبی داشت، بی‌نظیر بود!
عمیقا آرزو داشتم اقای کامو‌ی عزیز این سناریو رو کتاب می‌کردن نه نمایشنامه، خب طبیعتا نمایشنامه با محدودیت‌هایی روبه‌رو است، مثل اینکه آنچنان نمی‌شه روی حالات کاراکتر ها مانور داد، مونولوگِ داستایوفسکی‌طور داشته باشیم. البته که به نظرم صحنه‌‌ی دادگاه جای خالی‌ش احساس می‌شد و خب بازم این از محدودیت‌های تئاتر و نمایشنامه نویسی بود.
اما‌ دوست‌داشتنی و عزیز بود!🎀


      
780

43

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.