معرفی کتاب استونر اثر جان ویلیامز مترجم ستاره نعمت اللهی

در حال خواندن
15
خواندهام
77
خواهم خواند
128
نسخههای دیگر
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
استونر هنگام تدریس در کلاس گاه چنان غرق در موضوع درس میشد که نهتنها بیکفایتیاش، بلکه وجود خود و حتی دانشجویان را از یاد میبرد. گاه آنقدر سر شوق میآمد که لکنت میگرفت، با دستانش حرف میزد و یادداشتهایی را که از پیش آماده حرده بود به کل فراموش میکرد. اوایل از فوران احساسات اینچنینی شرمزده میشد، اما وقتی دید دانشجویان بعد از کلاس بیشتر به نزدش میآیند تهییج شد تا کاری را بکند که هرگز کسی به او یاد نداده بود. شروع کرد به فاش کرد عشقش، عشق به ادبیات، به زبان، به رازهای سربهمهر عقل و احساس در ترکیبات موجز و غریبو نامنتظرهی حروف و کلمات در سردترین و سیاهترین حروف چاپی… عشقی که پیشتر طوری پنهانش کرده بود که گویی ممنوعه است و خطرناک، و حالا در ابتدا محتاطانه و سپس با قاطعیت و در نهایت با غرور و افتخار از آن پرده برمیداشت.
بریدۀ کتابهای مرتبط به استونر
نمایش همهیادداشتها
16 ساعت پیش
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
اگر سالها بعد از شما بپرسند که کدام کتابها جزو محبوبترینهایتان بودهاند، احتمالاً استونر را به یاد نخواهید آورد. استونر، همچون شخصیت اصلیاش، نه برای محبوبیت بلکه برای تابآوردن در قفسهی کتابخانهتان باقی میماند. نویسنده این را همان ابتدا بیپرده به شما میگوید. روایت زندگی مردیست که سر و کارش به ادبیات و بعد به دانشگاه میافتد و تا پایان عمر همانجا میماند. در زندگی شخصیاش—اعم از ازدواج، فرزند، دوستی—شکست میخورد، اما تاب میآورد. دانشگاه، یا بهتر بگویم ادبیات، برای او جهانیست که میان او و دنیای بیرون فاصله میاندازد: میان او و جنگ، او و بحران اقتصادی، او و تمام آدمهایی همچون واکر که بیرون از دیوارهای دانشگاه زندگی میکنند. با اینهمه، هر خوانندهای با گوشهای از زندگی او احساس نزدیکی میکند. هنگام خواندن، بیش از همه از شخصیت ایدیت حرص میخوردم و صورتم درهم میرفت—بهویژه در ماجرای فاصله انداختن میان استونر و دخترش، گریس. نوع تربیت و بزرگشدنش بیش از آنکه مرا دچار دلسوزی کند، غمگینم میکرد از بابت تباه شدن زندگی استونر. از لومکس و آن شاگرد بیعرضهاش هم دل خوشی نداشتم؛ اما در نهایت، مثل خود استونر، برایم بیاهمیت شدند. تنها یکبار در طول خواندن کتاب خندیدم: صفحهی ۲۳۲. همان لحظهای که با خودم گفتم: "اگر استونر استاد من بود، میتوانستم آن پیرمرد را دوست داشته باشم و به ادامهی ترجمهی متن لاتینش گوش دهم." خلاصه اینکه استونر داستان یک زندگی معمولیست و داستانهای معمولی، شگفتیهای کمنظیر خودشان را دارند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.