معرفی کتاب استونر اثر جان ویلیامز مترجم سعید مقدم

در حال خواندن
14
خواندهام
77
خواهم خواند
125
نسخههای دیگر
توضیحات
دو هفته پس از این که استونر مدرک کارشناسی خود را در رشتهی ادبیات گرفت، شاهزاده فرانسیس فردیناند در سارایوو به دست یک پیکار جوی ملی گرای صرب کشته شد؛ و پیش از شروع پاییز، جنگ جهانی سراسر اروپا را فرا گرفت. جنگ موضوعی بود که دانشجویان مسن ترپیوسته به آن علاقه نشان میدادند. نمیدانستند آمریکا سرانجام چه نقشی در آن پیدا میکرد و بیخبری از آیندهی خودشان را به فال نیک میگرفتند. اما برای ویلیام استونر آینده روشن، معین و بی تغییر بود. آینده را همچون جریان رویدادها، امکانها و دگرگونیها پیوسته نمیدید، بلکه بیشتر آن را در قلمرو پیشرویی میپنداشت که در انتظار اکتشافهای خود اوست. آینده را همچون کتابخانهی بزرگ دانشگاه میدید، که میشد گوشههای جدیدی برایش ساخت، کتابهای جدید را به آن اضافه کرد و کتابهای قدیمی را ازآن برداشت.
بریدۀ کتابهای مرتبط به استونر
نمایش همهیادداشتها
8 ساعت پیش
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
اگر سالها بعد از شما بپرسند که کدام کتابها جزو محبوبترینهایتان بودهاند، احتمالاً استونر را به یاد نخواهید آورد. استونر، همچون شخصیت اصلیاش، نه برای محبوبیت بلکه برای تابآوردن در قفسهی کتابخانهتان باقی میماند. نویسنده این را همان ابتدا بیپرده به شما میگوید. روایت زندگی مردیست که سر و کارش به ادبیات و بعد به دانشگاه میافتد و تا پایان عمر همانجا میماند. در زندگی شخصیاش—اعم از ازدواج، فرزند، دوستی—شکست میخورد، اما تاب میآورد. دانشگاه، یا بهتر بگویم ادبیات، برای او جهانیست که میان او و دنیای بیرون فاصله میاندازد: میان او و جنگ، او و بحران اقتصادی، او و تمام آدمهایی همچون واکر که بیرون از دیوارهای دانشگاه زندگی میکنند. با اینهمه، هر خوانندهای با گوشهای از زندگی او احساس نزدیکی میکند. هنگام خواندن، بیش از همه از شخصیت ایدیت حرص میخوردم و صورتم درهم میرفت—بهویژه در ماجرای فاصله انداختن میان استونر و دخترش، گریس. نوع تربیت و بزرگشدنش بیش از آنکه مرا دچار دلسوزی کند، غمگینم میکرد از بابت تباه شدن زندگی استونر. از لومکس و آن شاگرد بیعرضهاش هم دل خوشی نداشتم؛ اما در نهایت، مثل خود استونر، برایم بیاهمیت شدند. تنها یکبار در طول خواندن کتاب خندیدم: صفحهی ۲۳۲. همان لحظهای که با خودم گفتم: "اگر استونر استاد من بود، میتوانستم آن پیرمرد را دوست داشته باشم و به ادامهی ترجمهی متن لاتینش گوش دهم." خلاصه اینکه استونر داستان یک زندگی معمولیست و داستانهای معمولی، شگفتیهای کمنظیر خودشان را دارند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.