داستان راجع به روزهای سخت مردم در ونزوئلا 
      

        داستان راجع پسر دوازده ساله ای به نام اندی هست که یک پیرمرد سر او کلاه می‌گذارد و میدان اسبدوانی را با 3دلار به او می‌فروشد. دوستان اندی جو مایک و آری ابتدا سعی دارند او را سر عقل بیاورند ولی در آخر چون او از این بابت خوش است با او همکاری می‌کند و پرسنل اسبدوانی هم با او همساز می‌شوند. 
      

        کاراکتر ها
رو
پوپون
ویک
رز
لوسی
ژان
داستان درباره سه جوان فرانسوی است رو پوپون ویک.
لوسی همسر  ژان به او خیانت می‌کند.
رو با خواهر پوپون رابطه دارد و در حین دعوا رو به پوپون این را می‌گوید
پوپون با اسلحه برای کشتن رو می‌آید ولی در آخر خودکشی می‌کند. 
      

        داستان راجع به باغبانی است که بانوی پیر یهودی را به قتل می‌رساند. نمایش در فضای رمز آلود پیش میرود
      

        نمایشنامه راجع به فرمانروایی رومی است
      

        کتاب راجع به زندگی ویلیام استونر هست. استون استاد دانشگاه میزوری است با ایدیت ازدواج ناموفقی می‌کند. حاصل ازدواج دختری به نام گریس است. در 42سالگی با دختر جوانی به نام کاترین رابطه عاشقانه برقرار می‌کند. اسامی همکارانش در دانشگاه هولی لومکس، فینچ است. 
      

        داستانی عاشقانه که از کودکی یک پسر هشت ساله به مربی اش و بازگشت به او بعد از سال‌های زیاد و مربی نویسنده شده است.
داستان اول شخص از زبان نویسنده زن درباره عشقش یان آندره اشتانیر
      

        نمایشنامه راجع به تیم ملی انگلیس و حضور ساتگیت روی نیمکت این تیم
      

        و هرگز جدا نمی‌شویم :

من نسیم ام: راجع به دو دوست سوار یک قایق که دومی برای فرار از ترس توی دریا میپرد
کسی می‌آید: زن و مردی که به خانه ای دور از شهر برای زندگی می‌روند مرد همیشه توهم ورود کسی به خانه را دارد تا اینکه واقعا یکی وارد خانه می‌شود که صاحب قبلی خانه است.. 
      

        نمایشنامه ای سه پرده ای کاراکترها :
 منینگهام و همسرش خانم منینگهام بازرس راف نانسی و الیزابت
 آقای منینگهام برای بدست آوردن یاقوتهای با ارزش پیرزنی را به قتل می‌رساند سپس با خانم منینگهام ازدواج می‌کند وبه خانه برمی‌گردد. او برای رسیدن به هدف شوم خود همسر خود را روانی جلوه می‌دهد. در آخر بازرس راف از سر می‌رسد و آقای منینگهام را دستگیر می‌کند. 
      

        داستان زنی به نام هستربراین که به همراه دخترش مروارید در نیوانگلند زندگی می‌کنند. زن بعد از ارتباط نامشروع با کشیشی به نام دیمسدیل مورد غضب جامعه ی سختگیر نیوانگلند قرار می‌گیرد. داغ ننگ راجع به حرف A است که روی لباس هستربراین زده شده که باید همیشه روی لباسش باشد تا درس عبرتی برای دیگران باشد. هستربراین هیچگاه لب به اعتراف نگشود و اسم کشیش را فاش نکرد. در آخر داستان خود کشیش که سالها از این عذاب وجدان بار سنگینی روی دوشش احساس می‌کرد در مراسم جشن حقیقت را فاش کرد و همانجا جان سپرد. هستربراین شوهری به نام دکتر  چیلینگ ورث داشت. 
      

        در خانه ام ایستاده بودم و منتظر بودم باران بیاید
داستان با شخصیت های
مادر
زن پیر
دختر ارشد
دختر کوچک
دختر جوان
راجع به برادرانشان که از خانه به واسطه درگیری با پدر خارج شده است
      

        دوساکس: داستان راجع به سه کاراکتر هست
آلن و شونژک و ژرژ

آلن و شونژک بهمراه ژرژ به صورت سیار نمایش در سرتاسر اروپا انجام می‌دهند،
نمایش اینگونه شروع میشود:در حالیکه ژرژ روی تخت خوابیده متوجه می‌شود که آلن و شونژک که بی‌خبر او را ترک کرده بودند نزد او برگشتند

      

        پرتره یه زن
سوفی نامزد خود با نام زویه را به قتل می‌رساند. نمایشنامه راجع به دادگاهی هست که برای رسیدگی به جرم سوفی برگزار می‌شود
سوفی
زویه
کریستین نامزد زویه
لوبه بازپرس
دادستان
کانسبه وکیل
و هرکدام از دید خود به موضوع را بررسی میکنند
نمایشنامه به  سبک چندصدایی اجرا می‌شود این سبک مورد علاقه میشل ویناور نویسنده این کار است
      

        میشل ویناور تو این نمایشنامه به جای این که از صحنه و پرده استفاده کنه از کلمه قطعه استفاده کرده و با خواندن نمایشنامه خودتون رو در حال شنیدن یک موسیقی کلاسیک تصور خواهید کرد جایی که در اوج خوشی ملودی تغییر میکنه و فضا پراسترس میشه وبلعکس.