معرفی کتاب شب هرگز کاراکاس را ترک نخواهد کرد اثر کارینا ساینس بورگو مترجم ایمان رهبر

شب هرگز کاراکاس را ترک نخواهد کرد

شب هرگز کاراکاس را ترک نخواهد کرد

3.9
7 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

12

خواهم خواند

5

ناشر
خوب
شابک
9786227543988
تعداد صفحات
272
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

کتاب شب هرگز کاراکاس را ترک نخواهد کرد، نویسنده کارینا ساینس بورگو.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به شب هرگز کاراکاس را ترک نخواهد کرد

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به شب هرگز کاراکاس را ترک نخواهد کرد

یادداشت‌ها

          ۲۷۰ صفحه در ۶ ساعت.
‌
در سال ۲۰۰۷، ونزوئلا، پس از آنکه «هوگو چاوز»، رئیس جمهور وقت، که سومین انتخابات خود را در سال قبلش پیروز شده بود، پیشنهاد رفراندوم قانون اساسی را داد که آغازگر تبدیل این کشور به یک کشور سوسیالیستی و منصوب شدن او به عنوان یک دیکتاتور بود، وارد هرج و مرج سیاسی شد. اگرچه هرگز به‌طور مستقیم به آن اشاره نشد، اما می‌توان این رویداد را به‌عنوان پس‌زمینه‌ی احتمالی اولین رمان انفجاری «کارینا ساینس بورگو»، «شب هرگز کاراکاس را ترک نخواهد کرد»، استنباط کرد.
‌
غمِ یک مادر، و غمِ یک کشور؛ در کاراکاس هستیم، ونزوئلا، «آدلیدا فالکون» به‌تازگی مادرش را دفن کرده است، روندی که با خشونت انفجاری و کمبودی که کشورش را فراگرفته است، دشوارتر شده است. مردم به‌طور معمول دستگیر و شکنجه می‌شوند، قفسه‌های سوپرمارکت‌ها خالی هستند، بازار سیاه فروش هر چیزی، از دارو گرفته تا نوار بهداشتی رونق دارد، و خاموشی‌ها یک اتفاق عادی‌ست. «ساینس بورگو» نمایی از زندگی بر روی زمین را ارائه می‌دهد. اولین اثر او داستان یک زن از زنده ماندن در کشوری‌ست که در آن باندهای خشونت خود را به شکل انقلابیون درآورده‌اند و عملن کنترل پایتخت را به دست گرفته‌اند. «شب هرگز کاراکاس را ترک نخواهد کرد»، رمانی غیرقابل پیش‌بینی‌ست که با سرعتی سرسام‌آور حرکت می‌کند، چیزی که قاعدتن نباید جواب بدهد اما، در کشوری که دولت، یکی از پدران بنیانگذار خود را نبش قبر می‌کند تا به او "شخصیت جدیدی" بدهد و در آنجا که اخبار اعدام توسط یک کودک ارائه می‌شود تا لکه‌ی تاریک مرگ با صدایی بی‌گناه به نمایش گذاشته شود، جهش‌های منطقی یک استثنا نیستند، بلکه قاعده هستند. «ساینس بورگو» خاطرنشان می‌کند: "این یک اثر داستانی است. برخی از قسمت‌ها و شخصیت‌های این رمان از رویدادهای واقعی الهام گرفته شده‌اند، اما برای اهداف ادبی در این‌جا گنجانده شده‌اند، نه به عنوان شهادت."
‌
«شب هرگز کارکاس را ترک نخواهد کرد»، تاریخ نیست و سعی هم نمی‌کند که باشد در عوض، این یک تصویر روانشناختی ماهرانه است از آنچه برای فرد اتفاق می‌افتد وقتی همه‌ی چیزهایی که تا به حال می‌شناخته در اطراف او فرو ریخته است و به این ترتیب، «ساینس بورگو» با آن نثر شاعرانه‌اش به صدایی به موقع تبدیل شده است و با ظرافت و اقتدار تلفات روانی و عاطفی فروپاشی دولت را ارائه می‌دهد و خواننده را به مبارزه به‌همراه «آدلایدا» برای هستی و انتخاب‌های شدید پیش روی او سوق می‌دهد.
        

0

zahra kazemi

zahra kazemi

1404/2/14

          کتاب شب هرگز کاراکاس را ترک نخواهد کرد اثری از کارینا ساینس بورگو نویسنده ای از دل ادبیات لاتین، که روایتگر انقلاب ، آشوب ،مرگ و بقا در تجربه زیسته آدلایدا فالکون در کاراکاس قلب ونزوئلا است.داستان با آدلایدا فالکون راوی و شخصیت اول قصه، با از دست دادن مادرش شروع می شود و با خاطراتی از مادر از دست رفته و وطن از دست رفته اش ادامه می یابد. پس از آشنایی با برخی شخصیت های محوری در کتاب از جمله همسایه ها و خاله هایش و قصه هایشان وارد حال و هوای آشوبناک و تلخ تری از زندگی کنونی آدلایدا در کاراکاس شده و با تلاش او برای صرفاً بقا و نقطه عطف داستان که برخورد او با جنازه ی یکی از همسایه هایش است روبرو می شویم. 
کتاب هر چه از میانه دور تر می شود و جلوتر می رود از تک گویی بیشتر خارج شده و دیالوگ ها ، گفت و گو ها و حوادث بیشتری را شاهد می شویم که خود از نکات مثبت کتاب است. اما گاهی در میانه هیجانات و اتفاقات کتاب دوباره آدلایدا با هجوم خاطرات زندگی گذشته اش مواجه می شود و ما باید چندین صفحه را با او به کوهستان های کاراکاس، اتوبوس بین شهری، موزه ها و مسافرخانه ی فالکون و حتی توصیفات زیاد از یک خوراکی محلی همراه شویم تا دوباره به روایت اصلی متن و تراژدی جدید او یعنی بقا در بحبوحه آشوب و غارتگری بازگردیم و این می توانست خواننده را گاهی از ادامه دادن خسته کند. 
اما نقطه عطفی که جلوگیری می کرد از متوقف ساختن خواننده در چنین موقعیت هایی قلم قوی و شاعرانه و تک گویی های قوی نویسنده بود.صد البته که این فلش بک ها هم اکثر اوقات به نظر من طبیعی می آمد و آن هم به این دلیل که برای آدلایدا تنها معنا های زندگی اش درحال از بین رفتن بودند و کنار آمدن با این موضوع اصلا راحت نبود.این دو معنا شامل مادرش، تنها فرد مهم زندگی او(بجز دوره ی حضور موقتی مردی متبحر در روزنامه نگاری که او را هم قاتلان وطنی از او گرفتند) و وطن او که خاستگاهش و خاطرات کودکی اش در آنجا بود، می شد.اتفاقات سیاسی، تاریخی کتاب ارتباط مستقیمی با درام قصه داشت و حتی دلیل مرگ مادرش و رخ دادن این تراژدی ارتباط مستقیمی با دارو های تقلبی در بازار سیاه آنجا داشت. او فقط می خواست کاری کرده باشد که مادر بماند.و حتی پس از از دست دادنش هراس داشت که نکند قبر او را شکافته و همه چیز مادر را از زیر خاک بدزدند. دیگر هیچ چیز در وطن او سرجایش نبود. خانه اش را تحت هجوم از دست داده بود و حال فقط جنازه ی همسایه ی همسن و تقریبا مشابه از نظر ظاهری می توانست امید او به بقا باشد.آن هم با پاسپورت اسپانیا و تابعیت اسپانیای او.فرار از آدلایدا فالکون بودن و هویت واقعی اش و گذر از گذشته برایش بسیار سخت بود ولی چاره ای نبود. او باید دوباره زاییده می شد اینبار از رحم تنگ و تاریک وطن پیشینش تا ساقط نشود و بتواند زندگی کند.و چقدر سخت و غریبانه است این زایش دوباره، اما ممکن بود و او استفاده کرد از این امکان.
نقاطی از داستان که حس همذات پنداری و همدردی بیشتری با آدلایدا را در من بر می انگیخت بیشتر مرتبط با آن بخش هایی از قصه بود که او تلاش می کرد دل بکند. تلاش می کرد جدا شود از پوستین پیشین خود که بخش های زیادی اش را دوست داشت ولی حال برای بقای انسانی ناچار به ترک آن بود. و البته که هیچوقت این بخش ها در آدلایدای جدید یا اورورا پرالتای جعلی گذشته نخواهد مرد و همواره بخشی از او متعلق به مادر، خاله های خرافاتی و خیابان های کاراکاس و اکوماره خواهد بود.آدلایدا می گفت شب در کاراکاس خواهد ماند اما شاید زمانی روزنه هایی از روز تابانده شود.تا وطن مانده امید هست. 
        

9