zahra kazemi

zahra kazemi

@zahrakazemii

9 دنبال شده

5 دنبال کننده

            تمایل به شنیدن ، خواندن و گذر کردن... 
          
podbuzz
zahra_kzmii1

یادداشت‌ها

        یک جنایی کوتاه و تر و تمیز برای گذروندن یه عصر سرد زمستونی که می شه تو 2، 3 ساعت بی وقفه خوندش. اولین اثری بود که از گیوم موسو خوندم و بسیار خوشم اومد.باوجود اینکه جزو کتاب هایی از ایشون نیست که خیلی بولد شده باشه ولی واقعا منو وادار کرده که سراغ بقیه کتاب هاشون هم برم. «داستان:(ابتدا بگم که حتما مقدمه کتابو بخونین چون جزوی از داستانه)بخش اول با فردی به نام رافائل آشنا می شیم که کتاباشو هر جا می فرسته توسط ناشرا رد می شن و احساس می کنه نیاز به کمک داره توسط یه نویسنده. و اون نویسنده ای که مدنظرشه(کسی که رافائل کتاب هاش رو دوست داره) آقای نیتن فاول هست که به شکل مرموز و اتفاقی ای قلمو گذاشته کنار و دیگه نمی نویسه و توی جزیره ی عجیبی زندگی می کنه و..... »
از آثار جنایی امروزی که خوندم اکثرا حتی اگر خیلی درام و جنایی قوی ای داشته منطقم رو اذیت کرده و یا به خیلی از سوالام بعنوان یه خواننده پاسخ نداده و این کتاب نسبت به سایرین واقعا این ویژگی بدو نداشت. و تو نهایت کتاب نمی گی« اه حیف شد که.نویسنده داستان به این خوبی رو با همچین پایان و منطقی خرابش کرد.»
و افسوسی اگر باشه برای اینه که چرا انقدر کم بود! کتاب واقعا می تونست طولانی تر باشه و کم پیش میاد جنایی اینطوری که کش نده الکی چه برسه به اینکه کوتاه تر هم باشه. تعلیق و ترس و هیجان که عناصر اصلی احساسی کتب جنایی هستن به خوبی و بجا هست و مشخصه گیوم موسو چقدرر تو کارش تبحر داره.پرداخت بجا به جزئیات هم برام جالب توجه بود.احتمالا اگر پرونده هری کبر رو خونده باشید خیلی موقع خوندن این کتاب یادش افتادید و مقایسش کردید،یکی از مواردی که باعث می شه این کتاب بزنه جلو از پرونده هری کبر همین موضوعه.نویسنده نه اونقدر غرق در جزئیات به سبک برخی نویسندگان کلاسیک شده و نه اونقدر فارغ از جزئیات که اطلاعات ظاهری برای تصویرسازی شخصیت ها و مکان ها وجود نداشته باشه.البته پرونده هری کبر در بعضی موارد بهتر عمل کرده بود مثل شخصیت پردازی ها و پرداخت به اونها که عمیق تر انجام شده بود. و البته طولانی تر هم بود.هر دوی این کتاب ها راجع به نویسنده ها و دنیاشون بودن و هردو بنظرم به سبک خودشون خوب پرداخته بودن و اول هر چپتر شاهد چند جمله مربوط به نویسندگی بودیم و درکل اگر اهل نوشتن هم باشید قطعااا از این دو کتاب لذت خواهید برد. و اما خود این کتاب:شخصیت ها جذابن واقعا. چه فاول چه ماتیلد چه رافائل.فاولی که رمان نمی نویسه شاید چون داره تو رمان واقعی زندگی دست و پا می زنه.و خواننده ارتباط خوبیو باهاشون برقرار می کنه.ولی اگر کتاب طولانی تر بود قطعا ماجراها انقدر سریع پشت هم رخ نمی داد که درام قصه توسط جنایی و هیجان زیادش کمی قربانی بشه.داستان سرعت بالایی تو روایت داشت و واااقعا برخورد شخصیت ها باهم خیلی کم بود قبل از فاش شدن یسری راز ها و پایان داستان.می تونست روابط رو عمیقتر بیان بکنه درام بیشتر و طولانی تر بودن قصه.پایان قصه با خود قصه نبود.بلکه از نویسنده بود که خودشو تو دنیای خودش قاطی کرده بود و بنظرم اخر کتاب خیلی هوشمندانه بودن دیالوگ های پایانی.
      

1

        کتابی کوتاه شامل نامه نگاری های دو دوست که یکی آمریکا هست و دیگری بتازگی با خانواده ش به زادگاهش آلمان برگشته حدود سال های ۱۹۳۳,۳۴ که هیتلر پیشوای آلمان شده و خیلی چیز ها در آلمان در حال تغییره.
جالب اینجاست که این کتاب پیش از جنگ جهانی دوم و زمانیکه هنوز شاید هیتلر اونقدر منفور نبوده نوشته شده و قاعدتا باتوجه به اینکه آمریکا از ابتدا هم جزو متفقین نبوده و در مقدمه هم نوشته شده که خودشون رو جدای از اروپا می دونستن می شه فهمید نویسنده کاملا بدون غرض و جهت گیری(بخاطر جبهه متفقین)نوشته شده و با این وجود نویسنده انگار واقعا خوب شرایط آلمان اونموقع رو درک کرده بوده که این چنین خوب سیر تحول فکری مردم آلمان و عواملی که باعث ایمان آوردن مردم آلمان به او شد رو به رشته تحریر در آورده.تحول افکار وقتی تمام معاهده های پس از جنگ جهانی اول برعلیه آلمان شده و در وضعیت اسفناکی زندگی می کنن و از حرف زدن ها و شعار ها خسته شدن و مرد عملی اومده و می خواد غرور ملی همه رو بیدار کنه.فارغ از اینکه از چه راهی و ایده های دیگرش خوب هست یا خیر.طوری که نسل کشی رو هم در نظرشون مبرا از خطا جلوه داده.
همه اینها در قالب نامه به خوبی اجرا شده و مخاطب از نامه چهارم پنجم به بعد تند تند تر متن رو می خونه که عاقبت اتفاقات رو بفهمه.اینکه ایدئولوژی ها چقدر خطرناکند و چطوری می تونند یه دوستی چند ساله رو هم خراب کنن.بطوریکه اولین نامه با نامه های آخری چقد متفاوته.
و بنظرم درسته که کتاب کتاب کوتاهیست اما محتواش به اندازه ای هست که اطلاعات خوبی راجع به انگیزه های شروع جنگ توسط المان رو بده.کتابی که توی نیم ساعت می شه خوندش.
و درود بر ماکس بخاطر نامه هایی که اواخر کتاب برای مارتین می فرستاد.
      

1

        قصر آبی، اثری از نویسنده مجموعه کتاب های آن شرلی که احتمالا حتی اگر کسی آن هارا نخوانده باشد از معروف و مشهور بودن آن اطلاع دارد.حقیقتا ابتدای کتاب داشتم به این فکر می کردم که چقدر به عنوان یک رمان کلاسیک در مقایسه ذهنی ام با آثار جین آستن، خواهران برونته و سایر کلاسیک های این مدلی با چه شاهکاری روبرو هستم و چقدر مانند آن شرلی دارم با ولنسی(شخص اول) ارتباط می گیرم. جملات شاهکار کتاب را واقعا نمی شود نادیده گرفت و بیشترشان را هایلایت کردم و معتقدم چندین قدم از این جهت و سایر جملات کلیشه ای رمان های همانموقع جلوتر است. منتها هرچه جلو تر رفتم ضعف های قصه خودش را بیشتر به من نشان داد. شما برای اینکه بخواهید خواننده را تا آخر رمان با خود همراه کنید قاعدتا نیاز به دلیل قوی ای دارید.بله دلایلش را این کتاب دارد.شخصیت پردازی خوب، شخصیت های فرعی کنجکاو کننده، شروع خوب و... اما آنچه که این همراهی را آنقدر لذت بخش نکرد برای من به شرح زیر است:
۱) در توصیفات از طبیعت بشدت زیاده روی شده بود و گاه از علاقه اش به چیز های اطرافش هم بیش از حد توضیح می داد و جالب آنکه ده صفحه بعد باز هم تکرارش می کرد و یکسری عبارات طولانی را مدام می شد خواند هر چند صفحه یکبار.
 ۲) توصیفات اضافه نه تنها از طبیعت، بلکه سبک زندگی قدیمی ای که داشته، حسش نسبت به آدم ها، حال و هوای زندگی جدیدش و.... که آزار دهنده می شد و مثلا صد صفحه را می خواندیم بدون حتی یک اتفاق خاص و جدید که داستان را به سمت دیگری ببرد.از اواسط به بعد اینطور بودم که:اوکی دیگر متوجه شدم کاملا که چه حسی داری!فهمیدیم الان خوشبختی قبلا اینطور نبوده ای و برخورد های نامحترمانه اینگونه که از بانو مونتگومری پوزش می خواهم.ولی مطمئنم حتی افرادی که با توصیفات کتب کلاسیک مشکلی ندارند هم اینجا به مشکل برخواهند خورد و البته که از کتاب هم انتظار بروز وقایع بیشتری داشتم بجای این حجم از توصیف. 

۳) یا کتاب نباید باتوجه به وقایع اتفاق افتاده در آن انقدر طولانی می بود یا اینکه اتفاقات و چالش های سخت تر و بیشتری در مسیر ولنسی و زندگی اش باید قرار می گرفت.

 ۴) در شخصیت ولنسی چه نوع محتاط و سر به راهش و چه پس از آن سرکش و سنت شکنش زیاده روی می شد. گاهی رفتار هایش برایم خارج از منطق می شد. همچنین تغییر رفتار ناگهانی او که یکخورده برایم با این سرعت عجیب بود. درست است که شوکی قوی تر از مرگ نمی تواند منجر به این تغییر شود و خبر مرگ هم باعث این اتفاق شد منتها خود کنار آمدنش با مقوله مرگ باید کمی تلخ تر می بود. حتی ناامیدترین انسان ها که می خواهند خودکشی کنند و مرگ را انتخاب می کنند هم لحظات سختی را برای قبول کردن نهایی تصمیمشان می گذرانند و حتی لحظاتی هم پشیمان می شوند. اما ولنسی با اینکه انتخابش مرگ نبود و یک اتفاق بود برایش شنیدن خبر مرگش(اسپویل نیست ابتدای کتاب می فهمید)خیلی خیلی خونسرد با این واقعه برخورد کرد و با خود فکر کردم شاید نویسنده می خواهد به کمک اغراق عمق تنهایی و فاجعه ی بی کسی و نادیده گرفتگی ولنسی را به ما بفهماند و این موضوع را می توانم در نظر نگیرم جزو نکات اصلی منفی کتاب. ولی آنجا جای تعجب داشت که زمانی که در اوج خوشی هایش بود نیز باز از مرگ نمی ترسید و این از منطق خارج بود. چون امید بقول خود نویسنده انسان را در بند می کند و آیا او با وجود خوشی های دوران سنت شکنی اش امیدوار نبود؟؟نباید کمی با مرگ به مشکل بر می خورد؟ 
حال می خواهم بروم سراغ نکات خوب کتاب که قابل تحسین هستند:
۱)نویسنده با جملات بسیار منطقی به موضوع تحقیر پیر دختر ها(به اصطلاح)بخاطر عدم شکار(!!!!) همسر می پردازد و بنظرم باتوجه به زمانش پرداخت خوبی به این موضوع دارد. ولی خیلی به خوبی از پس شرح سنگینی غصه دختری مثل ولنسی که حس منتخب نبودن و نادیده گرفته شدن دارد و حرف های خانواده هم بسیار اذیتش می کنند. رویی از خودش که از آن متنفر است و همیشه باید خودش را سانسور کرده و اخلاق خانواده اش را تحمل کند.دراصل طراحی کاراکتری با این ویژگی ها که همزمان بخواهد دوست داشتنی هم باشد برای خواننده سخت است که خانم مونتگومری به خوبی از پسش بر می آید. ۲) جذابیت شخصیت بارنی که متاسفانه البته به اندازه کافی به آن پرداخته نمی شود بجز اینکه با او خوش می گذراند ولنسی و دو اینکه بدنام شهر است.دیگر در طول داستان ما وارد شخصیت او و زندگی اش نمی شویم درحالیکه شخصیت او بشدت در ابتدا مرا یاد رت باتلر بربادرفته انداخت منتها آن شوخ طبعی تکه پرانی و جسور بودن را در او آنقدر حس نکردم و بنظرم کمی هم حیف شد.البته که رت باتلر شخصیتی جاودانه بود در نظر من و بارنی تفاوت های زیادی حتی در توصیفات نویسنده از او دارد اما باز هم آنچه که از بارنی توصیف می شد با آن عملکرد واقعی اش کمی در تضاد بود و انتظار بیشتری می رفت از نویسنده که به او باتوجه به توصیفاتش از او بپردازد. 
 در پایان کتاب را درکل دوست داشتم و ترجمه هم به خوبی از پس انتقال مفاهیم بر آمده بود.  
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.