یادداشت zahra kazemi

        یک جنایی کوتاه و تر و تمیز برای گذروندن یه عصر سرد زمستونی که می شه تو 2، 3 ساعت بی وقفه خوندش. اولین اثری بود که از گیوم موسو خوندم و بسیار خوشم اومد.باوجود اینکه جزو کتاب هایی از ایشون نیست که خیلی بولد شده باشه ولی واقعا منو وادار کرده که سراغ بقیه کتاب هاشون هم برم. «داستان:(ابتدا بگم که حتما مقدمه کتابو بخونین چون جزوی از داستانه)بخش اول با فردی به نام رافائل آشنا می شیم که کتاباشو هر جا می فرسته توسط ناشرا رد می شن و احساس می کنه نیاز به کمک داره توسط یه نویسنده. و اون نویسنده ای که مدنظرشه(کسی که رافائل کتاب هاش رو دوست داره) آقای نیتن فاول هست که به شکل مرموز و اتفاقی ای قلمو گذاشته کنار و دیگه نمی نویسه و توی جزیره ی عجیبی زندگی می کنه و..... »
از آثار جنایی امروزی که خوندم اکثرا حتی اگر خیلی درام و جنایی قوی ای داشته منطقم رو اذیت کرده و یا به خیلی از سوالام بعنوان یه خواننده پاسخ نداده و این کتاب نسبت به سایرین واقعا این ویژگی بدو نداشت. و تو نهایت کتاب نمی گی« اه حیف شد که.نویسنده داستان به این خوبی رو با همچین پایان و منطقی خرابش کرد.»
و افسوسی اگر باشه برای اینه که چرا انقدر کم بود! کتاب واقعا می تونست طولانی تر باشه و کم پیش میاد جنایی اینطوری که کش نده الکی چه برسه به اینکه کوتاه تر هم باشه. تعلیق و ترس و هیجان که عناصر اصلی احساسی کتب جنایی هستن به خوبی و بجا هست و مشخصه گیوم موسو چقدرر تو کارش تبحر داره.پرداخت بجا به جزئیات هم برام جالب توجه بود.احتمالا اگر پرونده هری کبر رو خونده باشید خیلی موقع خوندن این کتاب یادش افتادید و مقایسش کردید،یکی از مواردی که باعث می شه این کتاب بزنه جلو از پرونده هری کبر همین موضوعه.نویسنده نه اونقدر غرق در جزئیات به سبک برخی نویسندگان کلاسیک شده و نه اونقدر فارغ از جزئیات که اطلاعات ظاهری برای تصویرسازی شخصیت ها و مکان ها وجود نداشته باشه.البته پرونده هری کبر در بعضی موارد بهتر عمل کرده بود مثل شخصیت پردازی ها و پرداخت به اونها که عمیق تر انجام شده بود. و البته طولانی تر هم بود.هر دوی این کتاب ها راجع به نویسنده ها و دنیاشون بودن و هردو بنظرم به سبک خودشون خوب پرداخته بودن و اول هر چپتر شاهد چند جمله مربوط به نویسندگی بودیم و درکل اگر اهل نوشتن هم باشید قطعااا از این دو کتاب لذت خواهید برد. و اما خود این کتاب:شخصیت ها جذابن واقعا. چه فاول چه ماتیلد چه رافائل.فاولی که رمان نمی نویسه شاید چون داره تو رمان واقعی زندگی دست و پا می زنه.و خواننده ارتباط خوبیو باهاشون برقرار می کنه.ولی اگر کتاب طولانی تر بود قطعا ماجراها انقدر سریع پشت هم رخ نمی داد که درام قصه توسط جنایی و هیجان زیادش کمی قربانی بشه.داستان سرعت بالایی تو روایت داشت و واااقعا برخورد شخصیت ها باهم خیلی کم بود قبل از فاش شدن یسری راز ها و پایان داستان.می تونست روابط رو عمیقتر بیان بکنه درام بیشتر و طولانی تر بودن قصه.پایان قصه با خود قصه نبود.بلکه از نویسنده بود که خودشو تو دنیای خودش قاطی کرده بود و بنظرم اخر کتاب خیلی هوشمندانه بودن دیالوگ های پایانی.
      
2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.