Death of a Salesman
در حال خواندن
21
خواندهام
121
خواهم خواند
49
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
'For a salesman, there is no rock bottom to life. He don't put a bolt to a nut, he don't tell you the law or give you medicine. He's a man way out there in the blue, riding on a smile and a shoeshine.'Willy Loman has been a salesman for 34 years. At 60, he is cast aside, his usefulness now exhausted. With no future to dream about he must face the crushing disappointments of his past. He takes one final brave action, but is he heroic at last?, or a self-deluding fool?
بریدۀ کتابهای مرتبط به Death of a Salesman
نمایش همهپستهای مرتبط به Death of a Salesman
یادداشتها
1401/4/21
مرگ فروشنده داستان مرد کهنسالی در امریکا به نام ویلی لومان است که سالها در شرکتی به عنوان بازاریاب مشغول بوده و به زعم خودش در این مدت موفق عمل کرده و توانسته در شهرهای مختلف مشتری های زیادی برای خود دست و پا کند. اون اکنون به سن بازنشستگی رسیده، دیگر توان کار کردن مانند گذشته را ندارد و برخلاف انتظارش حقوقی که دریافت می کند برای گذران زندگی و حتی برطرف کردن بسیاری از نیازهای اولیه خود و خانواده اش کافی نیست. ویلی در اثر فشارهای زیادی که تحمل می کند چه از طرف اعضای خانواده و چه از طرف رییس شرکتی که برای آن کار می کرده، دچار زوال عقلی شده و بسیاری وقتها در توهم به سر می برد. او نهاد خانواده اش را در حال فروپاشی می بیند. از طرفی از همسرش لیندا کاری برای مشکلات ساخته نیست و از طرف دیگر پسرهایش یعنی بیف و هپی نیز در کار خود موفق نیستند. . در نهایت ویلی با دیدن این شکست های پی در پی و در حالی که هیچ آینده روشنی برای خود متصور نیست اقدام به خودکشی می کند تا فرزندانش از مزایای بیمه عمر او بهره مند شوند. در این نمایشنامه بی هویتی ویلی در جامعه صنعتی و خشن امروزی به وضوح مشخص است. ویلی در آرزوی استشمام هوایی تازه، داشتن باغچه ای بزرگ و دیدن آسمان بدون مجبور بودن به پیدا کردن آن از لابلای ساختمان های بلندی است که در جوار خانه شان طی سال های اخیر سر بر آورده اند. اما این آرزوها در تضاد با ارزش هایی همچون سرمایه دار بودن است که در نظر افراد جامعه با اهمیت تلقی می شود. او برای رسیدن به آرزوهایش تلاش نمی کند بلکه برای رسیدن به ارزش هایی که جامعه به او تحمیل کرده است، همت می گمارد. لذا نمی تواند با روش ها و عقاید قدیمی خود به آنها دست یابد و هر چه بیشتر تلاش می کند کمتر به نتیجه می رسد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
7
1402/11/15
2
1403/6/1
در این نمایشنامه مرد خانواده آرزوهای بزرگی برای خود و خانوادهاش در سر دارد که طبیعی است و هر پدری نهایت تلاشش آسایش و آرامش خانوادۀ او است. اما با کار فروشندگی به هیچ یک از آرزوهای خود نمیرسد و در هنگام بازنشستگی یا بیکار شدن؛ هنوز قسط خانهاش تمام نشده و قادر به پرداخت هزینههای زندگیش نیست. دو پسرش هم با اینکه اگر تلاش کنند و زحمت بکشند و قدری از ولخرجیهای خودشان بزنند، میتوانند به او و مادرشان کمی کمک کنند؛ اما این کار را نمیکنند و به دنبال خوشگذرانیهای خودشانند. در این میان مادر بیش از هر کس دیگری غصۀ شوهرش و حال بد، آشفتگی، بیپولی و غرور نابود شدۀ او را میخورد و او را به واقع درک میکند. اما جز مهربانی کردن و محبت به او، هیچ کاری از دستش برای کمک به او بر نمیآید. همسایه و دوست خوبش چارلی هم هوای او را دارد؛ اما وی متوجه این مطلب نیست. البته وقتی گرفتار بیپولی میشود، به او پناه میبرد و از او قرض میگیرد تا بعدا بپردازد و حتی حاضر نیست برای او کار کند. چون تصور میکند که در آن صورت غرورش جریحهدار میشود! در نهایت وقتی مرد ـ ویلی ـ از همه جا ناامید میشود؛ برای کمک به خانوادهاش خودش را به کشتن میدهد تا با پول بیمهاش زندگی راحتی برای همسر زحمتکش و مهربانش و پولی برای راه انداختن کاری برای پسر بزرگش فراهم کند. مرد به کسانی که عمری از او جنس خریدهاند و مشتری او بودهاند مینازد؛ اما در واقعیت روشن میشود که او آشنایانی داشته که همه یا بازنشست شده یا مردهاند و دیگر کمتر کسی او را میشناسد و از او خرید میکند یا حالش را میپرسد. مشکل بزرگ مرد این بود که هیچ گاه نمیخواست با واقعیت روبرو شود و از این کار میترسید. شاید اگر میپذیرفت، نتیجۀ کارش اینگونه نمیشد و قصه بدین جا ختم نمیشد. وقتی واقعیتهای زندگی روزمره و جاری را نادیده میگیریم و خیال پردازی میکنیم؛ مثل آن شیرفروشی میشویم که موقع گرم کردن شیرها، در خیال خود با فروش آن شیرها، کمکم کارش رونق گرفت و پولدار شد و ازدواج کرد و بچهدار شد و در همان دنیای خیال، برای ادبکردن فرزندش لگدی به او زد که در واقعیت ظرف شیر را بر زمین ریخت و تمام آرزوها، نقشهها و رویاها دود شد و به آسمان رفت. نمایشنامۀ قوی و جالبی بود و قدرت نویسنده را در توجه به جزئیات و توصیف شخصیتها و افکار و زوایای پنهان ذهن و وجود اعضای این خانواده نشان میداد. خواندن این نمایشنامه لذت بخش است و انسان را به همراهی با قهرمانان ماجرا وامیدارد. بابت انتخاب این نمایشنامۀ جالب از آقای خطیب و برای نوشتنش از آرتور میلر سپاسگزاریم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
17
1402/6/26
7
1403/8/27
0
1403/9/8
4