صادقانه‌ش اینه‌ که واقعا داستان خیلی هیجان انگیز و منطقی‌ای نیست. همه چیز سریع پیش می‌ره. همه چیز سریع جفت و جور می‌شه و تمام این چیزها... البته شاید همه چیز سریع پیش رفت چون من یک روزه خوندمش!
منتها برای اینکه یه روز تمام کتاب بخونی و از جات بلند نشی ( به ویژه چون پام توی  آتله‌ و نمی‌تونم تکونش بدم) و از زنگ تفریحت‌ لذت ببری واقعا کتاب خوبیه.
بامزه هم هست. زیادی هم شیرینه منتها من کلا شیرینی دوست دارم. (همیشه حذف قند برام مشکل بود و هست!)
در نتیجه با دست و دل بازی برای دل خودم چهار ستاره می‌دم.
      

        والا نمی‌دونم...
آره ایده جالبه. قطعا جالبه‌. فضاسازیش‌ بدک نیست.
یکم برای من کند گذشت. شایدم صرفا مطابق سلیقه‌ی من نبود‌‌. سه ستاره رو برای ایده و فصل‌های پایانی دادم
      

        من سال‌ها پیش این کتاب رو پیدا کرده بودم. حتی شروع کردم ولی هنوز توی کتاب انگلیسی خوندن تنبل بودم برای همین رهاش کردم برای یه وقت دیگه. همیشه توی ذهنم بود تا وقتی دیدم ترجمه‌اش اومده و چاپ شده و گفتم دیگههههه وقتشه.
کتاب همونطور که در نگاه اول به نظر می‌رسه قراره ری‌تلینگ شنل‌قرمزی باشه ولی خیلی بیشتر از اون یه ری‌تلینگ ظررررریف از دیو و دلبره‌! می‌گم ظریف چون داستان دیو و دلبر خیلی قشنگ با نمادهای درست و ماجرای درست دقیقا توی این داستان جا گرفته ولی  همچنان یه داستان کاملا جدیده و جذابیت خودشو داره. حالا اون وسط یه شنلِ قرمز هم هست.😂
همچنین از همون اول من رو یاد کتاب ریشه‌کن از نائومی نوییک انداخت. با این تفاوت که شخصیت گرگ از اژدها بهتره!( وقتی توی  هرچی خوندی پای یه دیو وسطه! البته بیاید به گرگ نگیم دیو👈🏻👉🏻) 
خوشم میاد که از ایده‌های مشترک این همه داستان‌های متفاوت نوشته می‌شن. اونم کاملا جذاب!
رمنس داستان؟ اسلو بررررن. همون مدلی که دوست دارم.
ماجرای جذاب، ریتم نسبتا خوب و پایانی که یه آرامش نسبی بهت می‌ده ولی کاری می‌کنه سراغ جلد دوم هم بری. 
خیلی بهم خوش گذشت. پنج ستاره نوش جونت.


      

        

خب عقلم یکم برگشته سرجاش برای این بزرگوار بنویسم.
چون مجموعه‌ست‌ همینو برای هر سه جلد کپی پیست‌ می‌کنم.😅
سرعت داستان بالاست 
ایده جالبه( یه پیرمرد پولدار روانی مرده یه عالمه ارث و معما گذاشته برای بقیه!) 
به خاطر ایده‌ی داستان فضای کتاب جالبه. 
تند و سریع و روان پیش می‌ره و هی دوست داری ادامه بدی تا ببینی چی می‌شه. ببینی توی ذهن آدم‌ها چی می‌گذره‌.
ظاهر کتاب هم که خوشگله...
فقط مشکل من اینه که یه عااااالمه شخصیت داره. شخصیت‌هایی که یکم درست و حسابی نشون داده نمی‌شن. مثلا توی کل جلد اول هرچهار‌ برادر هاثورن‌ تقریبا برام هیچ فرقی باهم نداشتند.😂 مثلا می‌دونیم فلانی شیطونه. از کجا می‌دونیم؟ خود نویسنده گفته ولی خود اون فلانی آنچنان شیطنتی به ما نشون نداده!
هرچند که جلد به جلد یه مقدار بهتر می‌شه ولی بازم خیلیییی جای کار داره. 
ولی صد در صد خوندنش به قصد سرگرم شدن می‌ارزه.
      

        ۳.۵⭐️ 
چهار ستاره می‌دم چون حداقل باعث می‌شه وقتی می‌خونمش به چیزای دیگه فکر نکنم. 
زندگی باورنکردنی‌ای داریم.( سرگرمی برای ۱۲ روز!)

خب عقلم یکم برگشته سرجاش برای این بزرگوار بنویسم.
چون مجموعه‌ست‌ همینو برای هر سه جلد کپی پیست‌ می‌کنم.😅
سرعت داستان بالاست 
ایده جالبه( یه پیرمرد پولدار روانی مرده یه عالمه ارث و معما گذاشته برای بقیه!) 
به خاطر ایده‌ی داستان فضای کتاب جالبه. 
تند و سریع و روان پیش می‌ره و هی دوست داری ادامه بدی تا ببینی چی می‌شه. ببینی توی ذهن آدم‌ها چی می‌گذره‌.
ظاهر کتاب هم که خوشگله...
فقط مشکل من اینه که یه عااااالمه شخصیت داره. شخصیت‌هایی که یکم درست و حسابی نشون داده نمی‌شن. مثلا توی کل جلد اول هرچهار‌ برادر هاثورن‌ تقریبا برام هیچ فرقی باهم نداشتند.😂 مثلا می‌دونیم فلانی شیطونه. از کجا می‌دونیم؟ خود نویسنده گفته ولی خود اون فلانی آنچنان شیطنتی به ما نشون نداده!
هرچند که جلد به جلد یه مقدار بهتر می‌شه ولی بازم خیلیییی جای کار داره. 
ولی صد در صد خوندنش به قصد سرگرم شدن می‌ارزه.
      

        تمرکز این جلد به طور کامل  روی کای و پیدین‌ بود. نه آنچنان چیز بیشتر نه آنچنان چیز کمتر. 
آیا اهمیتی می‌دم؟ معلومه که نه! من بنده‌ی شخصیت پردازیم‌.
 ۵۰۰ صفحه بذارید جلوم فقط اینا حرف بزنند. انقدر‌ بهم خوش می‌گذرهههههه.😂 
البته که سوپرایزهای خاص خودشم داشت. اتفاقات مخصوص خودشم داشت ولی باز هم بیشترین چیزی که توی چشمه ارتباط این دو نفره.
من راضیم ولی نگران جلد سومم.  به یه جایی رسید که فکر می‌کنم جلد بعدی قراره زیاد به همه بد و بیراه بگم.
      

        3.5

خیلی خب باشد که در سال جدید دوباره به دوران اوج خودم در کتابخونی‌ برگردم!! 
این کتاب داستان قشنگی داره. روند داستان تند و جذابه. ماجراجویی‌های جذابی داره و کلا فضا و وایبش‌ خوبه. 
تنها چیزی که دوست داشتم یکم متفاوت باشه شخصیت‌پردازی بود. اینجا داستان در اختیار شخصیت‌ها نیست، شخصیت‌ها در اختیار داستانند! ما شناخت دقیقی از این کارکترها‌ نداریم تنها چیزی که می‌دونیم در حد همون دو سه‌ کلمه‌ای هست که کتاب توصیفشون می‌کنه. نه بیشتر نه کمتر! 
با این حال قطعا ارزش یک بار خوندن رو داره. خوش می‌گذره.
      

        از اونجایی که این نویسنده همیشه عاشقانه‌های رئال نوشته من یکم شک داشتم بتونه داستان ماورالطبیعه و فانتزی بنویسه ولی آقا واقعا درود‌ بر شما! 
کار خوبی از آب دراومده. در اصل این داستان آنچنان هم فانتزی نیست. صرفا یه عاشقانه‌ست با حضور خون‌آشام‌ها و وِر‌ها در دنیای امروزی. باحال بود. خوشم اومد از سبکش‌. 
مهم‌تر همه نویسنده توی این کتاب یه حس شوخ‌ طبعی عالی داره. خیلی وقت بود که  با یه کتاب‌‌ بلند بلند نخندیده بودم.😂 
کلا این نویسنده رو دوست دارم. شیرین می‌نویسه.😁
      

        دنبال یه کتاب عاشقانه می‌گشتم. اسم مترجم رو دیدم گفتم خب خوبه همینو می‌خرم. حتی خلاصه‌‌ش رو نخونده بودم صرفا به بخشی از سلیقه‌م که توی انتخاب کتاب با مریم رفیعی مشترکه اعتماد کردم.( ملاک‌های عجیب خودمو برای خرید کتاب دارم می‌دونی...) 
من کلا عاشقانه رو برای فان و زنگ تفریح می‌خونم و خیلی وقته دنبال "آموزنده" بودن کتاب‌ها نمی‌گردم اماااااا اگر کتاب عاشقانه‌‌ای بتونه چهارتا اطلاعات درست و حسابی بده بهت واقعا براش باید احترام قائل بود. 
Respect 
من اصلا نمی‌دونستم ما چیزی به اسم چهره کوری داریم. از یه جایی به بعد انقدر‌ که دنبال اطلاعات درمورد این موضوع بودم دنبال خود داستان اصلی نبودم.😂 و راستش رو بخواید برای خود نویسنده هم یکم همینجوری بود ولی شکایتی ندارم. خوش گذشت.
      

        زنگ تفریح خوبیه!
      

        رگ بوک‌ورم بودنم یهویی بالا زد  و بعد از مدت‌ها تمومش کردم. 
خوشحالم  هنوز کتاب‌هایی هستند که حس و حال قدیم رو برام دارند. همون  ۶،۷ سال پیش که تازه فهمیده بودم  توی دنیای فانتزی چه خبره  و برای خودم خوش و خرم کتاب‌ها رو کشف می‌‌‌کردم. 
فعلا هم با یه پایان نابود مواجه شدم. فکرش رو می‌کردم اینجوری بشه و باز هم براش آماده نبودم. 
خدا بخیر کنه.
      

        اون اول که داستان رو شروع کردم کاملا برام مشخص بود که من دارم یه ری‌تلینگ می‌خونم. یک عدد ری‌تلینگ کاملا وفادار و یه جورایی به دور از خلاقیت
      

        ‌
نه اینکه کتاب بدی باشی. نه واقعا.  دوستت داشتم و دوست دارم جلد‌های بعدی رو هم بخونم اما ای‌کاش مثلا دو سه سال زودتر باهات آشنا می‌شدم. اون موقع دیگه رسما تاج سرم می‌شدی. حالا دیگه بریم ببینیم جلدهای بعدی چه می‌کنند.
      

        از وقتی این کتاب اومد دوست داشتم بخونمش 
حالا بعد از اینکه هفتاد تا جلد ازش اومده بالاخره تونستم جلد یک رو بخونم
      

        رِن همیشه می‌دونسته روزی می‌رسه که باید جایگاه خواهرش در قصر رو بدزده. اون از بچگی با این هدف بزرگ شده روزی به قصر، جایی که پدر و مادرش در اون به قتل رسیدن برگرده و با به دست گرفتن تاج و تخت از جادوگر‌ها محافظت کنه و اون‌ها رو دوباره به قدرت برسونه.
رز می‌دونه که قدرت به همراه خودش مسئولیت‌هایی میاره... رز در انتظار روز تاج‌گذاری و ازدواج از قبل برنامه ریزی شده‌ای هست که ویلیام راثبورن، دست راست پادشاه براش تدارک دیده.  ویلیامی که رز تمام عمرش اون رو به عنوان تنها فرد خانواده‌ش می‌شناخته...
فقط یک مشکل هست اونم این که یک روز رز به جای بیدار شدن توی اتاقش، وسط صحرا روی یه اسب از خواب پا می‌شه و تنها کسی که می‌بینه پسری هست که اونو دزدیده. رز قراره در این سفر با ماجراهای زیادی مواجه بشه و رازهای زیادی رو کشف کنه...
این دو خواهر که تمام عمر جدا از هم و به شکل‌های کاملا  متفاوتی بزرگ شدن قراره بیشتر با زندگی همدیگه آشنا بشن. روز تاج‌گذاری نزدیکه اما مشکلات زیادی هم سر راه هست... آیا این دو خواهر بعد از ۱۸ سال دوری و با شخصیت‌های متفاوت می‌تونند باهم دیگه به این مشکلات غلبه کنند؟

یک داستان فوق‌العاده فانتزی و جذاب. 
یعنی فانتزی بودن به معنای واقعی کلمه از این کتاب چکه می‌کنه. فضا و وایب داستان رو واقعا دوست داشتم. همچنین تاریخچه‌ای که این داستان داشت برام واقعا جالب بود.
نکت‌ی جذاب بعدی برای من اینه که ما دو خط داستانی داریم که می‌شه گفت کاملا از هم متفاوت هستند. رن که وارد قصر شده و تلاش می‌کنه تا به هدفش برسه و رز که داره از صحرا عبور می‌کنه و قراره از جادوگرهایی‌ که تمام عمرش از اونا می‌ترسیده بیشتر آشنا بشه.
چیز دیگه‌ای که توجه من رو جلب کرده شخصیت‌های داستان هستند.  به نظرم نویسنده‌ها خیلی خوب شخصیت‌های  کتاب رو به ما نشون دادن.

خوندن این کتاب خیلییییی چسبید.
به معنای واقعی ‌کلمه فانتزی بود.
داستان قشنگ با ریتم خوب و شخصیت‌های دوست‌داشتنی.
می‌شه یه سری ایراداتی بهش گرفت ولی در کل حس خوبی به من داد.