قتل در قطار سریع السیر شرق

قتل در قطار سریع السیر شرق

قتل در قطار سریع السیر شرق

آگاتا کریستی و 2 نفر دیگر
4.3
29 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

72

خواهم خواند

40

شابک
9786227369427
تعداد صفحات
208
تاریخ انتشار
1401/1/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        پس از سوار شدن در قطار تاروس که از حلب سوریه به استانبول می رود ، کارآگاه خصوصی "هرکول پوآرو" به هتل توکاتلیان می رسد و در آنجا تلگرافی دریافت می کند که وی را وادار به بازگشت به لندن می کند. وی به دربان دستور می دهد که برای او یک کوپه ی درجه یک در قطار سریع السیر شرق رزرو کند.اگرچه قطار پیش از این کاملا پر شده و همه ی کوپه ها رزرو شده است ، پوآرو با مداخله ی دوست و همکار بلژیکی اش ، یک جای درجه دو در قطار بدست می آورد. مسافران زیادی در قطار هستند که یکی از آن ها راشت، تاجر ثروتمند آمریکایی است.راشت پوآرو را می شناسد و از او درخواست محافظت می کند زیرا وی تهدید به مرگ شده است. پوآرو که از راشت خوشش نیامده، پرونده را رد می کند. پس از این در شب اول ، پوآرو وقایع عجیبی را مشاهده می کند.صبح روز بعد قطار به دلیل قرار داشتن یک توده ی برف در مسیر، از حرکت باز می ایستد. در ادامه ی داستان به پوآرو خبر می دهند که راشت به قتل رسیده و قاتل هنوز سوار قطار است. پوآرو پرونده را به دست می گیرد و با کمک دکتری که در قطار است، بدن راشت را بازبینی می کند؛ او جای دوازده ضربه ی چاقو بر بدن وی می یابد و در کنار آن مدارک دیگری هم هست که هرکول پوآرو باید در مورد "قتل در قطار سریع السیر شرق" بررسی کند؛ این اثر یکی از محبوب ترین داستان های معمایی نوشته شده به قلم "آگاتا کریستی" می باشد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به قتل در قطار سریع السیر شرق

یادداشت ها

          پوآرو، قطار، قتلی مرموز، شواهد و مدارک. این‌ها کلماتی هستند که با نگاه به عنوان و جلد کتاب به ذهن ما می‌روند؛ ولی فکر نمی‌کنم بتوانید قبل از خواندن کلمات این کتاب، غافل‌گیری یا غافل‌گیری‌های موجود در این کتاب را تصوّر کنید. پوآرو در حال برگشت از یک مسافرت، سوار بر قطار سریع‌السیر شرق می‌شود و با یک قتل روبه‌رو می‌شود؛ یعنی قتل یکی از مسافران قطار. پوآرو از این لحظه به بعد، به‌عنوان یک کارآگاه قهّار و ماهر و کارکشته وارد می‌شود و شواهد و مدارک را بررسی می‌کند. شواهد و مدارک سبب ابهام این مسئله می‌شوند که قاتل چه کسی است و پوآرو در بررسیِ خویش، همراهان خویش را با حدس‌هایی هوشمندانه غافل‌گیر می‌کند. به‌مرور زمان، معلوم می‌شود که باید  در بخش‌های بسیاری از پازلِ این ماجرا، شک و تردید کرد و پوآرو نیز به همین امر مشغول می‌شود، تا آنکه در لحظات پایانیِ داستان، بزرگ‌ترین غافل‌گیری در انتظار شماست. بعد از غافل‌گیری بزرگ، نویسنده داستان خود را به نحوی باشکوه به پایان می‌رساند.
این داستان از لحاظ معمّایی، در سطح بسیار خوبی قرار دارد. نگارندۀ این سطور، سال‌ها قبل فیلمِ اقتباس‌شده از این کتاب به کارگردانی کِنِت برانا (سال ۲۰۱۸) را دیده؛ ولی در هنگام مطالعۀ این کتاب، در بَحرِ معمّاهای کتاب رفت و غرقِ آن‌ها شد. از این رو، می‌توان گفت که این کتاب برای عاشقان کتاب‌های معمّایی و پلیسی بسیار خوب خواهد بود.
پایانِ داستان به‌شدّت باشکوه بود و من در ذهن خویش وصفی بهتر از «باشکوه» برای آن ندارم.
امیدوارم از مطالعۀ آن لذّت ببرید.
        

7

          هشدار مهم درباره کتاب اینکه ترجیحا فصل‌های پایانی کتاب را در ساعات آخر شب آغاز نکنید چون ممکن است مثل وضع الآن من بشوید که ساعت دقیقا ۲ و نیم شب است و نتوانستم تا کتاب را تمام نکرده ام زمینش بگذارم و حتی فراتر! بلافاصله هم آمده ام که برایش یادداشتی بنویسم! 
.
اول این را بگویم که راستش این اولین کتابی بود که من از آگاتا کریستی - ملکه‌ی جنایت!- خواندم. قبل از این، کتاب‌های دیگری در ژانر داستان جنایی و معمایی خوانده بودم اما هیچکدام از ایشان نبود. از آنجا که دوستی بسیار از کتابهای ایشان تعریف می‌کردند ترغیب شدم کتابی از این مجموعه بخوانم و خب این کتاب، هم به نظر خود نویسنده و هم بر اساس نظرات ثبت شده در گودریدز جزو بهترین کتابهای آگاتا کریستی است. این شد که شروعش کردم.
.
خب این امر که نتوانی پایان کتاب را حدس بزنی شاید اساسی ترین موضوع در این ژانر داستان است و بعد از آن اینکه تا چه حد بتواند پایان تو را غافلگیر کند قرار می‌گیرد. درباره این کتاب باید بگویم که این که به هیچ وجه نمیتوانید پایانش را حدس بزنید و اینکه در صفحات پایانی احتمالا با فکی افتاده از تعجب و هیجان داستان را دنبال خواهید کرد به کنار. (که جز این هم از این نویسنده به هرحال انتظار نمی‌رود.) اما چیزی که بیشتر مرا هیجان زده کرد این موضوع بود که در اواسط داستان مثل میانه‌ی هر داستان جنایی ای که می‌خوانم از خودم پرسیدم که یعنی حالا حتی من هم می‌توانم اگر به داده های داستان دقت کافی و زیاد کرده باشم و عمیق فکر کنم، معما را حل کنم؟ یعنی منظورم این است که آیا تمام چیزی که واقعا برای رسیدن به نتیجه نهایی در داستان هست، به مخاطب هم داده شده؟ و در جواب باید بگویم که خیلی جاها هست که ممکن است شما هم حین خواندن مثل من با خودتان فکر کنید که الان این سوال را چرا پرسید یا اصلا الان این موضوع کوچک که دیگر تاثیری نخواهد داشت اما نه! باید بگویم که آگاتا کریستی  با هر تپانچه‌ای که گوشه‌ای از داستان نشان مخاطبش داده، در صفحات آخر به قلب و مغز خواننده شلیک می‌کند! همه چیز سر جای خودش است و این است که این داستان را به شدت اعجاب‌انگیز و بی‌نظیر میکند. 
و در آخر یک چیز؛ فکر میکنم این جزو معدود داستان‌های جنایی ای باشد که حل معما نقطه‌ی پایان و اوج داستان نباشد! پایان داستان فوق‌العاده شکوهمند است. 
 همین دیگر. احتمالا باز هم از این مجموعه خواهم خواند. فعلا باید بخوابم
        

17