معرفی کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق اثر آگاتا کریستی مترجم فاطمه قربان زاده

قتل در قطار سریع السیر شرق

قتل در قطار سریع السیر شرق

آگاتا کریستی و 2 نفر دیگر
4.2
67 نفر |
26 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

13

خوانده‌ام

139

خواهم خواند

66

شابک
9786227369427
تعداد صفحات
208
تاریخ انتشار
1401/1/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        پس از سوار شدن در قطار تاروس که از حلب سوریه به استانبول می رود ، کارآگاه خصوصی "هرکول پوآرو" به هتل توکاتلیان می رسد و در آنجا تلگرافی دریافت می کند که وی را وادار به بازگشت به لندن می کند. وی به دربان دستور می دهد که برای او یک کوپه ی درجه یک در قطار سریع السیر شرق رزرو کند.اگرچه قطار پیش از این کاملا پر شده و همه ی کوپه ها رزرو شده است ، پوآرو با مداخله ی دوست و همکار بلژیکی اش ، یک جای درجه دو در قطار بدست می آورد. مسافران زیادی در قطار هستند که یکی از آن ها راشت، تاجر ثروتمند آمریکایی است.راشت پوآرو را می شناسد و از او درخواست محافظت می کند زیرا وی تهدید به مرگ شده است. پوآرو که از راشت خوشش نیامده، پرونده را رد می کند. پس از این در شب اول ، پوآرو وقایع عجیبی را مشاهده می کند.صبح روز بعد قطار به دلیل قرار داشتن یک توده ی برف در مسیر، از حرکت باز می ایستد. در ادامه ی داستان به پوآرو خبر می دهند که راشت به قتل رسیده و قاتل هنوز سوار قطار است. پوآرو پرونده را به دست می گیرد و با کمک دکتری که در قطار است، بدن راشت را بازبینی می کند؛ او جای دوازده ضربه ی چاقو بر بدن وی می یابد و در کنار آن مدارک دیگری هم هست که هرکول پوآرو باید در مورد "قتل در قطار سریع السیر شرق" بررسی کند؛ این اثر یکی از محبوب ترین داستان های معمایی نوشته شده به قلم "آگاتا کریستی" می باشد.
      

یادداشت‌ها

          مردی با سلول‌های خاکستری فوق فعال

بین نوجوانان دهه هفتادی کارآگاه‌های رمان‌های آگاتا کریستی محبوبیت زیادی داشتند، خانم مارپل و هرکول پوآرو.

سریال هایی جذاب که ذهن ما را به بازی می‌گرفت تا معمایی را حل کنیم یا آن را حدس بزنیم. فضای شهری و روستایی انگلیسی با همان ادا و اطوار و آداب و رسوم‌شان در آن برهه ،گل کرده و طرفدار داشت.

نوجوانان اهل کتاب به دیدن فیلم رضایت نمی‌دادند و دنبال کتاب‌هایش هم بودند.  ایمان داشتیم بعضی قسمت‌های آن حتما سانسور شده است و برای فهمیدنش باید کتابش را هم بخوانیم.

ما دنبال هیجان و حل معما و بازی فکری در بستر داستان بودیم که سرگرم‌مان کند. آخرِ هر قسمت کیف می‌کردیم که این کارآگاهان تمام شخصیتها را دور هم جمع می کنند و از بین آنها با استدلال و منطق قاتل را گیر می اندازند.

با فاصله بیش از بیست سال، کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق را در ژانر جنایی خواندم. داستان همان مختصاتی را داشت که بالا گفتم ولی من دیگر نوجوان نبودم.
بخش اعظم کتاب بازپرسی پوآرو از مظنونین را شامل می‌شود. با اینکه توجه به جزییات و نشانه‌ها در این ژانر لازم است و باید به آنها دقت کرد، حوصله‌ام را سر برد. فکر می‌کنم این گونه آثار را بهتر است به صورت مختصر و در یک فیلم سینمایی دید.
حتی لحظات گره گشایی که قبل‌ترها لذت وافری از فهم معمای آن می‌بردم به نظرم دم دستی آمد. همه‌ی سرنخ‌ها تصادفا به هم مربوط بودند . یک پایان موفقیت آمیز برای مردی با سلول‌های خاکستری.

با این حال به دلیل پیرنگ سالم، رعایت اصول اخلاقی و محتوای مناسب، کتاب قابل توصیه می باشد و نوجوانان اهل این ژانر، از ۱۲ سال به بالا می‌توانند مخاطبان این کتاب باشند .
امتیاز کتاب ۳.۵ از ۵

🌎https://eitaa.com/vazhband
        

5

          کتاب «قتل در قطار سریع‌السیر شرق» اثر آگاتا کریستی، یکی از مشهورترین آثار این نویسنده است که در سال 1934 منتشر شد. این رمان، داستان یک قتل مرموز را در قطار معروف اورینت اکسپرس روایت می‌کند. داستان در شرایطی پیچیده و در حالی که سرنخ‌های مختلف در هم تنیده‌اند، به تدریج توجه خواننده را جلب می‌کند.
طرح کلی داستان در مورد کارآگاه بلژیکی هرکول پوآرو است که به طور تصادفی در قطار اورینت اکسپرس، که از استانبول به پاریس می‌رود، سوار می‌شود. در میانه سفر، یکی از مسافران قطار به نام راچت به طرز مشکوکی به قتل می‌رسد. پوآرو به عنوان کارآگاه ماهر و دقیق، شروع به بررسی ماجرا می‌کند و در روند تحقیقات خود با شخصیت‌های مختلفی روبه‌رو می‌شود که هر کدام ممکن است در این قتل دخیل باشند.
شخصیت‌ها در این کتاب به دقت طراحی شده‌اند و هر کدام با ویژگی‌ها و انگیزه‌های خاص خود به داستان اضافه می‌شوند. پوآرو با استفاده از هوش و تحلیل دقیق خود، مسائلی را که ممکن است برای دیگران پنهان بماند، کشف می‌کند. از سوی دیگر، نویسنده با پیچیدگی و دقت زیاد، هر کدام از شخصیت‌ها را به نوعی در داستان گنجانده است تا از لحاظ روانشناسی و انگیزشی برای خواننده جذاب باشند.
از نظر نقاط قوت، یکی از ویژگی‌های برجسته کتاب، ساختار داستانی آن است. آگاتا کریستی با مهارت در کنار هم قرار دادن نشانه‌ها و سرنخ‌های مختلف، داستانی جذاب و گیرا می‌سازد. همچنین، تعلیق بالا و پیچیدگی‌های روانشناختی شخصیت‌ها به شدت به جذابیت کتاب افزوده است. اما شاید یکی از نقاط ضعف کتاب این باشد که برخی از خوانندگان ممکن است در طول داستان با توضیحات دقیق و جزئیات زیاد درباره شخصیت‌ها و حرکات آن‌ها دچار کندی شوند. این بخش‌ها ممکن است برای افرادی که به دنبال سرعت بیشتر در داستان هستند، کمی آزاردهنده باشد.
آگاتا کریستی، نویسنده این اثر، یکی از برجسته‌ترین نویسندگان جنایی و معمایی تاریخ است. با بیش از 80 رمان در این ژانر، او به عنوان «ملکه جنایت» شناخته می‌شود. سبک نوشتاری او به دقت در توصیف محیط‌ها، شخصیت‌ها و ویژگی‌های ذهنی آنها شناخته می‌شود. کریستی همچنین توانسته با خلق شخصیت‌های ماندگار مانند هرکول پوآرو و خانم مارپل، دنیای ادبیات جنایی را غنی‌تر کند.
کتاب «قتل در قطار سریع‌السیر شرق» برای علاقه‌مندان به داستان‌های معمایی و جنایی بسیار مناسب است. کسانی که از حل پازل‌ها و معماهای پیچیده لذت می‌برند، این کتاب می‌تواند تجربه‌ای رضایت‌بخش باشد. همچنین، علاقه‌مندان به شخصیت‌های پیچیده و تحلیل‌های روانشناختی در داستان‌های جنایی نیز از این اثر بهره‌مند خواهند شد. اگر به دنبال داستانی هستید که به تدریج ذهن شما را درگیر کند و تا آخرین صفحه شما را شگفت‌زده کند، این کتاب را توصیه می‌کنم.
من ترجمه خوب محمد گذرآبادی که توسط نشر هرمس چاپ شده را خواندم.
        

33

          پوآرو، قطار، قتلی مرموز، شواهد و مدارک. این‌ها کلماتی هستند که با نگاه به عنوان و جلد کتاب به ذهن ما می‌روند؛ ولی فکر نمی‌کنم بتوانید قبل از خواندن کلمات این کتاب، غافل‌گیری یا غافل‌گیری‌های موجود در این کتاب را تصوّر کنید. پوآرو در حال برگشت از یک مسافرت، سوار بر قطار سریع‌السیر شرق می‌شود و با یک قتل روبه‌رو می‌شود؛ یعنی قتل یکی از مسافران قطار. پوآرو از این لحظه به بعد، به‌عنوان یک کارآگاه قهّار و ماهر و کارکشته وارد می‌شود و شواهد و مدارک را بررسی می‌کند. شواهد و مدارک سبب ابهام این مسئله می‌شوند که قاتل چه کسی است و پوآرو در بررسیِ خویش، همراهان خویش را با حدس‌هایی هوشمندانه غافل‌گیر می‌کند. به‌مرور زمان، معلوم می‌شود که باید  در بخش‌های بسیاری از پازلِ این ماجرا، شک و تردید کرد و پوآرو نیز به همین امر مشغول می‌شود، تا آنکه در لحظات پایانیِ داستان، بزرگ‌ترین غافل‌گیری در انتظار شماست. بعد از غافل‌گیری بزرگ، نویسنده داستان خود را به نحوی باشکوه به پایان می‌رساند.
این داستان از لحاظ معمّایی، در سطح بسیار خوبی قرار دارد. نگارندۀ این سطور، سال‌ها قبل فیلمِ اقتباس‌شده از این کتاب به کارگردانی کِنِت برانا (سال ۲۰۱۸) را دیده؛ ولی در هنگام مطالعۀ این کتاب، در بَحرِ معمّاهای کتاب رفت و غرقِ آن‌ها شد. از این رو، می‌توان گفت که این کتاب برای عاشقان کتاب‌های معمّایی و پلیسی بسیار خوب خواهد بود.
پایانِ داستان به‌شدّت باشکوه بود و من در ذهن خویش وصفی بهتر از «باشکوه» برای آن ندارم.
امیدوارم از مطالعۀ آن لذّت ببرید.
        

7

راضیه.الف

راضیه.الف

3 روز پیش

 اولین کتا
           اولین کتابی است که از آگاتا کریستی خواندم‌. و تبدیل به کتابی شده که بعد از مدتها شب و صبح را تماما مشغول خواندنش شدم تا پایانش را بفهمم...
و البته این کتاب، کتابی شد که از کتابخانه به امانت گرفتم، و من زمان زیادی است که نتواسته بودم به کتابخانه بروم:) 
وقتی پایم را در کتابخانه گذاشتم تازه حس کردم که چقدر دلتنگش شده بودم، جایش در زندگی ام خالی بود، به یاد روزهایی افتادم که با شوق هر هفته را میگذراندم تا آخر هفته و روز پنج شنبه به کتابخانه بروم.... از یک چیز اما دلم گرفت، به طور کامل طراحی داخلی کتابخانه را تغییر داده بودند، دیگر خبری از قفسه های کتاب و میز ها و صندلی های چوبی نبود، آن حس صمیمیتی که قبلا در آنجا موج میزد، به صخره ی قفسه ها و صندلی های مدرن و سفید برخورد کرده و خاموش شده بود....

زیاده گویی را تمام کرده و به سراغ کتاب میروم:

به ذهن آگاتا آفرین و احسنت میگویم ظرافت و جزئیات و چینش بسیار جالب و جذابی برای روایت یک پرونده قتل به ما ارائه میدهد. الان که کتاب به پایان رسیده حس میکنم باید جزئیات را مثل پوارو در دفتری منظم نوشته تا کاملا آنها را درک کنم....

داستان از آنجایی شروع میشود که پوارو از حل پرونده ای فارغ شده و میخواهد به انگلستان برگردد. در قطار سریع السیری که سوارش شده کسی با ضربات متعدد چاقو به قتل میرسد و کارآگاه ما به دنبال حل مسئله است....

ترتیب روایت را میپسندیدم، ابتدا حقایق گفته شد، سپس با شاهدین صحبت کردند و در نهایت نتیجه گیری صورت گرفت. گمان نکنید به همین سر راستی همه تکه ها پازل کنار هم قرار گرفت! اینقدر همه چیز در داستان به هم میپیچد که اندکی تامل بعد از هر یافته، لازم و ضروری است!

چیز هایی حدس زدم، اما پوارو دست مرا از پشت بست و هر بار استنتاج جدیدی برای رونمایی داشت.

از نحوه برخورد او با شاهدین لذت میبردم، با هر کس به نسبت اخلاقیات و به روشی خاص صحبت میکرد و سوال میپرسید و زیرکانه حرف میکشید...

ایده «قاتل هنوز در قطار است» هیجان ماجرا را بیشتر میکرد.

با آقای دکتر و آقای مدیر همزادپنداری میکردم، حدس هایی میزدم، سردرگم میشدم و مثل آنها بر لبه صندلی خود با هیجان نشسته بودم و به سخنان پوارو گوش میدادم.
پایانی عجیب و جالب داشت که اواخر کتاب حدس زده بودمش، اما شنیدن آن از دهان کارآگاه لذتی دیگر داشت:))

حتما کتاب های بعدی را نیز میخوانم، قصد دارم بعد از خواندن ده بچه زنگی از ابتدای مجموعه شروع کنم.

📌شما کدام کتابهای آگاتا کریستی را بیشتر پسندیدید؟ چه نویسنده دیگری مثل آگاتا میشناسید که در این ژانر بنویسد؟ پیشنهاد کنید:))
        

36

          هشدار مهم درباره کتاب اینکه ترجیحا فصل‌های پایانی کتاب را در ساعات آخر شب آغاز نکنید چون ممکن است مثل وضع الآن من بشوید که ساعت دقیقا ۲ و نیم شب است و نتوانستم تا کتاب را تمام نکرده ام زمینش بگذارم و حتی فراتر! بلافاصله هم آمده ام که برایش یادداشتی بنویسم! 
.
اول این را بگویم که راستش این اولین کتابی بود که من از آگاتا کریستی - ملکه‌ی جنایت!- خواندم. قبل از این، کتاب‌های دیگری در ژانر داستان جنایی و معمایی خوانده بودم اما هیچکدام از ایشان نبود. از آنجا که دوستی بسیار از کتابهای ایشان تعریف می‌کردند ترغیب شدم کتابی از این مجموعه بخوانم و خب این کتاب، هم به نظر خود نویسنده و هم بر اساس نظرات ثبت شده در گودریدز جزو بهترین کتابهای آگاتا کریستی است. این شد که شروعش کردم.
.
خب این امر که نتوانی پایان کتاب را حدس بزنی شاید اساسی ترین موضوع در این ژانر داستان است و بعد از آن اینکه تا چه حد بتواند پایان تو را غافلگیر کند قرار می‌گیرد. درباره این کتاب باید بگویم که این که به هیچ وجه نمیتوانید پایانش را حدس بزنید و اینکه در صفحات پایانی احتمالا با فکی افتاده از تعجب و هیجان داستان را دنبال خواهید کرد به کنار. (که جز این هم از این نویسنده به هرحال انتظار نمی‌رود.) اما چیزی که بیشتر مرا هیجان زده کرد این موضوع بود که در اواسط داستان مثل میانه‌ی هر داستان جنایی ای که می‌خوانم از خودم پرسیدم که یعنی حالا حتی من هم می‌توانم اگر به داده های داستان دقت کافی و زیاد کرده باشم و عمیق فکر کنم، معما را حل کنم؟ یعنی منظورم این است که آیا تمام چیزی که واقعا برای رسیدن به نتیجه نهایی در داستان هست، به مخاطب هم داده شده؟ و در جواب باید بگویم که خیلی جاها هست که ممکن است شما هم حین خواندن مثل من با خودتان فکر کنید که الان این سوال را چرا پرسید یا اصلا الان این موضوع کوچک که دیگر تاثیری نخواهد داشت اما نه! باید بگویم که آگاتا کریستی  با هر تپانچه‌ای که گوشه‌ای از داستان نشان مخاطبش داده، در صفحات آخر به قلب و مغز خواننده شلیک می‌کند! همه چیز سر جای خودش است و این است که این داستان را به شدت اعجاب‌انگیز و بی‌نظیر میکند. 
و در آخر یک چیز؛ فکر میکنم این جزو معدود داستان‌های جنایی ای باشد که حل معما نقطه‌ی پایان و اوج داستان نباشد! پایان داستان فوق‌العاده شکوهمند است. 
 همین دیگر. احتمالا باز هم از این مجموعه خواهم خواند. فعلا باید بخوابم
        

17