کوتاه بود و شیرین ، وقتی فهمیدم جلد سوم از مراسم عروسیشون گذشته و... ناراحت شدم چون مطمعن بودم عروسی این دو نفر قرار نبوده بدون اتفاق خاصی بگذره و خب این جلد باعث خوشحالیم شد
میشه بین کتاب دوم و سوم بخونید یا مثل من بعد از اون سه تا جلد ✨🩷
حقیقتا حس می کنم دلم برای میلی و انزو تنگ میشه جوری که حس می کنم تو زندگیشون همراهشون بودم و الان انگار ارتباطم با دو تا از دوستای عزیزم تموم شده🥲😂
      

        این جلد به نسبت بقیه ی جلد ها به نظرم یکم ضعیف تر بود ،جا داشت بهتر باشه ،شاید بخاطر اینه که توقعم ازش بالاتر رفته بود ولی خب تا نصف کتاب بیشتر فقط درمورد نگرانی ها برای بچه ها بود و همه چیز خیلی آروم پیش می رفت ،بعد که تازه وارد ماجرا شد هم یه سری اشکالاتی بود مثلا دلیل قتل توسط ... خیلی پیش پا افتاده بود، انتظار یه دلیل بهتر داشتم 🥲😂ولی خب در کل کتاب های فریدا مک فادن جزو مورد علاقه هام هستن :) 
      

        این کتاب خیلی خیلی فوق العاده بود ، انقدر احساسات عمیقی داره که قلب رو لمس می کنه ، پر از حس دوستی ، ارزش ها ، قضاوت ها و زیبایی هاست 🥹✨💕 
دلنشین ترین کتابی که میشه خوند ، صفحه به صفحش رو با ذوق و چشمای اشکی از میزان قشنگیش خوندم و پایانش ؟ زیادی فوق العاده بود 
این کتاب و مفاهیمی که بهشون توجه شده خیلی قشنگن 
یه کتاب آروم با وایب درخشان ، واقعا الان انگار اقیانوس رو می تونم لمس کنم 🥹🩷
این کتاب رو برای اسمش شروع کردم چون به شدت رنگ نیلی رو دوست دارم و خب این کتاب علاقه ی من رو به این رنگ چند برابر هم کرد :) 💙💜
      

        خب این جلد بیشتر درمورد ویل و اونلین و از اون طرف هوراس و هالت بود و کارایی که برای نجات انجام دادن ،شانسی که ویل و اونلین آوردن این بود که با شخص خوبی از اسکاندیایی ها رو به رو شدن و ارک خیلی بهشون کمک کرد ولی خب اونم اگه می فهمید اونلین واقعا کیه فکر نکنم ...😂
خلاصه که می خوام ببینم بالاخره چجوری نجات پیدا می کنند ✨
      

        خب تو این جلد از انزو خیلی بیشتر خوشم اومدو به نظرم هر کسی تو زندگیش باید یه انزو داشته باشه 😂نه فقط بخاطر خودش ، بخاطر ارتباطاتی که داره و اینکه تو هر موضوعی یه یارویی رو می شناسه 😂ارتباط داشتن واقعا خیلی مهمه :) 
حتی می تونم بگم این جلد رو خیلی بیشتر از جلد قبل دوست داشتم ،امیدوارم درمورد جلد بعدی هم همین نظر رو داشته باشم ، با توجه به اینکه جلد چهارمش هم اومده ، امیدوارم این جذب داستان ادامه داشته باشه :) 
      

        به طور کلی از اونجایی که از این نویسنده کتاب های دیگه ای هم خونده بودم ، سبک نوشتنش برام مشخص بود و می دونستم که خوندن اتفاقات کتاب برام جالب خواهد بود ،خود داستان شاید یکمی قابل حدس بود و اونجوری که تا آخر کتاب آدم نفهمه که چیشده نبود بیشتر انگار منتظر بودم ببینم نویسنده کی و چجوری حقایق رو میگه و اینکه این کششی که تا پایان کتاب برام داشت خیلی مورد توجهم قرار گرفت چون به طور کلی کتابایی که خودم بتونم اتفاقاتشون رو حدس بزنم اونقدری برام خوندنشون و ادامه دادنشون کشش نداره ،مگه اینکه نویسنده بتونه خوب اتفاقا رو بچینه و آدم رو وادار کنه که تا آخر کتاب صبر کنه و این کتاب خب این موفقیت رو داشت 😂
در کل دوسش داشتم و می خوام زودتر جلد های دیگش رو بخونم ،امیدوارم اون ها هم به خوبی همین جلد باشن و اینطوری نباشه که با جلدای بعد داستان تضعیف بشه ✨
      

        خب تو این جلد با شجاعت گیلن و هوراس بیشتر رو به رو شدیم ، خود ویل و کار هاش که داستان ها داره برای گفتن 😂که فعلا بگذریم
الان واقعا نمی دونم از کار های کدومشون بگم و نمی خوام داستان رو اسپویل کنم،
 (مخصوصا مهم ترین کار هوراس )😂✨👌
پس از شخصیت پردازی دقیق نویسنده می گم که به غیر از خصوصیات اخلاقی ، مهارت های تیر اندازی ،شمشیر زنی و اسب سواری رو‌ خیلی خوب توصیف کرده و رنجر ها که خیلی خفنن ، واقعا دلم می خواد کارآموز رنجر باشم😂💙🙂
      

        برام خیلی جالب بود که اولین بار این کتاب رو‌ چندین سال پیش خوندم و خب چون بقیه ی جلد هاش رو نداشتم ، تا بخوام اونارو پیدا کنم ... شد الان ولی خب همچنان این کتاب برای من به همون اندازه ی قبل دوست داشتنیه 
، همه ی شخصیت ها مورد علاقم بودن مخصوصا هالت ، ویل و هوراس 
جدیت،شجاعت و مهارت هالت و با اینکه همه فکر می کنن به شدت عبوس و بداخلاقه ولی به نظرم فقط مدل شوخی هاش متفاوته
هوراس رو اول بخاطر اسمش برام جالب بود و بعد از اون شخصیتش توجهم رو جلب کرد
و ویل هم که واقعا شاهکار کرد مخصوصا تو اون نبرد آخر
جورج و جنی و الیس هم دوست داشتنی هستند و همینطور خود بارون ارالد و سر ردنی شخصیت های خیلی خوبی دارن 
در کل این کتاب تو قلب من جا داره و دوست دارم زودتر ببینم چه اتفاقای دیگه ای در راهه:)   ✨💙
      

        خب اولش خیلی برام سخت بود خوندنش، نمی تونستم متوجه بشم کجا حرف های هاناست و کجا حرف های  یه نفر دیگه و اصلا کسی که داره نوار ها رو می شنوه کیه 🤦🏻‍♀️
بعد که خوندنش برام راحت تر شد به چیزایی رسیدم که وقتی کنار هم قرار می گیرند یه اتفاق بزرگی رو شکل می دن، به قول هانا اثر گلوله ی برفی :) 
خیلی وقتا تو زندگی همین میشه، اتفاقای زنجیر وار که پشت سر هم قرار می گیرند و به جای بهتر شدن اوضاع هی رو به وخامت میره و خب تا جایی که اگه یه نفر پیدا بشه و این گلوله رو متوقف کنه و خب خیلی وقت ها تو زندگی کلی هایی پیدا می شن که می تونن کاری کنن ولی... 
به هر حال این کتاب یه یادآوری و تذکر دوبارست که باید مواظب همه ی حرف ها و رفتارمون باشیم، شاید به نظر خیلی ساده بیان ولی کسی چه میدونه که ممکنه چه اتفاقاتی رو تشکیل بدن! 
      

        خب پایانش خیلی قابل حدس بود ولی باز هم برام دل نشین بود بخاطر اون داستان هایی که از دید بقیه ی شخصیت ها تعریف شده بود، مخصوصا اون ماجرای اصلی در مورد پرنده های خورشیدی 
در کل این مجموعه خیلی مورد علاقه ی منه 💙✨:) 
      

        خب این کتاب کنار فانتزی قوی ای که داره، خلق امپراطوری های مختلف و... یه ضعفی که به نظر من داشت این دو گانگی شخصیت اصلی بود، اینکه نمی تونست انتخاب کنه بالاخره برای آیندش چه تصمیمی می خواد بگیره و هم ونژی و هم لیوای رو دور می کرد بدون هیچ دلیل منطقی ای در صورتی که به نظر من شخصیت شینگ ین باید قدرت بیشتری می داشت، مخصوصا با اتفاقاتی که پشت سر گذاشته و چیزایی که ازش دیدیم، این ضعف تو شخصیت خیلی به چشم میاد 
پایانش رو دوست داشتم و در کل این کتاب خیلی مورد علاقه ی من هست ✨💙
 (فقط دلم به حال از دست رفتگان و... می سوزه)
هر چند که یجورایی پایانش هنوزم بازه و اقعا دلم می خواد ببینم جلد بعدی چه چیزی برای ارائه داره😂✨
      

        خب این کتاب اولین کتاب تو این ژانر بود که خوندمش، یه جاهایی ممکن بود خوندنش برام حوصله سر بر بشه و بخوام نصفه رهاش کنم ولی چون صوتی گوش می دادم، تونستم همچنان باهاش ارتباط بگیرم و تمومش کنم✨
این کتاب یه جورایی میشه گفت یه بیانیه ی سیاسی تو یه دوره ی نظامیه و یه نقد اجتماعی به جامعه ی آینده ، زندگی تحت سلطه ی یه حکومت دیکتاتوری که حتی خودش رو مالک افکار و باور مردم می دونه 
وزارت صلح که در ارتباط با جنگه 
وزارت عشق که در ارتباط با شکنجه و مجازاته
و وزارت فراوانی که در ارتباط با تحریم مواد غذایی و... 
پارادوکس عجیبیه 😂
      

        این کتاب خب با کتابای دیگه ای که خوندم خیلی متفاوت بود، ظلم و نا عدالتی ای که در حق جورج شد هیچ وقت یادم نمیره، اون بچه خیلی حیف بود 🥲 
نقاشیای هنری و هنرش، شخصیت عجیب و جالب مرنا، دوست داشتنی بودن آقای پارکر، خود الا و بقیه ی شخصیت ها هم خیلی دوست داشتنی بودن و این کتاب هم جاش رو تو قلب من باز کرد:) 
      

        این مجموعه واقعا فوق العاده بود، باز من با شخصیت ها همراه شدم و زندگی کردم باهاشون، دنیای جوهری فنوگلیو و داستانش معرکه بود، پیچ و خم های داستان و اینکه داستان داشت خودش خودش رو ادامه می داد بی نظیر بود، شاهزاده ی سیاه و زاغ کبود دو دست عدالت که هر کدوم یه جا داشتن زندگی ها رو نجات می دادن، بچه ای که کاری کرد که هیچکس انتظار نداشت، دوریا و مرد قدرتمند که خیلی شیرین هوای هم رو داشتن، مگی و ریسا که با فکر خودشون می خواستن عزیزانشون رو نجات بدن، الینور که عصبانی و درمونده بود برای کمک و بالاخره به موقع رسید، داریوس که تونست در آرامش بخونه و از اون ور اورفیوس که می خواست همه ی عقده هاش رو یه جا برطرف کنه و آخر به لیاقتش رسید 😂رقصنده با آتیش و فرید که واقعا گل کاشتن و... واقعا دلم برای همه ی  شخصیت ها تنگ میشه 😭✨پایان کتاب هم خیلی فوق العاده بود :) 
      

        شاید باید زودتر اینو می خوندم تا بتونم ازش لذت ببرم... 
اونقدری که باید به دلم ننشست 🥲💔
منطقش برام قابل درک نبود و اونقدر نتونستم باهاش ارتباط بگیرم ولی اطلاعات خوبی درمورد عروس دریایی ها متوجه شدم 😂