معرفی کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق اثر آگاتا کریستی مترجم محمد گذرآبادی

قتل در قطار سریع السیر شرق

قتل در قطار سریع السیر شرق

آگاتا کریستی و 1 نفر دیگر
4.2
65 نفر |
24 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

134

خواهم خواند

61

ناشر
هرمس
شابک
9781043636012
تعداد صفحات
279
تاریخ انتشار
1312/10/11

توضیحات

        پس از سوار شدن در قطار تاروس که از حلب سوریه به استانبول می رود ، کارآگاه خصوصی "هرکول پوآرو" به هتل توکاتلیان می رسد و در آنجا تلگرافی دریافت می کند که وی را وادار به بازگشت به لندن می کند. وی به دربان دستور می دهد که برای او یک کوپه ی درجه یک در قطار سریع السیر شرق رزرو کند.اگرچه قطار پیش از این کاملا پر شده و همه ی کوپه ها رزرو شده است ، پوآرو با مداخله ی دوست و همکار بلژیکی اش ، یک جای درجه دو در قطار بدست می آورد. مسافران زیادی در قطار هستند که یکی از آن ها راشت، تاجر ثروتمند آمریکایی است.راشت پوآرو را می شناسد و از او درخواست محافظت می کند زیرا وی تهدید به مرگ شده است. پوآرو که از راشت خوشش نیامده، پرونده را رد می کند. پس از این در شب اول ، پوآرو وقایع عجیبی را مشاهده می کند.صبح روز بعد قطار به دلیل قرار داشتن یک توده ی برف در مسیر، از حرکت باز می ایستد. در ادامه ی داستان به پوآرو خبر می دهند که راشت به قتل رسیده و قاتل هنوز سوار قطار است. پوآرو پرونده را به دست می گیرد و با کمک دکتری که در قطار است، بدن راشت را بازبینی می کند؛ او جای دوازده ضربه ی چاقو بر بدن وی می یابد و در کنار آن مدارک دیگری هم هست که هرکول پوآرو باید در مورد "قتل در قطار سریع السیر شرق" بررسی کند؛ این اثر یکی از محبوب ترین داستان های معمایی نوشته شده به قلم "آگاتا کریستی" می باشد.
      

لیست‌های مرتبط به قتل در قطار سریع السیر شرق

نمایش همه

یادداشت‌ها

          مردی با سلول‌های خاکستری فوق فعال

بین نوجوانان دهه هفتادی کارآگاه‌های رمان‌های آگاتا کریستی محبوبیت زیادی داشتند، خانم مارپل و هرکول پوآرو.

سریال هایی جذاب که ذهن ما را به بازی می‌گرفت تا معمایی را حل کنیم یا آن را حدس بزنیم. فضای شهری و روستایی انگلیسی با همان ادا و اطوار و آداب و رسوم‌شان در آن برهه ،گل کرده و طرفدار داشت.

نوجوانان اهل کتاب به دیدن فیلم رضایت نمی‌دادند و دنبال کتاب‌هایش هم بودند.  ایمان داشتیم بعضی قسمت‌های آن حتما سانسور شده است و برای فهمیدنش باید کتابش را هم بخوانیم.

ما دنبال هیجان و حل معما و بازی فکری در بستر داستان بودیم که سرگرم‌مان کند. آخرِ هر قسمت کیف می‌کردیم که این کارآگاهان تمام شخصیتها را دور هم جمع می کنند و از بین آنها با استدلال و منطق قاتل را گیر می اندازند.

با فاصله بیش از بیست سال، کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق را در ژانر جنایی خواندم. داستان همان مختصاتی را داشت که بالا گفتم ولی من دیگر نوجوان نبودم.
بخش اعظم کتاب بازپرسی پوآرو از مظنونین را شامل می‌شود. با اینکه توجه به جزییات و نشانه‌ها در این ژانر لازم است و باید به آنها دقت کرد، حوصله‌ام را سر برد. فکر می‌کنم این گونه آثار را بهتر است به صورت مختصر و در یک فیلم سینمایی دید.
حتی لحظات گره گشایی که قبل‌ترها لذت وافری از فهم معمای آن می‌بردم به نظرم دم دستی آمد. همه‌ی سرنخ‌ها تصادفا به هم مربوط بودند . یک پایان موفقیت آمیز برای مردی با سلول‌های خاکستری.

با این حال به دلیل پیرنگ سالم، رعایت اصول اخلاقی و محتوای مناسب، کتاب قابل توصیه می باشد و نوجوانان اهل این ژانر، از ۱۲ سال به بالا می‌توانند مخاطبان این کتاب باشند .
امتیاز کتاب ۳.۵ از ۵

🌎https://eitaa.com/vazhband
        

5

          پوآرو، قطار، قتلی مرموز، شواهد و مدارک. این‌ها کلماتی هستند که با نگاه به عنوان و جلد کتاب به ذهن ما می‌روند؛ ولی فکر نمی‌کنم بتوانید قبل از خواندن کلمات این کتاب، غافل‌گیری یا غافل‌گیری‌های موجود در این کتاب را تصوّر کنید. پوآرو در حال برگشت از یک مسافرت، سوار بر قطار سریع‌السیر شرق می‌شود و با یک قتل روبه‌رو می‌شود؛ یعنی قتل یکی از مسافران قطار. پوآرو از این لحظه به بعد، به‌عنوان یک کارآگاه قهّار و ماهر و کارکشته وارد می‌شود و شواهد و مدارک را بررسی می‌کند. شواهد و مدارک سبب ابهام این مسئله می‌شوند که قاتل چه کسی است و پوآرو در بررسیِ خویش، همراهان خویش را با حدس‌هایی هوشمندانه غافل‌گیر می‌کند. به‌مرور زمان، معلوم می‌شود که باید  در بخش‌های بسیاری از پازلِ این ماجرا، شک و تردید کرد و پوآرو نیز به همین امر مشغول می‌شود، تا آنکه در لحظات پایانیِ داستان، بزرگ‌ترین غافل‌گیری در انتظار شماست. بعد از غافل‌گیری بزرگ، نویسنده داستان خود را به نحوی باشکوه به پایان می‌رساند.
این داستان از لحاظ معمّایی، در سطح بسیار خوبی قرار دارد. نگارندۀ این سطور، سال‌ها قبل فیلمِ اقتباس‌شده از این کتاب به کارگردانی کِنِت برانا (سال ۲۰۱۸) را دیده؛ ولی در هنگام مطالعۀ این کتاب، در بَحرِ معمّاهای کتاب رفت و غرقِ آن‌ها شد. از این رو، می‌توان گفت که این کتاب برای عاشقان کتاب‌های معمّایی و پلیسی بسیار خوب خواهد بود.
پایانِ داستان به‌شدّت باشکوه بود و من در ذهن خویش وصفی بهتر از «باشکوه» برای آن ندارم.
امیدوارم از مطالعۀ آن لذّت ببرید.
        

7

          «چیزی که می‌خواهم بدانم این است که شما چطور به همه اینها پی بردید؟
_من فقط حدس زدم.
_در این صورت، باور کنید که شما یک حدس زنندهٔ بسیار ماهر هستید. بله، به تمام دنیا می‌گویم که شما یک حدس زننده عالی هستید.»
احتمالا اگر بگویند چکیده و فرجام کتاب "قتل در قطار سریع السیر شرق" اثر "آگاتا کریستی" را در چند جمله بازگو کن، به همین دیالوگ آقای بوس و پوآرو بسنده کنم.
همانطور که از اسم کتاب عیان است، قتلی در قطار رخ می‌دهد که از قضا هرکول پوارو هم در آن قطار حضور دارد.

چند نکته در باره کتاب :

مزایا :
_ترجمه روان و مطلوب
_شخصیت پردازی نسبتا خوب کاراکتر ها
_جذابیت و تعلیقِ بسیار بالا؛ قطعا برای فارغ شدن از وانفسای زمان و زمانه توصیه میشود :) 


معایب :
_اول آنکه باید بدانیم حل پرونده های جنایی دارای چه سطوحی است؛ ناگفته نماند که "شرایط پرونده" هم در انتخاب رویکرد آن بی‌تاثیر نخواهد بود.
در یک تقسیم بندی کلی می‌توان گفت که حل پرونده به دو صورت می‌تواند محقق شود : 
1) استفاده حداکثری از داده‌ها و کشف تناقضات به وسیله آن
2) استفاده حداقلی از داده‌ها و مبتنی بودن کشف، بر حدسیات و "یک دستی زدن"

آگاتا کریستی در این کتاب ( و بلکه در تمامی آثارش) با رویکرد دوم پرونده را به پیش می‌برد. و آیا حقیقتا این رویکرد، تنزل سطح جنایی نویسی نیست؟ اگر قرار است کارآگاه، پرونده را با این رویکرد حل کند، مغروق ساختن مخاطب زیر این همه داده و اطلاعات ریز و دقیقی که کمترین بهره‌برداری از آن صورت می‌گیرد چه فائده و ارمغانی جز اعصاب خردی و ملال برای او دارد؟ و اصلا آیا اهانت به مخاطب نیست؟ یا حداقل با تمام کردن کتاب چنین احساسی بر او چیره نخواهد شد؟
_ وادادگی جمعی و جملگی کاراکترها (آن هم در یک مجلس) در مقابل حدسیات بدون شاهد و پشتوانه پوارو، داستان را کمی به "تخیلی و تصنعی" بودن متمایل کرد. 
_در جای جای داستان تناقضاتی میان مفاد بازجویی ها وجود داشت که پوارو به سادگی از کنار آن عبور می‌کند. 
_سفید کردن برخی شخصیت های داستان عجیب بود؛ با آنکه طبق سیر طبیعی داستان، افرادی با میزان احتمال بالایی در ارتکاب جرم به شمار می‌رفتند. 
_نبوغ فرازمینی پوآرو در حل پرونده از همزادپندازی مخاطب کاسته و به شخصیت فانتزی_تخیلی او افزوده می‌کند. 
 _به‌کار‌گیری کاراکترهای زیاد در داستان کمی ملال آورد بود؛ البته یک اثر جنایی قوی اقتضا می‌کند که ناچارا این پیچیدگی ها را داشته باشد. 
_غلط‌های نگارشی و قرار دادن واژه‌های ناهمگون با زبان فارسی در دیالوگ‌ها، از سرعت مخاطب می‌کاست و به او حس ناخوشایندی منتقل می‌نمود.

احتمالا این اولین و آخرین مطالعه من از این نویسنده باشد :)
        

5

          هشدار مهم درباره کتاب اینکه ترجیحا فصل‌های پایانی کتاب را در ساعات آخر شب آغاز نکنید چون ممکن است مثل وضع الآن من بشوید که ساعت دقیقا ۲ و نیم شب است و نتوانستم تا کتاب را تمام نکرده ام زمینش بگذارم و حتی فراتر! بلافاصله هم آمده ام که برایش یادداشتی بنویسم! 
.
اول این را بگویم که راستش این اولین کتابی بود که من از آگاتا کریستی - ملکه‌ی جنایت!- خواندم. قبل از این، کتاب‌های دیگری در ژانر داستان جنایی و معمایی خوانده بودم اما هیچکدام از ایشان نبود. از آنجا که دوستی بسیار از کتابهای ایشان تعریف می‌کردند ترغیب شدم کتابی از این مجموعه بخوانم و خب این کتاب، هم به نظر خود نویسنده و هم بر اساس نظرات ثبت شده در گودریدز جزو بهترین کتابهای آگاتا کریستی است. این شد که شروعش کردم.
.
خب این امر که نتوانی پایان کتاب را حدس بزنی شاید اساسی ترین موضوع در این ژانر داستان است و بعد از آن اینکه تا چه حد بتواند پایان تو را غافلگیر کند قرار می‌گیرد. درباره این کتاب باید بگویم که این که به هیچ وجه نمیتوانید پایانش را حدس بزنید و اینکه در صفحات پایانی احتمالا با فکی افتاده از تعجب و هیجان داستان را دنبال خواهید کرد به کنار. (که جز این هم از این نویسنده به هرحال انتظار نمی‌رود.) اما چیزی که بیشتر مرا هیجان زده کرد این موضوع بود که در اواسط داستان مثل میانه‌ی هر داستان جنایی ای که می‌خوانم از خودم پرسیدم که یعنی حالا حتی من هم می‌توانم اگر به داده های داستان دقت کافی و زیاد کرده باشم و عمیق فکر کنم، معما را حل کنم؟ یعنی منظورم این است که آیا تمام چیزی که واقعا برای رسیدن به نتیجه نهایی در داستان هست، به مخاطب هم داده شده؟ و در جواب باید بگویم که خیلی جاها هست که ممکن است شما هم حین خواندن مثل من با خودتان فکر کنید که الان این سوال را چرا پرسید یا اصلا الان این موضوع کوچک که دیگر تاثیری نخواهد داشت اما نه! باید بگویم که آگاتا کریستی  با هر تپانچه‌ای که گوشه‌ای از داستان نشان مخاطبش داده، در صفحات آخر به قلب و مغز خواننده شلیک می‌کند! همه چیز سر جای خودش است و این است که این داستان را به شدت اعجاب‌انگیز و بی‌نظیر میکند. 
و در آخر یک چیز؛ فکر میکنم این جزو معدود داستان‌های جنایی ای باشد که حل معما نقطه‌ی پایان و اوج داستان نباشد! پایان داستان فوق‌العاده شکوهمند است. 
 همین دیگر. احتمالا باز هم از این مجموعه خواهم خواند. فعلا باید بخوابم
        

17

          می خواهید یک عصر تابستانی را به خواندن یک کتاب جنایی جذاب بگذرانید؟ قطعا کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق یکی از بهترین انتخاب هاست. چه طور ممکن است کتابی که سال 1934 نوشته شده است و حدود یک دهه دیگر صد ساله می شود، جزء بهترین آثار جنایی قرن باشد؟
کتاب "قتل در قطار سریع‌السیر شرق" نوشته آگاتا کریستی، یکی از معروف‌ترین و محبوب‌ترین آثار نویسنده در سبک معمایی و جنایی است. این رمان در سال 1934 منتشر شد و در قالب یک داستان کارآگاهی پرتنش، به حل یک قتل اسرارآمیز در قطاری می‌پردازد. بستر وقایع تاریخی این داستان در اواخر دهه 1920 یا اوایل دهه 1930 میلادی قرار دارد، در دورانی که اروپا هنوز درگیر تبعات جنگ جهانی اول بود و تغییرات اجتماعی و سیاسی مهمی در حال وقوع بود.
پس از پایان جنگ جهانی اول در سال 1918، بسیاری از کشورهای اروپایی در بحران‌های اقتصادی و اجتماعی به سر می‌بردند. جنگ جهانی اول تأثیرات عمیقی بر جوامع مختلف داشت. در این دوران، بسیاری از مردم به دنبال بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی خود بودند. در این زمان، حمل و نقل سریع و راحت مانند قطارهای سریع‌السیر، نمادی از پیشرفت تکنولوژیکی و رفاه بودند. در این داستان، قطار شرق سریع‌السیر به عنوان نمادی از دوران مدرن و سرعت در زندگی روزمره به کار می‌رود.
در این دوره، بسیاری از کشورها در حال بازسازی و تلاش برای برقراری روابط دیپلماتیک پس از جنگ بودند. این دوره، عصر برقراری روابط بین‌المللی جدید، به ویژه در اروپا و آسیا، بود. در داستان، شخصیت‌های مختلف با پیشینه‌های ملی و فرهنگی متفاوت از کشورهای مختلف در قطار حضور دارند، که این امر نشان‌دهنده تنوع جامعه بین‌المللی و روابط پیچیده میان کشورها است.
در دهه‌های 1920 و 1930، جهان در حال تغییرات عمده‌ای بود. در غرب، به ویژه در اروپا، انقلاب‌های اجتماعی، فرهنگی و صنعتی در جریان بود. رمان‌های آگاتا کریستی به‌طور خاص بازتاب‌دهنده این تغییرات هستند، جایی که شخصیت‌های مختلف اغلب با چالش‌هایی در مورد هویت و طبقات اجتماعی خود مواجه می‌شوند. در قتل در قطار سریع‌السیر شرق، این تغییرات اجتماعی و فرهنگی را می‌توان در شخصیت‌های مختلف مشاهده کرد، از جمله تفاوت‌های طبقاتی، عقاید و تاریخچه‌های خانوادگی که در تعاملات شخصیت‌ها نقش دارند.
در داستان، اشاره‌ای به قطار سریع‌السیر که در آن قتل رخ می‌دهد، وجود دارد. قطارها در این دوران به عنوان یک وسیله حمل و نقل پیشرفته و سریع شناخته می‌شدند که نمادی از پیشرفت تکنولوژی بودند. در دوران پس از جنگ جهانی اول، حمل و نقل سریع و موثر نقش مهمی در دنیای مدرن ایفا می‌کرد و باعث تسهیل ارتباطات بین کشورها و مناطق مختلف می‌شد.
در مجموع، داستان قتل در قطار سریع‌السیر شرق نه تنها یک معما و داستان جنایی جذاب است، بلکه بستر تاریخی و فرهنگی آن به وضوح نشان‌دهنده تحولات اجتماعی، سیاسی و تکنولوژیکی دوران پس از جنگ جهانی اول است. ترکیب این زمینه‌ها با داستانی هیجان‌انگیز و شخصیت‌های پیچیده، این رمان را به یکی از آثار برجسته کریستی و یکی از بهترین داستان‌های کارآگاهی تاریخ تبدیل کرده است.
هرکول پوآرو در استانبول از طریق تلگرافی به لندن فراخوانده می شود. او سوار بر قطار سریع السیر شرق شده و عازم لندن می شود. در میان راه، طوفان حرکت قطار را مختل کرده و آن را متوقف می کند. در این شرایط پوآرو متوجه ناهمگونی جمع مسافران قطار می شود.
زنان و مردان بسیاری در سنین مختلف، از طبقات اجتماعی گوناگون در قطار حضور دارند. توجه پوآرو بیش از همه به ساموئل راچت جلب می‌ شود که یک تاجر ثروتمند آمریکایی است. راچت از پوآرو می‌ خواهد که به عنوان محافظ شخصی او استخدام شود، ولی پوآرو نمی‌ پذیرد. مدتی بعد قتلی اتفاق می‌ افتد. جسد راچت با دوازده ضربه چاقو در کوپه اش پیدا می شود.
پوآرو شروع به تحقیق درباره قتل می‌ کند. او متوجه می‌ شود که راچت به ماجرای آدم ربایی و قتل دیزی آرمسترانگ که در گذشته رخ داده ارتباط دارد. دیزی دختر خردسال آقا و خانم آرمسترانگ بوده که به وسیله گانگستری به نام کاستی ربوده شد. کاستی در ازای آزادی دیزی پول زیادی طلب کرد و والدین دیزی نیز پول را پرداخت کردند، اما پس از این کار جسد فرزند خود را تحویل گرفتند.
مادر دیزی که در آن زمان باردار بود کودک نارس و مرده ای بدنیا آورد و خود درگذشت و پدرش نیز خودکشی کرد. مرگ دیزی و والدینش زندگی بسیاری از دوستان و آشنایان این خانواده را تحت تاثیر قرار داد و آسیب‌ های زیادی به آنها وارد کرد. در حالی که کاستی جنایتکار از چنگ عدالت گریخت و ناپدید شد. پوآرو متوجه می شود که راچت همان کاستی بوده که هویت خود را تغییر داده و به عنوان یک تاجر فعالیت می‌ کرد. 
اگر قبلا کتاب را نخوانده باشید یا یکی از اقتباس های متعدد سینمایی اش را ندیده باشید، بعید است حدس درستی درباره قاتل داشته باشید. 
از این جا به بعد را به خودتان می سپارم اما نکته شگفت انگیزی در انتهای کتاب هست. یک رفتار غیر منتظره از پوراو که همیشه طرفدار قصاص قاتل است. این جا وجه مسیحی بودن پوارو و در واقع خانم آگاتا کریستی خودش را نشان می دهد. پوارو در فاصله میان کشف قاتل با دیدار پلیس، با انجیل خلوت می کند تا راهی پیدا کند.

        

33