یادداشتهای سینا معروف (52)
1404/5/19
این کتاب شامل دو داستان از آرتور شنیتسلر، نویسنده اتریشی هست. داستان اول خوشخوانتر بود و داستان دوم با توجه به فضای وهمآلود آن به تمرکز بیشتری موقع خواندن نیاز دارد. بازی سپیدهدم ویلهم، افسر جوانی که برای کمک به همقطار قدیمیاش وارد قمار میشود، در ابتدا پیروز میدان است، اما غرور و طمع، او را به ورطهی باخت سنگینی میکشاند. برای جبران بدهی، ناچار میشود به زنی از گذشته نزدیک شود، رابطهای که این بار بوی معامله میدهد. شنیستلر با نثری موجز، لغزش آرام انسان از نیت پاک به خودویرانگری را ترسیم میکند. در این داستان به کشمکشهای درونی انسان و تأثیر انتخابهای کوچک بر سرنوشت او پرداخته میشود. نثر شنیتسلر در این اثر ساده اما عمیق است. او استادانه تعلیق و تنش روانی را در داستان ایجاد میکند. فضای وین در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بهخوبی در داستان بازنمایی شده و حسوحال آن دوره را منتقل میکند. رؤیا فردولین، پزشک میانسالی در وین، پس از گفتوگوی صریح با همسرش دربارهی تمایلات پنهان، وارد ماجرایی شبانه و پررمز میشود که او را به مهمانی ماسکدار و موقعیتهایی وسوسهانگیز میکشاند. داستان با مرز مبهم میان واقعیت و خیال، بازتابی از روان انسان و امیال سرکوبشده است. شنیتسلر در این اثر به روانکاوی و پیچیدگیهای ذهن انسان نفوذ میکند. به نظرم این داستان برای کسانی که به ادبیات روانشناختی و فلسفی علاقه دارند، جذاب است. داستان رؤیا الهامبخش فیلم «چشمان کاملاً بسته»(Eyes Wide Shut) ساخته استنلی کوبریک است که جزییاتی از آن هم در اینجا میآورم. • کارگردان: استنلی کوبریک (۱۹۹9) • بازیگران: تام کروز، نیکول کیدمن اقتباس: آزاد از «رویا» با تغییر مکان به نیویورک دهه ۹۰ و تغییراتی در جزئیات شخصیتها • فضا و سبک: کند، پر از جزییات، با مکثهای طولانی و فضاسازی بصری سنگین - مقایسه داستان رؤیا و فیلم Eyes Wide Shut عناصر در رمان «رویا» – آرتور شنیستلر زمان و مکان داستان: وین، اوایل قرن بیستم شخصیت اصلی مرد: فردولین، پزشک میانسال شخصیت همسر: آلبرتینه آغاز بحران: اعتراف صریح همسر به تخیلات و انحرافات در زندگی زناشویی لحن و ریتم: ایجاز، تمرکز بر ذهنیات و روانکاوی تمها و مضامین: مرز واقعیت و خیال، تمایلات سرکوبشده، وفاداری فضای غالب: معلق بین رؤیا و واقعیت، با ایهام روانی فیلم Eyes Wide Shut – استنلی کوبریک زمان و مکان داستان: نیویورک، اواخر دهه ۹۰ میلادی شخصیت اصلی مرد: بیل هارفورد، پزشک میانسال (تام کروز) شخصیت همسر: آلیس (نیکول کیدمن) آغاز بحران: اعتراف مشابه همسر، همراه با بحثی طولانی دربارهی وفاداری لحن و ریتم: ریتم کند، دیالوگهای مکثدار، فضاسازی بصری سنگین تمها و مضامین: همان تمها، با تاکید بیشتر بر بحران هویت و تنهایی مدرن فضای غالب: کابوس شهری، حس ناامنی پایدار پ.ن۱: بخش آخر (مقایسه داستان کتاب و فیلم ) از هوش مصنوعی کمک گرفته شده. پ.ن۲: خودم فیلم را دیدم و این مقایسه هوش مصنوعی به نظر خودم خیلی نزدیک هست.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/18
قول داستان کمیسر پلیسی است که برخلاف همکارانش نمیخواهد پروندهی قتل دختربچهای را با یک اعتراف ظاهری و مشکوک ببندد. او به مادر قربانی "قول" میدهد که قاتل واقعی را پیدا کند، و برای همین زندگیاش را وقف این کار میکند. به نظرم،« قول» داستان پلیسی سنتیای نیست؛ بلکه نقد داستانهای پلیسی است. دورنمات با مهارتی خاص نشان میدهد که زندگی واقعی از الگوهای منطقی داستانهای جنایی تبعیت نمیکند، عدالت همیشه قابل دستیابی نیست و اتفاقها و بینظمیها، نیروهای قدرتمندی در جهان هستند که گاهی بر نظم و استدلالهای عقلانی و منطقی چیره میشوند. نظر شخصی: رییس پلیس که به اصطلاح خودش از «وراجیهای» پیرزن آخر داستان خسته شده بود، کمتر از پیرزن، زیادهگویی و حاشیهرفتن در روایت ماجرا نداشت.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.