معرفی کتاب بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی اثر نادر ابراهیمی

بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی

بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی

4.7
126 نفر |
49 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

53

خوانده‌ام

219

خواهم خواند

175

شابک
9786001741937
تعداد صفحات
680
تاریخ انتشار
1399/4/23

توضیحات

        سلیمه!یادت هست که یک بار برایت شعری گفتم؟ و گفتم:" ما اینجا زاده شدیم و اینجا روییدیم، و اینجا با خاک و آب آشنا شدیم، و اینجا دل به عشق سپردیم.پس بر ماست که از این آب و این خاک، با تمامی توان خویش حفاظت کنیم.و بر ماست که تن خاکی مان، همین جا، زیر و زِبر همین خاک ها، کنار همین دریا، خاک شود و خاکسترش بر باد رَوَد...؟"یادت هست؟اینک ای سلیمه، وقت، وقت اثبات است.من مجموع خاطرات ملت خویش از این دریا هستم.دریایی که از آن ماست و همیشه ی خدا از آنِ ما بوده است.و خداوندِ خدا هنگامی که آن کوچ بزرگاتفاق افتادو حتی بسیار پیش از آن، این دریا را به ما بخشیده بود.و به ما آموخته بود که پای برهنه، راهی بس دراز را بپیماییم و به اینجا برسیم.
      

لیست‌های مرتبط به بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی

نمایش همه
آتش بدون دودبر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابیانسان، جنایت و احتمال

نادر مثل نادر

6 کتاب

نادر ابراهیمی، بهترین و به‌یادماندنی‌ترین تجربه‌های خوندن داستان ایرانی رو برای من رقم زده. مردی که نشون داده می‌تونه زیباترین جلوه وطن پرستی رو در "بر جاده‌های آبی سرخ" به‌نمایش بگذاره. نویسنده‌ای که آنقدر توانمند هست که با "مردی در تبعید ابدی"، فلسفه رو عرصه داستان دعوت کنه. اگر می‌خواید ببینید که قلم یه نویسنده ایرانی تا چه اندازه می‌تونه توانمند باشه، "آتش بدون دود" رو از دست ندید. به‌نظر من، راز قلم شگفت انگیز نادر ابراهیمی در وهله اول پاسداری از هویت ایرانی هست. پررنگ‌ترین و زیباترین مفهومی که در آثار نادر ادبیات ایران به‌چشم می‌خوره، وطن هست. پ.ن 1: نادر ابراهیمی آثار متوسط و معمولی هم داره. من تقریبا همه آثار ابراهیمی رو خوندم. 6 اثری که توی این لیست معرفی کردم، به‌نظر خودم بهترین کتاب‌های داستانی نادر ابراهیمی است. البته آثار غیرداستانی و آموزشی نادر ابراهیمی رو هم تو این لیست نیاوردم. پ.ن 2: انسان، جنایت و احتمال نادر ابراهیمی یکی از آثار فوق العاده اون هست که کمتر شناخته شده. داستان مختصر و بسیار پرمغزی هست. پیشنهاد می‌کنم از دستش ندید. پ.ن3: راستی می‌دونستید شاعر آواز معروف "ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود"، نادر ابراهیمی هست؟

5

پست‌های مرتبط به بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی

یادداشت‌ها

          بر جاده‌های آبی سرخ حکایتی‌ست از میرمَهنای دوغابی . دلاورِ جنوبی، که برای استقلال وطن قیام کرد .

یک .این کتاب را یک وطن‌پرست واقعی نوشته است. وطن برای او حقیقت است . خون کسی که خیال بدی برای وطنت داشته باشد حلال است ، حتی اگر پدرت باشد . وطن‌پرستی برای او معنای زندگی‌ست . می‌گوید نمی‌شود به خدا ایمان داشته باشید ولی عاشق وطن‌تان نباشید  . وطن پرستی او ، آریایی‌بازی نیست ، پیف پیف کردن به عربها و غش کردن برای چشم آبی ها نیست . می گوید مغول‌ها با همه‌ی جنایت‌هایشان در ایران ، دربرابر اروپایی‌ها ، خیلی نجیب و آقا هستند . پس منتظر یک اثر وطن پرستانه باشید 

دو.میرمَهنا یک قهرمانِ ایرانی‌ست . با تمام ویژگی‌هایی که قهرمان های ما داشته اند . پهلوان است . با ستمگران خشن و سنگدل ، با مردم بذله‌گو و مهربان. یک مجاهدِ عارف.  افتاده در برابر خدا و گردن کشیده در برابر بیگانه .

سه . نویسنده،  محرکِ تاریخ را مردم می‌داند و اگر هم از دربارها می‌نویسد ، می‌خواهد ذلت و تباهی نهفته در آنها را نشان دهد . از تنفر مردم نسبت به حُکام ظالم می‌گوید و از اینکه حاضرند برای حاکم خوب هر فداکاری بکنند.

چهار.  کتاب پر است از جملاتی که سرنوشت را نفی می‌کند . می‌گوید ما کارهایی را آگاهانه یا ناآگاهانه انجام می‌دهیم ، نتیجه‌اش را سرنوشت می‌نامیم.
انسان را موجودی مختار و مسئول می‌داند.

پنج . بعضی مواقع شخصیت‌های منفی ، مثل تعزیه ، خود را با صفت‌های منفی توصیف می.کنند.

شش . روایت ابراهیمی، بسیار پاک است . از انسان‌های عاشقی می‌گوید که هوسباز نیستند . به نظرم این جمله نادر بیش از همه برای خودش صادق است 
ایرانی‌ها اهل طرب‌ند بدون مطرب و اهل مستی اند بدون می.
        

27

          در آن زمان که ایران چند تکه شده بود و بر هر شهر و روستایی حاکم و حاکمک هایی حکومت میکردند، بیگانگان در پی تسلط بر خلیج فارس مان بودند...
و نادان آدمهایی ک سنگ بیگانه به سینه میزدند و نوکری و دست بوسی بیگانه‌میکردند...
در این میان میرمهنایی متولد میشود ک بیگانگان و بیگانه پرستان را از صفحه جنوب پاک میکند...
میرمهنایی ک حالا حتی بعد از ۲۰۰ سال هلندیها و انگلیسیها در تلاشند نامش را از همه جا پاک کنند...
میرمهنای دلاورمان را در کتابهای تاریخیشان وحشی و یاغی مینامند....
اما واقعیت میرمهنا اینجاست در همین کتاب^^

پ.ن: این کتاب بینهایت زیبا و پر کشش روایت شده، حتی مقدمه این کتاب پر از حس خوبه، بدون شک از بهترینهای ادبیات ایران
پ.ن۲: متاسفانه باید بگم که این کتاب به دلیل فوت نادر ابراهیمی عزیز ناتمام مانده، بنابراین ما از عاقبت میرمهنا بیخبریم(از این بابت تا اخر عمر حسرت میخورم!)
هرچند ک گوگل اشاره یک خطی به نحوه شهادتش داشته ولی اینقدرها واضح نیست!
        

3

          بر جاده‌های آبی سرخ داستان بلندی است از نادر ابراهیمی که با وجود بهره بردن از خیال، حاوی مستندات تاریخی نیز می‌باشد. این کتاب، بر مجموعه وسیعی از حقایق و شواهد تاریخی قابل توجه استوار است و علاوه بر این، با ارادت کامل به حقیقت به رشته‌ی تحریر درآمده است. خصوصیت اصلی داستان، فرمانده‌ای بی پروا در دریای جنوب است و شاید کمتر کسی اسم او را شنیده باشد اما ایران و مردمش بسیار به او مدیون هستند؛ میرمهنای دغابی. قهرمان ریگ و جنوب کشور که مقابل استعمار انگلستان و هلند ایستاد. مردی که بیگانگان با عناوینی مثل دزد دریایی خلیج فارس، سعی در مخدوش کردن چهره‌ی او داشتند.
این کتاب به داستان جنبش ریگ و دلدادگی مردمان آنجا به «وطن» می‌پردازد. البته در کنار پرداختن به این جنبش، به حکایت کریم خان زند، شاهرخ شاه، آزاد خان افغان و محمد حسن قاجار نیز پرداخته می‌شود که حکایت اصلی ماجرا را زیباتر می‌کند.
نوع روایتگری او و قطع کردن و ادامه دادن چند ماجرای مرتبط با هم، این اثر را لذت‌بخش‌تر کرده بود. صفحاتی از شاهرخ شاه کور می‌خواندیم و سپس به میانه‌ی لشکر آزاد خان افغان می‌رسیدیم. شاید تشبیه درست و کاملی نباشد ولی این رفت و برگشت‌ها و وجود شخصیت‌ها و قهرمان‌های مختلف در سراسر داستان، من را یاد سریال گات انداخت :))) 
نادر سعی کرده بود که جنبه‌های ملّی و دینی رو با هم در شخصیت اصلی داستان جمع کنه. حب وطن، خواندن نماز شب، دعاهای میرمهنا و توکل او به خدا، جلوه‌های زیبایی را به مخاطب داستان نشان می‌داد.
با وجود اینکه داستان از اواسط کتاب، جذابیت کمتری برایم داشت، بدون اغراق می‌توانم بگویم که این کتاب، جذاب‌ترین رمان ایرانی‌ای بود که خواندم. ای کاش عمر نادر کفاف می‌داد که نوشتن این کتاب را تمام کند...
        

10

          نادر کمی بیش از حد شاعرانگی را با ملی‌‌گرایی ایدئولوژیک‌وار ترکیب کرده است که خب برای داستانی که در  بستر تاریخی خاصی بازگو می‌شود جالب نیست. 

دوز شعارزدگی‌اش بالاست و همه چیز را جویده جویده در ذهن مخاطب گذاشته است و راه را برای تفکر بسته است.

بیش از این چیزی نمی‌گویم و شما را به متنی که به بهترین شکل حرف دل من را زده ارجاع می‌دهم. ظاهراً این متن از امین فقیری در مصاحبه با خبرگزاری مهر در سال ۱۳۸۶ منتشر شده است:

«کتاب حکایت بحر در کوزه است. این تعداد صفحات برای این رویداد تاریخی کفاف نمی دهد. نویسنده خواسته و ناخواسته در دام همین حوادث و تنگناها اسیر می شود. کتابی که زندگانی پر از ماجرای میر مهنای دغابی است به تاریخی پر از کنش و واکنش زمان به قدرت رسیدن زندیه و انقراض سلسله افشار و آغاز بالیدن قاجارها تبدیل می شود. طبیعی است که میر مهنای دغابی مظلوم واقع می شود و به درستی از حق عظیمی که بر تاریخ این سرزمین دارد بهره نمی گیرد.
جوهره وجودی این رمان به ملتی مظلوم و حکومتهای ستمگر باز می گردد.
فضاسازیها جز در یکی دو جنگ، بیشتر روایت رخدادهاست. یکی از افراد رمان برای گروهی به تعریف می نشیند و حوادث مهم را شفاها بازگو می کند. در صورتی که لحظات پرمخاطره جنگ و گریز - مخصوصا در دریا - می توانست رمان را برای خواننده دلنشین تر کند. صحنه هایی در رمان هست که کافی نیست. چگونگی غلبه بر دشمن خود حدیث قهرمانی و قهرمان پروری است. نسل جوان احتیاج مبرمی به خواندن حماسه های تاریخی دارد تا بداند بیگانه در هر لباسی که باشد بیگانه است. نویسنده به بعضی از ماجراها اهمیتی نمی دهد. صحنه های شبیخون میر مهنا بسیار کم نموده می شود. گفتگو در این رمان نقش اساسی را ایفا می کند. به واسطه همین شگرد است که نویسنده، داستان را بی دردسر به پیش می برد. یکی برای شاهرخ میرزا فلان ماجرا را شرح می دهد و دیگری برای میر مهنا درگیری در فلان نبرد را. پرشهای به موقع از یک محل به محل دیگر، از بارگاه شاهرخ به مقر کریم خان، به سپاه آزادخان، به رایزنی های هلندی ها با انگلیسی ها یادآور سکانسهای مختلف یک فیلمنامه است.
نثر در رمان "بر جاده های آبی سرخ" موجز، بریده بریده و شعرگونه است. در شروع کتاب آن قدر در این طرز نوشتن افراط می شود که خواننده با نثری بی خون و مصنوع روبرو می شود اما هر چه رمان به پیش می رود از توصیفات دست و پاگیر کاسته می شود و نویسنده به نثر جاندار و واقعی خود نزدیک و نزدیک تر می شود. اصولا ابراهیمی نثرنویس خوبی است. هم دقت و هم وسواس دارد و فرهنگی که پشت سرش است او را وادار می کند که بهترین واژه ها را انتخاب نماید. یکدستی نثر از ابتدا تا انتها از محسنات دیگر رمان است. نویسنده در این کتاب نقش دانای کل را برای خویش کم می بیند. به جای خواننده فکر می کند، حرف می زند و شعار می دهد. ناگهان در یک پاراگراف دست خود را برای خواننده رو می کند که چند فصل بعد چه اتفاقی می افتد. نتیجه گیری های پیاپی که به شعور خواننده توهین می شود. مثلا در مورد کریم خان انواع پیش قضاوتها می شود ولی خواننده تا آخر رمان انگلیسی بودن او را در نمی یابد یا خیانت اش را به نهضت میرمهنا. شعار دادن هم شاید لازمه رمان تاریخی باشد اما این شعارها باید از زبان کاراکترهای رمان باشد نه نویسنده و میرمهنا در چند فراز از رمان این وظیفه را برعهده می گیرد.
رمان "بر جاده های آبی سرخ" رمانی حماسی و ملی و میهنی است. به هیچ نهاد و جمعیتی وابستگی ندارد جز به مردم که قدرت واقعی اند. به خاطر همین است که کار ابراهیمی ستایش برانگیز است.»
https://eitaa.com/marashi_books
        

2

          چهاردهمین کتاب ۱۴۰۳_
بر جاده های آبی سرخ.
اثر نادر ابراهیمی.

وطن غریبه‌ای آشِنا برای انسان های زاده شده در تاریخ هایی به رنگ خون‌.

کتاب  راجب میر مَهنای دوغابی، سرداری دلاور، شجاع، جسور و وطن پرست حرف میزنه اما  از وطن نیز میگه از معنای واقعی چهل پاره شدن سرزمین، از دخالت بیگانه‌ای که اگر از او جلوگیری نشود شما را حتی برای وجود داشتن در سرزمینی که مال خودتان هست سرزنش میکنند و توقع دارند نباشید، نیست شوید و راه را برای وطن دوستانی چون انگلیس ها باز کنید تا آنها بتوانند برای کشورشان آبادانی فراهم کنند حتی اگر شما به نابودی کشیده شوید.
میرمهنایی که افسانه نیست اما ما هیچ از آن نمی‌دانیم.
انسانی که حماسه می‌آفریند و قهرمان ملی ما در خلیج همیشه فارس باقی می‌ماند اما برای نامش هزینه ها می‌کنند تا به گوش ما نرسد.
ای همیشه آبی، ای غربت وطنم،
 ای دریای فارس را فارس نگه دارنده.

روایت کتاب بسیار روان و دوست داشتنی و قابل لمس است.
شما کتاب را در آغوش میکشید و بر سوار اسب بر این خاک گرانبها تاخت می‌تازید. از افشار و زند و قاجار که عبور کنید به آغوش گرمای دریا خواهید رسید.

برای بی نوری زندگی شاهرخ میرزا غصه میخورید، برای تنهایی محمد حسین خان دلتنگ می‌شوید، با اسارت آقا محمد خان به زندان میروید، به خان زند دست مریزاد می‌گویید و غزاله بانو را ستایش میکنید، از سلیمه عشق را یاد میگیرید، از آسیه صبور بودن را و با مهر زنان وطن به خواب می‌روید.
زنان؛ باید از زنان بیشتر گفت: زنان آغوش می‌گشایند و آرام می‌کنند تمام نا آرامی ها را، تیر می‌اندازند به قدرت شاهین و شکار می‌کنند هرچه را که شما نمی‌بینید، بهار میشوند شکوفه میدهند، میبارن و باران میشوند و در اوج نُامیدی امیدوارانه می‌میرند.

در ابتدای کتاب با تلخی میرمهنا کنار نیامدم اما شاید تلخی لازم است وقتی با استعمارگری هم‌صحبت میشوی که او بیش از حد شیرینی میکند.
گاهی تلخی بهتر از دل‌زدگی است.

کتاب را دوست داشتم کتاب را زندگی کردم، کتابی را که در سه روز تمام میکردم را دو هفته طولش دادم با شکست ها اشک می‌ریختم با پیروزی ها هلهله سر میدادم با غم‌ها غصه می خوردم و با شادی ها شاد میشدم.

یاد میرمهنا دیگر مرا ترک نخواهد کرد.
چه تاریخی که اینجا خواندم و چه تاریخی که در مدرسه یادمان دادند، این کجا و آن کجا.

ما که قلمتون خیلی لذت بردیم آقای ابراهیمی.
توصیه میشود به هر ایرانی🪐✨
#نگاه
        

2

          این کتاب با اختلاف جذاب ترین رمان فارسی است که خوانده ام. نویسنده شخصیتی کمتر شناخته شده را برداشته و جوری او را معرفی کرده که اسطوره ای بی نظیر از او ساخته است. جدای از کاری که نادر کرده و میرمهنای دوغابی را از تاریخ بیرون کشیده و او را به عنوان یک اسطوره و میراثی برای ایران تثبیت کرده، خود اثر نیز به شدت از قوت برخوردار است.

رمان در شرایطی اتفاق می‌افتد که در طرفین ایران اتفاقات خاصی در جریان است و اگرچه بیشتر کشور در اختیار کریم خان زند است اما در گوشه های دیگر افراد دیگری نیز صاحب قدرت اگرچه قدرت کوچکی هستند، از شاهرخ تا محمدحسین خوان قاجار. در چنین شرایطی میرمهنای دوغابی در برابر استعمار خارجی ها از انگلیس تا پرتغال و هلند می‌ایستد.
در همین بستر روایتی عاشقانه نیز در جریان است و جدای از جذابیت های تاریخی و سیاسی این جذابیت نیز در داستان وجود دارد.

خواندن این کتاب را توصیه نمیکنم چرا چه آن را واجب می‌دانم و باید همه آن را بخوانند.
        

4

نورا 🌱

نورا 🌱

1403/4/19

          نثر جالبی داشت . نوع نوشتار کتاب را دوست داشتم. امیر مهنا چه دلاوری بود و چرا ما او را نمی شناختیم؟ چه دلاورانه با دشمنان می جنگید که جرئت نداشتند نزدیک او بشوند اما ..... با دوستان خود شوخ طبع و خاکی مهربان بر خورد می کرد مثال این آیه بود :( ...والذین مع هو اشداء علی الکفرا و رحماء بینهم..) چه شجاعتی داشت که توانست پدر خود را برای ایران بکشد و این کشور پهناور را برای مردم حفظ کند.
و ایمان او چه مرد با ایمانی بود !
و یاران او ... یاران او کنار خود اونبودند اما دلشان پیش او در هر جای این کسور چهل تیکه بود . انها مرید میر مهنا بودند و میر مهنا مراد آنها  . ایران چه دلیر مردانی به خوددیده است .
و چه دلاور زنانی !همان قدر که مردان در جنوب جنگیدند و برای ایران زحمت کشیدند و ... ، زنان هم از خود مایه گذاشتند . 
اسطوره های که ما داریم را نمی شود درست وصف کرد زبان در برابر آنها الکن است. واقعا باعث تأسف است که انهافراموش بشوند . 
زندگی مردم ریگ چه زندگی سختی بود فقط با کشت دیم و آب کم، اما عشقی که در دل آن مردم نسبت به امام و رهبر خود ،امیر مهنا، داشتند آنها را وادار می کرد که این سختی را  تبدیل به فرصت کنند و از آن لذت ببرند و کنار او از جان خود مایه بگذارند .
امیر مهنا چه کار سختی را بر عهده گرفته است ! ایران چهل تیکه ی آن زمان را می خواست یکپارچه کند اما هر شاه در آن زمان به فکر خود بود از گنج ها ی نادر شاه گرفته تا زنی زیبا و پسری با هوش و اسیر.
چه افرادی بودند که در خدمت اجانب بودند اما در دل خود مرید میر مهنا اما مجبور بودند این علاقه را از رئسا ی خود پنهان کنند .
و این فرد بزرگ از مرگ بیم نداشت او می دانست که هیچ چیز از شهید شدن در راه وطن زیبا و لذت بخش تر نیست .  ❤️
        

0