سیـّ‌علی‌ـد

تاریخ عضویت:

خرداد 1401

سیـّ‌علی‌ـد

@seyed_ali7777

39 دنبال شده

41 دنبال کننده

                «کتاب دوست»ی که عمیقا دوست داره بین دل‌مشغولی های زمانبر روزگارش از مرحله کلافه کننده ی  «کتاب خر» بودن گذر کنه تا نهایتا یک «کتابخوار» باشه. چون عقیده داره با کتاب میشه بارها و بارها زیست، بدون اینکه نیاز باشه صدهاسال عمر کنیم
              

یادداشت‌ها

        موقع خوندن کتاب خیلی تلاش کردم خودمو آماده کنم تا حسی که از کتاب و‌ هویدا گرفتم رو توی قالب کلمات بیارم. سخت بود تا اینکه رسیدم به آخرین پاراگراف کتاب. خود خودش بود. از تصویر جلد یک روزنامه‌های فردای مرگ هویدا مینویسه.
توی توصیف تصویر نخست‌وزیر بی‌جان :

«هویدا بیشتر عمرش گرفتار چنبری گریزناپذیر بود. در یک سو مخالفان رژیم بودند و اغلب جزم‌اندیش و انعطاف‌ناپذیر می‌نمودند. در سوی دیگر شاهی بود که در پاییز پدرسالاری‌اش بیش از پیش خودرأی و خودکامه شده بود. انگار هویدا با آن خنده آرامی که بر چهره‌اش نقش بسته بود می‌گفت: بر هر دو تبارتان لعنت باد!»

کتاب معمای هویدا کتاب غریبی بود. ظاهرا راجع به زندگی امیرعباس هویدا بود ولی دقت و ریزنگری وسواس‌گونه عباس میلانی، نتیجه کار رو به سطحی فراتر برده بود. تاریخ ایران و اتفاقاتش بود که به بهانه هویدا روایت می‌شد. میلانی با بی‌طرفی حیرت‌انگیزی که از احترامش به تاریخ نشأت می‌گرفت ابعاد منفی و مثبت هویدا-این چهره همیشه مرموز تاریخ معاصر- رو پیش روی‌ ما فصل به فصل باز می‌کنه. حالا هر کدوم میتونیم توی خلوت یا جلوت قضاوتی از امیرعباس ِداستان داشته باشیم. قضاوت و‌ تصویری که این‌بار فارغ از چیزی که قبلا از این و اون شنیده بودیم، برای خودمونه. زندگی پرفراز و نشیبی از امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر کاریزماتیک ِجنتلمن ِفرانکوفیلی که روزگار براش عجیب چرخید و چرخید و همونطور که  خودش اون ثانیه های آخر به زمزمه می‌گفت:
« قرار نبود اینطور تمام بشود…»
      

2

        متنفرم از اینکه کتاب رو خط خطی کنم و زیر بخش‌هایی که بیشتر دوستشون داشتم خط بکشم، احساس میکنم هم بی‌حرمتی به تمیزی کتابه هم اینکه از کجا معلوم سالها بعد توی خوانش دوباره، بازم همین خطوط و جمله‌ها برام تعیین کننده و مهم باشن؟ اصلا چرا وقتی دوباره به کتاب برمیگردم از قبل تعیین کرده باشم که کجاهاش ارزش بیشتری داره؟ باید به خود ِآینده‌م یا اصن هر کسی که بعدا میاد سراغ کتابخونه‌م (که ایشالا کوفتش بشه!) این شانس رو بدم که خودش کشف کنه، خودش بدون هیچ پیش داوری بتونه کتاب رو ورق به ورق جلو بیاره.

همه‌ی اینا رو گفتم تا به اینجا برسم:
بیخیال همه حرفایی که بالاتر زدم! این کتاب رو باید جوید! باید چند رنگ هایلایتر برداشت و خط خطی ش کرد! این کتاب حرفای قشنگش رو چنان قشنگ میزنه که فرقی نداره موقع خوندنش چند سالت باشه و چقدر بفهمی و چقدر پخته یا خام باشی! خط بکشی یا نکشی فرقی نداره. هر جاییش رو دست بذاری کلمه به کلمه لذت و شور و شادیه! شادی و طراوت قلم سحرانگیر نادر ابراهیمی که عمیقا خوشحالم که تازه این اولین کتابی بود که ازش خوندم و مسیر جذابی پیش رو دارم.

این کتاب، شاهکار بی بدیلی از اون دست ادبیاتی هست که بهش میگن ادبیات مقاومت ‌. ادبیاتی که «به حق» سفارشی میخوننش، ولی این کتاب برعکس، از فرط ِسفارشی نبودن، توی مقدمه‌ش غمنامه مفصلی داره از مصائبی که نویسنده برای نشر داستان میرمهنا داشته. غمنامه‌ای که بیراه نیست که بگیم خودش میتونه کتاب مستقل و زیبایی باشه از تلاش نادر ابراهیمی برای شناسوندن یکی از قله های رفیع وطن‌پرستی و ایران‌دوستی تاریخ ما. میرمهنای دوغابی، سردار بی‌نشان و درجه‌ای که توی پازل حفظ یکپارچگی آب و خاکی که امروز، ایران نامیده میشه سهمی کمتر از آقامحمدخان قاجار نداره.

یک روستایی جنوبی دلاور که با مردمان شهر کوچک بندر ریگ، بدون هیچ حمایت بخصوصی از جانب «دولت مرکزی نداشته‌ی اون سالها»، یک تنه در برابر فوج فوج نیروی غاصب هلندی و انگلیسی، مدافع این خاک می‌شن و نمی‌ذارن ذره‌ای از خلیج فارس و جنوب ایران دست اجانب باقی بمونه. این خاک رو نگه می‌دارن به این امید که توی آینده دستی خم بشه و از روی زمین تاج پادشاهی ایران یکپارچه رو بر سر بذاره. کاری که یکی دو دهه بعد از شهادت میرمهنا، آقامحمدخان قاجار با اون ددمنشی و خشونتی که شنیدیم سرانجام به سرانجام میرسونه و از دل ایران تکه پاره‌ی اون سالها که هر منطقه برای خودش شاهی خودخوانده داشته، ایرانی یکپارچه میسازه.
      

48

        یکبار برای همیشه باید تکلیفمون رو با کتابای رُند ِبازار مشخص کنیم. از اونا که جون میده موقعی که نیمه باز گرفتی دستت و پشتت قفسه‌های کتابفروشیه به دوستت بگی ازت موقعی که مثلا غرق خوندن کتابی عکس پروفایل بگیره! ولی درست همون موقع که شاتر گوشی داره روی عنوان کتاب فوکوس میکشه لازمه نسبتت رو با این جنس کتاب مشخص کنی. میشه اَخ و پیف کنان از کنارشون رد شی، میشه یواشکی بخونیش و به روی خودتم نیاری که «تو» ی متشخص و «های کلاس» از همچین کتابی خوشت اومده، یا بری سراغ گزینه سوم! یعنی سرت رو بالا بگیری و با افتخار بگی که این کتاب اتفاقا کتاب بسیار خوبی هم بوده. حالا بخواد توی هر دسته بندی و هر میزان فروش و محبوبیتی باشه. و «کتابخانه نیمه شب» از همین جنس کتاب‌هاست. کتابخانه نیمه شب دریچه باز میکنه، وقتی میخونیش (یا توی مورد من، میشنویش) فرق میکنی با چند روز قبلت. باهاش میری توی دنیاهای موازی ِممکنی که میتونستی داشته باشی و بخاطر داشتنش تمام داشته‌های فعلیت رو قمار کنی. با این کتاب میتونی تاثیر انتخاب رو با عمق وجود بفهمی. باهاش همون اندازه که توقعت از خودت بالا میره، تبدیل میشه به یه توقع منطقی و دست‌یافتنی. شیک نباشید و خودتون رو از خوندن این کتاب رُند بازار و هرجایی محروم نکنید!
بازم اکیدا توصیه میکنم که برید سمت نسخه صوتی کتابها. این آورده ی اضافی به کتاب‌ها. مکمل دوست‌داشتنی که هم کیفیت درک کتاب رو برات بالا میاره، هم کمیت و تعداد صفحات خوانده شده‌ی باورنکردنی‌ای برات میسازه. من این کتاب رو با صدای شیما درخشش و آرمان سلطان زاده شنیدم و «حق مطلب ادا کن» ترین بود!
      

21

        این رمان قرار نیست یه اثر بیادموندنی باشه که هر وقت یاد شخصیت‌ها و بالا و پایین داستانش افتادی دلت براش بره. با این حال حتما توی یادت میمونه ولی نه بخاطر درام داستان و قدرت ادبی نگارشش، بلکه بخاطر روایتی تر و‌ تمیز از مهم‌ترین دوران تاریخ سلطنت انگلستان و خاندان تودور و سال‌های اول زندگی قدرتمندترین زن تاریخ جهان، «ملکه الیزابت اول». شخصیتی عجیب، متین و با صلابت که توی این رمان از سه سالگی باهاش همراه میشیم و از دل حکومت سیاسانه پدرش «شاه هنری هشتم» تا «ملکه مری خون‌ریز» و حالا الیزابت ِ۲۵ ساله که با اقتدار و اقبالی سراسری روی تختی جلوس میکنه که قراره تاریخ انگلستان و میشه گفت دنیا رو به کلی دگرگون کنه.
حالا چرا باید این کتاب رو که با هیچ متر و معیاری شاهکار نیست و از خیلی جهات معمولی هم بنظر میرسه بخونیم؟ جواب ساده‌ای داره. شما با خوندن این روایت محترم، با مهم‌ترین دوران تاریخ انگلستان آشنا میشی، یکبار برای همیشه واقعه مهم اصلاحات دینی اروپا و فراز و فرود مذهب و فِرَق مختلف دینی مسیحیت (کاتولیک و پروتستان) رو توی بالا و پایین این روایت درک میکنی و نهایتا آماده میشی برای قسمت دوم این دوران که توی کتاب «بازی ازدواج» قراره ملکه الیزابت ۲۵ ساله رو دنبال کنی تا ببینی چرا و چطور بدل به چنین حاکم مقتدر و تاریخ‌سازی شده. این کتاب نشون میده که چطور از دل افراط مذهبی ِملکه مری که توی روزگار ما هم مصادیق زیادی داره، حاکمی متولد میشه که درس میانه‌روی و مسالمت و متانت رو برای دهه‌ها توی سراسر دنیا مشق میکنه.
من نسخه صوتی کتاب رو با صدای خانم شیما درخشش شنیدم و حتما و قطعا توصیه میکنم که از کیفیت بالای خروجی موسسه آوانامه لذت ببرید. مطمئنا اینقدر کشش داره که متوجه نشید که چطور ۶۰۰ صفحه کتاب رو صرفا توی صندلی و پله برقی مترو شنیدید و تموم شده رفته!
      

13

        این کتاب، روایت شخصی خانمی حدودا چهل ساله است که ۴۴۴ روز طی تسخیر سفارت آمریکا به گروگان گرفته میشه. یک فعال فرهنگی با پتانسیل بالایی از ایران دوستی که ناباورانه هجوم موریانه ها به سمت پِی چوبی بنایی تازه تاسیس رو میبینه که همینطور جلو میره و می‌پوسونه و غیر از‌ تماشای ریزش و سقوط اون بنا کاری از دستش برنمیاد. داستان همدلی احتمالی و امید و آرزویی که از سر بی خردی محض به مرور تبدیل به نفرت شد. بنظرم ترجمه و انتشار روایت یک امریکایی از این وقایع، اتفاق شگفت و عجیبی بود. به صراحت از بدی شرایط و مختصات و ویژگی گروگان گیرها حرف میزنه و احتمالا بخاطر کم مخاطب بودن کتاب در مقایسه با سایر قالب های ارائه، حساسیتی هم ایجاد نکرده که خوشا به حال ما. ابتدای متن نوشتم روایت شخصی یک خانم، به این خاطر که قرار نیست از نمای لانگ شات داستان اشغال سفارت و دوران ۴۴۴ روزه اسارت اون افراد رو بخونیم. صرفا مشاهدات شخصی و‌احساسات یک نفر از اون پنجاه نفر رو مطالعه می‌کنیم که اطلاع چندانی هم از وضعیت سایرین یا حتی اتفاقات روز تسخیر نداره و اساسا محل فعالیتش خارج از سفارت بوده و بعدا به اونجا منتقل میشه. این خانم برامون از فرمول کنار اومدنش با شرایط میگه. مجموعا خوندنش خالی از لطف نیست و بخش هایی از پازل ذهنی یک فرد کنجکاو نسبت به چرایی شرایط فعلی رو کامل میکنه.
      

20

        دزیره نوشته آن ماری سلینکو، یک رمان ارزشمند و به معنای کلمه شاهکار. یک روایت دقیق از یک مقطع تاریخی بسیار مهم از فرانسه. یعنی از سال‌های آخر قرن هجدهم میلادی تا حوالی سال 1815. داستان انقلاب نوپای فرانسه علیه سلطنت لویی شانزدهم و امید و آرزوی مردم که با قدرت گرفتن مستبدانه ناپلئون بناپارت، به تدریج رو به نابودی میره. اما مرد اول این رمان، ناپلئون نیست. بلکه روایت امید و آرزوی ژنرال جمهوری خواه و آزاد منشی هست که نامش تا ابد به نیکی توی تاریخ موندگار میشه. «ژنرال ژان باپتیست برنادوت» 
. 
داستان مرد شریف و انقلابی که با هزار امید و آرزو جوانیش رو پای انقلاب فرانسه و قدرت گرفتن جمهوریت میذاره. ولی به یکباره با ظهور ناپلئون، داستان به کلی مسیر دیگه ای به خودش میگیره. ناپلئون،مرد کوتاه قامت و بلندپرواز، خم میشه و تاج رو از روی زمین برمی‌داره و داستان انقلاب فرانسه رو هم به یک تراژدی تلخ تبدیل میکنه. از دل جمهوری جوان، یک دیکتاتوری تازه پا میگیره و حالا ژنرال انقلابی و میهن دوست داستان ما که آمال و آرزوهای خود رو از دست رفته میبینه، کم کم به سختی و تلخی دل از اون خاک می بُره. 
. 
تقدیر، دست در دست لیاقت این مرد شریف، براش موقعیتی رو فراهم میکنه تا اینبار مردم رنج کشیده سوئد، دست نیاز به سمت این ژنرال انقلابی مطرود فرانسه دراز کنند و تاج پادشاهی، به خواست مردم سوئد روی سر ژنرال برنادوت گذاشته میشه. برنادوت، فرانسه و آرزوهای از دست رفته ش رو پشت سر میذاره و برای همیشه زندگیش رو پای سوئد و مردمانش میذاره. 
. 
برنادوت در کنار تزار روسیه، موجبات نابودی ارتش بزرگ ناپلئون رو در سرمای روسیه فراهم میکنه. بعد به سمت پاریس لشکرکشی می‌کنند و با خلع ناپلئون از سلطنت، فاتحانه وارد پاریس میشن. تاریخ، برنادوت رو فاتح جنگ میدونه ولی ژنرال انقلابی و جمهوری خواه سابق با تلخی توی جنگی مشارکت کرده بود که نهایتا به اشغال موطن ش ختم میشد. تزار روسیه پادشاهی فرانسه رو به برنادوت پیشنهاد میکنه. ولی برنادوت این پیشنهاد رو قبول نمیکنه. و نهایتا خانواده سلطنتی سابق فرانسه یعنی بوربن ها به کشور برمی‌گردند و برادر شاه سابق به تخت پادشاهی تکیه میزنه.
.
سالها تلاش کسانی مثل برنادوت برای براندازی حکومت مستبدانه خاندان بوربن ها و انقلابی که بعد از چند سال اسیر خودکامه تازه ای به نام ناپلئون شد و نهایتا جنگی علیه فرانسه و فراهم اووردن ناخواسته موجبات قدرت‌گیری دوباره خاندان سلطنتی سابق. داستان برنادوت تکرار شونده ترین داستان تاریخ ماست. داستان امید و آرزوهای از دست رفته
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

21

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.