یادداشت هانیه

هانیه

هانیه

14 ساعت پیش

        نمی‌تونم خیلی معمولی رها کنم این کتاب رو و به یه پنج ستاره اکتفا کنم، دوست دارم از میرمَهنای دوغابیِ جنوبی بنویسم و  از احساساتی که موقع خوندن کتاب داشتم و هنوز هم دارم، از جمله‌های بی‌نظیر کتاب و طنازی‌ها و جزئیات فوق‌العاده، اما فعلا به یه بند از کتاب بسنده میکنم تا بتونم از برایند احساساتم یه متن درخور دربیارم و بنویسم اینجا که یادگاری هم بمونه.

«به روحت رجوع کن و از روح ارام خویش بپرس که من، چرا محبوبم را،مادرم را، معشوقم را، معبودم را، خانه‌ام را، و خاطرات کودکی‌ام را اینقدر دوست دارم و پایدارانه دوست می‌دارم، و اگر دلیل این دوست داشتنِ سرسختانه را یافتی، انگاه بگو که شاید میرمَهنا محبوب از دست‌رفته‌ی من است و مادر مقدس من، و فرزند دلاور من و خانه‌ی محقر اما گرانقدر من، و معشوق من، و بخشی از مجموع خاطرات ازلی من...»
      
77

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.