مجتبی بنی‌اسدی

مجتبی بنی‌اسدی

بلاگر
@mojtaba.baniasadi
عضویت

بهمن 1400

16 دنبال شده

200 دنبال کننده

                در تلاشم که منظم کتاب بخونم. صبح‌ها،معمولا کمتر از یه ساعت، کتابی می‌خونم که به فکر و اعتقادم کمک کنه. از شهید مطهری و دکتر شریعتی، تا عین‌صاد و شهیدان صدر. چرا این‌ها رو می‌خونم؟ چون خدا رو قبول دارم و مسلمونم. عصر و شب فقط داستان می‌خونم و هرچی که به داستان ربط پیدا کنه. ناسلامتی چند سالی می‌شه که داستان‌نوشتن رو جدی گرفتم. البته لابه‌لاش کتاب‌هایی می‌خونم که نه متونِ اعتقادی به حساب می‌آد نه داستان. ولی این مدل کتاب‌ها رو می‌خونم که برای اون دو تا بالایی نفس تازه کنم. شاید هم لازم بوده بخونم.
امشب، 7 بهمن 1400، بعد از صعود تیم ملی ایران به جام جهانی 2022 قطر، این صفحه رو ساختم. قراره جدی‌تر درباره‌ی کتاب‌هایی که از الآن می‌خونمش، بنویسم.
راستی، به پیشنهادِ یه دوستِ کتاب‌خون که اسمش مصطفاست، بعد از هر کتابی که خوندم یه یادداشت کوتاه برای خودم تویِ وُرد نوشتم. نمی‌خوام اون‌ها رو بیارم اینجا. فقط خواستم بگم از 29 تیر 97، هر کتابی که خوندم، یه چی درباره‌ش نوشتم. شاید تا آخرِ عمرم هم جز خودم کسی اون‌ها رو نخونه.
در ضمن، من معلمِ زیست‌شناسی‌ام و تویِ گراشِ استان فارس زندگی می‌کنم. متولد 18 اردبیهشت 74 هستم. 

              
http://mojtababaniasadi.blogfa.com/
mojtaba.baniasadi/
revayatemanMB

یادداشت‌ها

نمایش همه
        این جلد دوست‌داشتنی‌تر از دیگر جلدها بود به دید من. چون فصل‌های پایانی به سمت‌وسوی کاربردیِ امروزی سوق پیدا می‌کرد. خصوصا بخش آخر. این را می‌نویسم که بهتر خاطرم بماند. آیه‌ای در قرآن هست که به پیامبر وحی می‌شود خودت و امتت باید استقامت کنید. در روایت است که این آیه پیامبر را پیر کرده. چرا؟ چون مسئولیت جامعه را هم برعهده‌اش گذاشته‌اند. و در ادامه گفته شده «اگر میان دستور خدا و خواسته‌های مردم تقابلی وجود داشت، باید دستور خدا را اطلاعت کنی.» آقامحتبی تهرانی از همین‌جا پل می‌زند به اینکه هر کسی سرپرستی جامعه را برعهده می‌گیرد، وظیفه شرعیِ بزرگی بر گردنش گذشاته می‌شود. آقامجتبی می‌گوید من نمی‌دانم چرا بعضی‌ها می‌آیند مسئولیت اجرایی برعهده می‌گیرند که بی‌واسطه تکلیف شرعی بیفتد روی دوش‌شان. اصلا رقابت می‌کنند برای اینکه وظیفه شرعی‌شان بیشتر شود!
و یک نکته دیگر: اگر کسی فرزنددار شد، باید و باید ابتدا خودش را اصلاح کند و بعد برود سراغ بچه‌اش. وگرنه روز قیامت مؤاخذه خواهد شد. این مسئولیت بی‌واسطه است. نکته‌های به‌دردبخوری داشت این جلد.
      

1

        چهارصد صفحه‌ی کتاب که تمام شد نشستم و زل زدم دست‌ امامِ روی جلد کتاب روح‌الله. عجب بزرگ‌مردی خداوکیلی. 
برای منِ کم‌تاریخ خوانده، این کتاب مثل جورچین کشورِ ایران بود؛ یک تکه از جورچین آقاروح‌الله را روایت می‌کرد؛ جوانی‌اش و حوزه‌‌اش و تبعیدش و مبارزه‌اش و ایرانی که او سربلندش را دوست داشت. قطعه‌ای دیگر به درونِ اتاق‌های خصوصی شاه می‌رفت. حرف‌های درِ گوشی نزدیکان شاه را به کمک جورچین می‌آورد. برشی دیگر حرف‌های خارجی‌ها را در قالب روح‌الله جا می‌داد. اعتراف‌هایشان را در خفا، در پستو. تکه‌ای دیگر به میان مردم کوچه‌وبازار می‌رفت؛ آن‌هایی که خود انقلاب کردند. ساواکی و شاهنشاهی و انقلابی و مارکسیستی و توده‌ای در این جورچین بزرگ خط روایی داشتند؛ شخصیتی داشتند، حرف‌هایی برای گفتن داشتند. اما همه در زیر پرچم قطعه‌ی بزرگ ِجورچین بودند؛ «روح‌الله»ی که با نقشه‌ی ایرانِ بزرگِ اسلامی شناخته می‌شد.
دلم می‌خواهد یکی که کتاب را خوانده همین الآن ببینم، با هم بنشینیم ساعت‌ها چای‌کرک بنوشیم و هی درباره کتاب حرف بزنیم. گپ بزنیم. بخندیم. آه بکشیم. حسرت بخوریم. افتخار کنیم. مو به تنِ خودمان سیخ کنیم از اینکه ایرانی‌ هستیم. لایه‌های زیرین کتاب را دربیاوریم و ریزبینانه‌تر روح‌الله را ببینیم. زبانِ کتاب را نقد کنیم. از آمریکایی‌های زمان شاه بگوییم و پشتِ دست بکوییم. حادثه طبس را نقل کنیم و خدا را شکر کنیم که به معنویت ایمان داریم. از جنگی که به رهبریِ امام سربلند از آن بیرون آمدیم حرف بزنیم. جنگی که بعد ذلت‌های قاجاری‌ و پهلوی سربلند به مصاف دشمن رفتیم و سربلند بیرون آمدیم. کیف کنیم که در این تاریخ ایران به دنیا آمده‌ایم. ذوق کنیم که رهبر جدید، پیرو همان امام است. و امام هم پیرو حسین است. و حسین، مجبوب ماست. انگاری همه‌چیزی قرار است در این دنیا و آن دنیا به حسین ختم شود. روح‌الله از حسین خط می‌گرفت، ما از روح‌الله. و روح‌الله بود که به ما جرأت طوفان داد.
دلم می‌خواهد هی جار بکشم که چقدر کیف کرده‌ام از خواندن این کتاب.
      

13

        گرچه کتاب به اسم شهید ناصر عظیمی است، اما حبیب‌الله فروزش، نویسنده کتاب، آن‌قدر که از عملیات قدس ۳ نوشته از زندگیِ شهید ننوشته. کتاب سه فصل دارد. فصل اول سنتی شروع می‌شود: سخنِ امام خمینی و مقدمه‌ای از زنده نگه داشتن یاد شهدا و معرفی شهرستان گراش که کجاست، چند نفر جمعیت دارد و چند شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده. 
روایت شهید ناصر عظیمی با خاطره‌‌ای شروع می‌شود که او نوزادی بوده و در سفر بازگشت از مشهد به دیدار حاج‌سیدمحمود معصومی در قم می‌روند. آسیدمحمود به پدر ناصر می‌گوید او در آینده مرد بزرگی می‌شود. و حق هم همین بوده. 
روایت کودکی، مدرسه، محله، خرده‌روایت‌های مدرسه، نشریه‌نویسی، مباحثه‌های میدانی، جنگ‌وجدال داخل‌‌محله‌ای و مدرسه‌ای گروهک‌ها به صورت کلی‌گویی در سه‌چهار صفحه گفته می‌شود تا می‌رسد به حضور ناصر در جبهه. روند حضورش در اطلاعات عملیات و شناسایی هم خیلی زود در کتاب سپری می‌شود تا به اصل موضوع کتاب پرداخته شود: عملیات قدس ۳.  
آنچه از رفیق ناصر عظیمی، یعنی حبیب فروزش انتظار می‌رفت، روایتِ جزییاتی از زندگیِ کودکی و نوجوانیِ پیش از جبهه ناصر بود. جبهه‌ها و نزدیکی به مرگ آدم‌ها را عوض می‌کند. پخته می‌کند. به‌قول وصیت‌نامه شهید خیلی مسائل، دیگر مهم به حساب نمی‌آید. اما نویسنده خیلی سریع از نوجوانی دوستش گذر کرده و به جبهه رسیده. به خواننده این امکان را نمی‌دهد که ابتدا نوجوانیِ ناصر عظیمی را خوب بشناسد و بعد وقتی دو قدمی مرگ رسید، متوجه تغییرش شود. متوجه مرد شدنش شود. 
ناگفته نماند که گوشه‌ای از جلد کتاب هم عنوان «عملیات قدس ۳، لشکر ۱۹ فجر» حک شده بود. یعنی باید پیش‌بینی می‌شد که قرار است از عملیات قدس ۳ ذر این کتاب مفصل بشنویم. و از حق نگذریم، جزییات عملیات، اسامی، اطلاعات و فراز و نشیب‌های عملیات به‌خوبی توسط نویسنده گردآوری و تحریر شده بود. اما جایی از فصل اول چنان از عملیات نوشته می‌شد که عنوان کتاب، یعنی شهید عظیمی فراموش می‌شد. 
فصل اول با وصیت‌نامه شهید به پایان می‌رسید. 
فصل دو، فرماندهان و هم‌رزمان شهید، گرچه گذری جدی‌تر به عملیات قدس ۳ داشتند، اما کم‌وبیش به شهید ناصر عظیمی، رشادت‌هایش و هم‌شهری‌های او هم پرداخته شده بود. 
و ناگفنه نماند، اوج داستان، دیدار کوتاه حاج‌قاسم با شهید ناصر عظیمی بود. اوج می‌گویم چون حالا که حاج‌قاسم را می‌شناسیم می‌دانیم این بشر که بوده. 
شاید به‌نظر منِ خواننده، بهترین بخش کتاب، دو روایت پایانی بخش خاطره‌ها بود که توسط خود حبیب فروزش روایت می‌شد؛ خصوصاً روایت آخر که احساس را با بومِ گراش و رزمنده‌های گراش پیوند داده بود و خواننده را با خود همراه می‌کرد. 
فصل سوم کتاب به خواب‌ها اختصاص داشت. انگاری شهید ناصر از آن شهدایی است که خیلی دلش برای رفیقش تنگ می‌شود. چون بارها و بارها به خواب حبیب آمده؛ بهترین لحظه‌اش: خبر بازگشت استخوان‌ها به شهر پس از ۱۶ سال... حبیب چه کشیده‌... 
و در آخر باید بنویسم که کاش حبیب‌الله فروزش همه‌ی کتاب را به روایتِ خودش نوشته بود. اصلا روایت‌های حبیب خواندنی‌ترین بخش‌های کتاب بود. کاش روزی کتاب خاطرات حبیب را بخوانیم... به قلم خودش...
      

5

        برای هر اهل ادبی، به‌گمانم این کتاب، مرجع محسوب می‌شود. باید هر نویسنده یا شاعری این مجموعه سه جلدی را در خانه داشته باشد که وقتی اسمی از میرزاملکم‌خان یا حاجی‌بابا اصفهانی یا ایرج‌میرزا، یا علی‌اکبر دهخدا یا میرزاده عشقی به‌گوشش خورد، فقط با آنچه از کتاب ادبیات دبیرستان فهمیده، قضاوت نکند.

درباره جلد اول:
- نویسنده آغاز ادبیات معاصر تا سال ۱۳۰۰(پیش از شروع سلطنت رضاخان) را به دو بخش تقسیم می‌کند: ادبیات زمینه‌ساز مشروطه و ادبیات مشروطه.
- نویسنده هر بخش را در سه حوزه توضیح می‌دهد: ادبیات داستان یا منثور، مطبوعات و ادبیات منظوم یا شعر. ابتدا وضعیت سیاسی اجتماعی دوره‌ را بیان می‌کند. بعد ویژگی‌های خاص ادبیات آن دوره. و بعد به صورت خاص، شاعران و نویسندگان مطرح به اضافه آثار مهم آن زمان را موشکافی می‌کند.
- این‌قدر جزییات دارد که می‌شود این کتاب را مرجع شاعران و نویسندگان نامید. واضح است که وقت زیادی برای گردآوری این کتاب کرده است. حداقل مطالعه آثاری که مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد هم خودش کلی وقت می‌برد.

فصل اول: تاریخچه ادبیات منظوم و منثور و مطبوعات ۱۲۶۱ تا ۱۲۸۵ زمینه‌ساز مشروطه:
- اکثرا درباری هستند. چون آن‌ها بیشتر از سواد برخوردار بودند تا مردم عادی.
- همه غرب‌زده. یک‌جورهایی باید بگویم بدون استثنا. گاها ملحد یا ظاهری به دین آراسته.
- اسامی نویسندگان و شاعران تاریخ زمینه‌ساز مشروطه کم‌وبیش شنیده بودم. اما مطبوعات برایم جدید بود.

فصل دوم: تاریخچه ادبیات منظوم و منثور و مطبوعات ۱۲۸۵ تا ۱۳۰۰ مشروطه:
- تمایل زیاد شاعران و نویسندگان به تقابل با اسلام با بزرگنمایی ادبیات باستانی
- نویسندگان و شاعرانی که ما در کتاب ادبیات از آن‌ها زیاد می‌شنویم، با آنچه در این کتاب واکاوی شده بود، فرق داشت. مثلا علی‌اکبر دهخدا را ما با امثال و حکم و لغت‌نامه شناخته‌ایم. یک آدم حسابی محض. اما او در چرند و پرند ضدروحانیت و معنویت علما و فقهای شیعه قلم‌زنی کرده و خیلی هم علیه‌السلام نبوده. همچنین از شاعرانی مثل عارف قزوینی، میرزاده عشقی و ایرج‌میرزا مطالبی در این کتاب آمده که هر دست‌به‌قلمی باید بداند.
- اولین رمان‌های ایران در همین دوره متولد شده‌اند. گرچه در ادبیات زمینه‌ساز مشروطه رمان‌واره‌هایی به تقلید از غرب بود، اما در این دوره رمان‌ها متولد شد که همین هم با گرایش باستانی و ضداسلامی زمینه‌سازی می‌کردند برای روی کار آمدن شاه متجدد که رضاخان باشد.

حتماً دو جلد بعدی که از شاعران و نویسندگان نام‌آشناتری می‌خوانم، شهریار زرشناس شگفت‌زده‌ام خواهد کرد.
      

4

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.