مجتبی بنی‌اسدی

مجتبی بنی‌اسدی

بلاگر
@mojtaba.baniasadi
عضویت

بهمن 1400

16 دنبال شده

204 دنبال کننده

                در تلاشم که منظم کتاب بخونم. صبح‌ها،معمولا کمتر از یه ساعت، کتابی می‌خونم که به فکر و اعتقادم کمک کنه. از شهید مطهری و دکتر شریعتی، تا عین‌صاد و شهیدان صدر. چرا این‌ها رو می‌خونم؟ چون خدا رو قبول دارم و مسلمونم. عصر و شب فقط داستان می‌خونم و هرچی که به داستان ربط پیدا کنه. ناسلامتی چند سالی می‌شه که داستان‌نوشتن رو جدی گرفتم. البته لابه‌لاش کتاب‌هایی می‌خونم که نه متونِ اعتقادی به حساب می‌آد نه داستان. ولی این مدل کتاب‌ها رو می‌خونم که برای اون دو تا بالایی نفس تازه کنم. شاید هم لازم بوده بخونم.
امشب، 7 بهمن 1400، بعد از صعود تیم ملی ایران به جام جهانی 2022 قطر، این صفحه رو ساختم. قراره جدی‌تر درباره‌ی کتاب‌هایی که از الآن می‌خونمش، بنویسم.
راستی، به پیشنهادِ یه دوستِ کتاب‌خون که اسمش مصطفاست، بعد از هر کتابی که خوندم یه یادداشت کوتاه برای خودم تویِ وُرد نوشتم. نمی‌خوام اون‌ها رو بیارم اینجا. فقط خواستم بگم از 29 تیر 97، هر کتابی که خوندم، یه چی درباره‌ش نوشتم. شاید تا آخرِ عمرم هم جز خودم کسی اون‌ها رو نخونه.
در ضمن، من معلمِ زیست‌شناسی‌ام و تویِ گراشِ استان فارس زندگی می‌کنم. متولد 18 اردبیهشت 74 هستم. 

              
http://mojtababaniasadi.blogfa.com/
mojtaba.baniasadi/
revayatemanMB

یادداشت‌ها

نمایش همه
        نویسنده در جلد ۲ که به ادبیات در دوران رضاشاه می‌پردازد، ابتدا مجلات و مطبوعات را بررسی می‌کند. خلاصه‌اش این می‌شود که مجلات و نویسندگان آن دوره، به دنبال فرنگی‌کردن تمام و کمال ایران بودند و زمینه‌سازی برای به قدرت رسیدن رضاشاه. که البته این شاه، چندی بعد علیه همین نویسندگان چه‌ها که نمی‌کند.
تقریبا همه‌ی نویسندگان و بعد همه‌ی شاعران این دوره را هم در همین گروهِ غرب‌زده، حالا کمی سفت‌وسخت‌تر یا آرام‌تر، دسته‌بندی کرده. ظاهراً هم در آن دوران همه کم‌وبیش این اقبال را به غرب داشته‌اند.
در بخش شاعران، پروین اعتصامی، علمی‌تر از باقی معرفی شده بود. چون خیلی از نویسندگان و شاعران این عصر یا وابسته به دربار بودند یا حزبی بودند یا سیاسی بودند یا مبارز و در زندان. همین، وجهه ادبیِ آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده بود. و البته که به قدرت هم خیلی نزدیک بودند. یعنی در این دوره هنوز نویسندگی و شاعری چندان به سطوح پایین جامعه نرسیده بود.
جدا از اعتقاد و مرامِ نیما یوشیج و اهدافی که در شعر نو داشته، اینکه چه آدم تحول‌گرایی بوده که توانسته قالب شعریِ مدنظرش را به شاعران هم‌عصر و بعد از عصر خودش قالب کند، جای آفرین دارد.
      

2

        این جلد دوست‌داشتنی‌تر از دیگر جلدها بود به دید من. چون فصل‌های پایانی به سمت‌وسوی کاربردیِ امروزی سوق پیدا می‌کرد. خصوصا بخش آخر. این را می‌نویسم که بهتر خاطرم بماند. آیه‌ای در قرآن هست که به پیامبر وحی می‌شود خودت و امتت باید استقامت کنید. در روایت است که این آیه پیامبر را پیر کرده. چرا؟ چون مسئولیت جامعه را هم برعهده‌اش گذاشته‌اند. و در ادامه گفته شده «اگر میان دستور خدا و خواسته‌های مردم تقابلی وجود داشت، باید دستور خدا را اطلاعت کنی.» آقامحتبی تهرانی از همین‌جا پل می‌زند به اینکه هر کسی سرپرستی جامعه را برعهده می‌گیرد، وظیفه شرعیِ بزرگی بر گردنش گذشاته می‌شود. آقامجتبی می‌گوید من نمی‌دانم چرا بعضی‌ها می‌آیند مسئولیت اجرایی برعهده می‌گیرند که بی‌واسطه تکلیف شرعی بیفتد روی دوش‌شان. اصلا رقابت می‌کنند برای اینکه وظیفه شرعی‌شان بیشتر شود!
و یک نکته دیگر: اگر کسی فرزنددار شد، باید و باید ابتدا خودش را اصلاح کند و بعد برود سراغ بچه‌اش. وگرنه روز قیامت مؤاخذه خواهد شد. این مسئولیت بی‌واسطه است. نکته‌های به‌دردبخوری داشت این جلد.
      

1

        چهارصد صفحه‌ی کتاب که تمام شد نشستم و زل زدم دست‌ امامِ روی جلد کتاب روح‌الله. عجب بزرگ‌مردی خداوکیلی. 
برای منِ کم‌تاریخ خوانده، این کتاب مثل جورچین کشورِ ایران بود؛ یک تکه از جورچین آقاروح‌الله را روایت می‌کرد؛ جوانی‌اش و حوزه‌‌اش و تبعیدش و مبارزه‌اش و ایرانی که او سربلندش را دوست داشت. قطعه‌ای دیگر به درونِ اتاق‌های خصوصی شاه می‌رفت. حرف‌های درِ گوشی نزدیکان شاه را به کمک جورچین می‌آورد. برشی دیگر حرف‌های خارجی‌ها را در قالب روح‌الله جا می‌داد. اعتراف‌هایشان را در خفا، در پستو. تکه‌ای دیگر به میان مردم کوچه‌وبازار می‌رفت؛ آن‌هایی که خود انقلاب کردند. ساواکی و شاهنشاهی و انقلابی و مارکسیستی و توده‌ای در این جورچین بزرگ خط روایی داشتند؛ شخصیتی داشتند، حرف‌هایی برای گفتن داشتند. اما همه در زیر پرچم قطعه‌ی بزرگ ِجورچین بودند؛ «روح‌الله»ی که با نقشه‌ی ایرانِ بزرگِ اسلامی شناخته می‌شد.
دلم می‌خواهد یکی که کتاب را خوانده همین الآن ببینم، با هم بنشینیم ساعت‌ها چای‌کرک بنوشیم و هی درباره کتاب حرف بزنیم. گپ بزنیم. بخندیم. آه بکشیم. حسرت بخوریم. افتخار کنیم. مو به تنِ خودمان سیخ کنیم از اینکه ایرانی‌ هستیم. لایه‌های زیرین کتاب را دربیاوریم و ریزبینانه‌تر روح‌الله را ببینیم. زبانِ کتاب را نقد کنیم. از آمریکایی‌های زمان شاه بگوییم و پشتِ دست بکوییم. حادثه طبس را نقل کنیم و خدا را شکر کنیم که به معنویت ایمان داریم. از جنگی که به رهبریِ امام سربلند از آن بیرون آمدیم حرف بزنیم. جنگی که بعد ذلت‌های قاجاری‌ و پهلوی سربلند به مصاف دشمن رفتیم و سربلند بیرون آمدیم. کیف کنیم که در این تاریخ ایران به دنیا آمده‌ایم. ذوق کنیم که رهبر جدید، پیرو همان امام است. و امام هم پیرو حسین است. و حسین، مجبوب ماست. انگاری همه‌چیزی قرار است در این دنیا و آن دنیا به حسین ختم شود. روح‌الله از حسین خط می‌گرفت، ما از روح‌الله. و روح‌الله بود که به ما جرأت طوفان داد.
دلم می‌خواهد هی جار بکشم که چقدر کیف کرده‌ام از خواندن این کتاب.
      

13

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.