یادداشت سینا معروف
1403/9/11
4.0
11
به نظر من آگاهی از زندگی شخصی «گراهام گرین» و شناخت ویژگیهای شخصیتی او برای من، مکمل لازم برای درک داستان «پایان رابطه» یا شاید هم بقیه کتابهای اوست. گرین در داستان «پایان رابطه» روابطی را روایت میکند که در ذهنم نگاه جانبدارانه و تعمدی نویسنده به نفی وجود خدا به نظر میرسید . به تدریج که با خواندن کتاب پیش رفتم و مروری هم بر زندگینامه گرین داشتم، فهمیدم که او اتفاقاً در دوران جوانی از گرایشی دیگر به کلیسای کاتولیک پیوسته و در این مسیر، باورهای همسرش هم در این تصمیم مؤثر بوده است. گرین، در نهایت مذهبی متعصبی نبوده ولی در داستانهایش و به خصوص این کتاب، از رابطه عاشقانه پر رنج و آمیخته به نفرت و حسادت، به دیدگاههای متعالیتری میرسد که در طول داستان این استحاله شخصیتی پررنگتر میشود و شخصیت موریس (نویسنده، عاشق سارا و بیایمان) و هنری (کارمند دولت، همسر سارا و کموبیش معتقد) در نبودِ سارا، پختهتر و نزدیکتر به خدا میشوند. بر خلاف تصور که از ابتدای کتاب، تصور رمانی عاشقانه میشود، به تدریج متوجه میشویم که مباحث اعتقادی در جریان روابط شخصیتها عمیقتر است و به تدریج در شکلگیری هویت آنها نقش مهمی دارد. پیشنهاد شخصی برای خودم، مرور دوباره کتاب هست تا دلنشینیِ تغییراتِ شخصیتی کاراکترهای داستان، بیشتر زیر زبانم مزه کند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.