یادداشت‌های راضیه.الف (70)

          📌آیا به همه چیز زیادی فکر میکنید؟ احتمالات بعید رو در نظر میگیرید و نگران میشید؟ تپش قلب میگیرید و به خودتون صفات بدی نسبت میدید؟ پس وقتشه با هیولای درونتون آشنا بشید:

هیولا(اضطراب یا حملات اضطراب) مثل یه موجودیه که خودمون ساختیم و درون ما زندگی میکنه. بعضی افراد خیلی بیشتر درگیرش هستن و بعضی ها به سادگی از کنارش گذر میکنن.
نشخوار فکری و فوبیا ها(ترس های خاص) رو درون خودش داره و اگه ما نتونیم درست افکارمون رو کنترل کنیم، زندگی ما رو حسابی تحت الشعاع قرار میده.

این کتاب با تصویرسازی و طنز، نکات مهم مرتبط با هیولا رو گوشزد میکنه. شاید خیلی از مطالبش رو قبلا خونده یا شنیده باشیم، اما جهت یادآوری میتونه کمک کننده باشه:
🟠یادآوریِ اینکه خیلی ها تونستن از هیولا نجات پیدا کنن و قرار نیست از این بیماری بمیریم(دور از جون!)(عینا از کتاب نقل قول کردم خیلی چکشی مطالب رو مطرح کرده😅)،
🟠 اکثر مواقع ترسیدن از خودِ ترس باعث اضطراب میشه(این مورد رو افراد مضطرب کاملا درک میکنن)،
🟠افکار خودمون به علاوه موقعیت های اضطراب آور، باعث سر برآوردن اضطراب میشن پس باید افکار رو به چالش بکشیم 
و ....
کتاب، 
🟠بر پذیرش(به جای انکار)،
🟠 تنفس شکمی عمیق،
🟠 گذاشتن هیولا توی یه جزیره ذهنی و دور شدن ازش، 
🟠و فکر کردن به اینکه اینم میگذره، تاکید میکنه.

راهکار میده، احساسات، افکار و رفتار هایی که ازمون سر میزنه رو  بررسی میکنه. 
حجم کمش اون رو به یه مرجع فوری و کاربردی تبدیل کرده.حتی برای اطرافیان افراد مضطرب هم مناسبه و روش هایی برای برخورد صحیح باهاشون ارائه میده.
        

27

📌همراهی چ
          📌همراهی چند روزه با کارمندی در روسیه تزاری و کاوش روان پیچیده و از هم گسیخته او، در اثری با سبک رئالیسم روانشناختی📌

گالیادکین شخصی حساس و با عزت نفس پایین است که از نشخوار فکری و بدگمانی همیشگی رنج میبرد. که با توجه به فضای طبقاتی ادارات و سیستم سفت و سخت سلسله مراتبی روسیه در آن دوران قابل درک است. 

در شرایطی که ارزش انسان فقط به رتبه اداری اوست، 
در شرایطی که افراد با زیرآب زنی و چاپلوسی و خیانت کارها را جلو میبرند‌،
روان یک شخص صاف و ساده چطور تغییر میکند؟

تمرکز کتاب روی دیالوگ ها و ایجاد و حفظ ابهام برای خواننده است، و فضاسازی خاصی نمیبینیم. تکرار در صحبت های گالیادکین روان به هم ریخته او را نشان میدهد و با هدف اصلی کتاب هم خوانی دارد. اواسط کتاب اینقدر اعصابم به هم ریخته بود که تا یکی دو روز سمت کتاب نرفتم🚶🏻‍♀️

❌❌❌خطر افشا:

شاید همه ما بخشی را در وجود خود داشته باشیم که همیشه سعی در پنهان کردن آن داریم، بخشی سرکوب شده که گاهی ایده های بدجنسانه می دهد، کمی خشن است، به قول معروف «رو دار» است و از همه جا سر در می آورد. این بخش را زیر نقابی از ارزش هایی که به آنها باور داریم، مخفی می کنیم. 
اما هر از گاهی از زیر آب سر بر می آورند و ذهنمان را مغشوش میکنند. اینجا جایی است که به خود نهیب میزنیم که «این چه افکاری است که داری!؟»

شاید هم این بخش نماینده آن چیزی است که دوست داشتیم باشیم، به زعم خودمان در این دنیای بی رحم امروزه به این بخش بیشتر نیاز است، تا راستی و درستی و سادگی.... 

خوب این تقریبا همان نگاه صفر و صدی است که گالیادکین دارد. وقتی نمیتواند با راستی کارهای خود را جلو ببرد، همزاد خود را می آفریند با ویژگی های سرکوب شده خودِ گالیادکین. هر چقدر گالیادکین مودب و آرام است و سرش به کار خودش است، همزاد، چاپلوس و دروغگو و زیراب زن است.

این تقابل بخش های مختلف شخصیتش در نهایت او را به جنون می کشاند. وجه مثبت شخصیت به حاشیه رفته و وجه سرکوب شده شخصیتش به هر چه که خواست میرسد..‌‌... اما به چه قیمت؟ زیرپا گذاشتن ارزش هایش، و نابودی ذهن خودش؟
آرزوی نشست و برخواست با اشراف، برای گالیادکین محرکه ای نامناسب بود که به افول خودش منجر شد...

📌پس راه درست چیست؟
نگاه صفر و صدی به این وجوه مختلف شخصیت آدمی درست نیست.
با انکار آن بخش مخفی و جدا کردنش از خود سرنوشت گالیادکین در انتظار انسان است.
پس راه حل پذیرش آن و استفاده درست و کنترل شده از ویژگی هایش است: 
برقراری ارتباط با همکارانش بدون دیدگاه منفی نسبت به آنها. 
چارچوب معقول ساختن برای آرزوهایش.
تمرین برای برقراری ارتباط تدریجی یا حتی نوشتن نامه درباره مسائلش و مطرح کردن آن با رؤسایش....
شناخت ارزش خود فراتر از تایید دیگران یا رتبه اداری
و ...

📌در دنیایی که اکثر افراد به سمت و سویی خاص گرایش دارند و کارهای مشابهی «مُد» شده(که بدون فکر درباره ضرر یا فایده آنها انجام میشوند)، به جای اینکه به دنبال یافتن ارزش در انجام آن کارها باشیم، ارزش را در خودمان بجوییم:)
        

47

📌هشت داست
          📌هشت داستان کوتاه در سبک رئالیسم جادویی با عناصر سورئال، که از زبان اول شخص روایت میشن📌

موسیقی جاز، بیسبال، تنهایی، زن [دویدن و گربه]

بعد از خوندن چهار اثر از هاروکی موراکامی دیگه مطمئنا میگم که میشه این مفاهیم و عناصر رو در داستان هاش دید.(شاید همش با هم جمع نشه)

توی این ۸ داستان کوتاه هم انگار موراکامی رو به روت نشسته و خیلی عادی از تجربیات گذشته و خاطراتش میگه (شایدم خاطرات یکی دیگه)، اما کم کم همشون رنگ غیر عادی بودن میگیرن، البته که برای خودش همه چی عادیه...
دیدن یه میمون سخنگو، به واقعیت تبدیل شدن یه خیال، رخداد های عجیب و غریب
جوری تعریف میکنه که انگار هر روز با این قضایا سرو کار داری:)

📌شاید بگید خوب بعدش چی؟
موراکامی این خاطرات رو گره میزنه به مفاهیم و سوالات فلسفی، به دنبال جوهره حیات میگردی، درباره زندگی و گذرا بودنش فکر میکنی، مفهوم خاطره رو واکاوی میکنی و توی دنیای آدمای تنها سرک میکشی....

زن، توی داستان های موراکامی، روی قهرمان تأثیر گذاره، یا به سمت تفکر بیشتر هدایتش میکنه، یا باعث تجربیات عجیب و غریب میشه، یا خودش یه تجربه عجیبه... انگار توی هر داستان سعی میکنه کمی به شناخت زن نزدیک بشه اما هر بار با شگفتی هایی رو به رو میشه...

داستان هاش حس داستان های غربی رو دارن که چند تا عنصر و المان ژاپنی بهشون اضافه شده، توی ذوق نمیزنه و خوب این سَبک موراکامیه...

توی بعضی داستان ها اطلاعاتی درباره موسیقی و بیسبال ارائه میداد که من خیلی سررشته ای ازشون نداشتم، و رد شدم. اگر درباره اشون میدونستم حتما درک بهتری از داستان ها داشتم، اما الان هم حس نمیکنم بخش زیادی از داستان رو از دست دادم.
        

28

📌گویی من
          📌گویی من کتاب را پیدا نکردم، بلکه کتاب مرا یافت.
پاسخ بسیاری از نگرانی ها و مشکلاتم را در این کتاب خواندم و با جان و دل احساس کردم. 

📌اگر در زندگی احساس سردرگمی می کنید، اگر احساس می کنید روحتان خسته است، اگر گمان می برید از اصل و حقیقت زندگی دور افتاده اید، اگر نگرانی ها و وسواس های فکری تان فزونی یافته، مطالعه این کتاب را به شما توصیه می کنم... 

البته شایان ذکر است که نثر کتاب در بخش هایی (همچون نامه ها) تا اندازه ای ثقیل و دشوار است و برای مطالعه آن بهتر است حداقلی از باورهای دینی وجود داشته باشد، چرا که کرامات و مسائلی مطرح شده که این امر را طلب می کند... 

📌درباره کتاب:
کتاب درباره سید علی قاضی طباطبایی، مجتهد فقیه، عارف و استاد اخلاق در حوزه علمیه نجف در قرن چهاردهم قمری است. از تولد تا وفات ایشان در فصل هایی کوتاه، از منظر اشخاص مختلف روایت شده است. اما این کتاب منحصر به زندگی ایشان نمی شود: درباره اساتید، شاگردان، خانواده و مخالفین ایشان نیز مباحثی مطرح گردیده. 

📌سید علی قاضی طباطبایی:
سید علی قاضی، سالک راه توحید و غرق در عشق به ولایت و ائمه اطهار(ع) بودند که با ساده زیستی و توسل به اهل بیت(ع) سیر الی الله می کردند و در این مسیر، شاگردانی عالم و عارف پرورش دادند. آیت الله محمد تقی بهجت و علامه سید محمد حسین طباطبایی (نویسنده تفسیر المیزان) از شاگردان ایشان بوده اند. 

سید علی قاضی، خود را از خویشتن رها ساختند و منیّت را از خویش دور کردند. هیچ مالکیتی برای خود قائل نبودند، چرا که مالک حقیقی تنها خداوند متعال است. ایشان به عوالمی رسیدند که تنها توجه شان به خدای تبارک و تعالی بود و همواره در این راه استقامت می ورزیدند. 

چه رنج ها و دشواری ها و بلاها را تحمل کردند تا به معشوق حقیقی نزدیک تر گردند، چرا که بلاها در این دنیا، پیک معشوق است برای رسیدن به چشمانی که تنها خدا را می بینند و از غیر او روی گردانند... (همسر ایشان، رخشنده سادات،  نیز همراه سید علی در این دشواری ها بودند و به درجات بالایی از معنویت رسیدند، خداوند رحمتشان کند)

خوش خلقی و شیرین زبانی و نیکویی در معاشرت با مردم از ویژگی های بارز ایشان بود. حتی با گدا، قهوه چی، زغال فروش یا فرد فاسق ـ مگر در مواردی که خدا نهی کرده ـ با نیکی رفتار می کردند. دست افراد را می گرفتند و روشنایی پنهان روحشان را جلا می دادند تا به راه حق بازگردند. 

📌از مفاهیم مورد تأکید در کتاب، توسل به اهل بیت(ع)، عشق به سید الشهدا(ع) و حضرت عباس (ع)، معرفت نفس، مراقبت از نفس، تفکر در مرگ، انجام واجبات و ترک محرمات، تلاوت قرآن، کثرت ذکر، توبه و ناامید نشدن از لطف لایزال پروردگار است. 

یادآوری های کتاب، زوائد روح را می زداید و اشکالات انسان را در مسیر نمایان می سازد. باید بارها و بارها مطالعه شود تا شاید گوشه ای بسیار کوچک از کهکشان نیستی را درک کرد. 

📌ان شاءالله زیارت عتبات عالیات، به ویژه نجف اشرف، نصیب همه ی ما گردد. الهی آمین. 

📌سید علی قاضی: «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقام عالیه نرسد، مرا لعن کند.»
        

37

📌برای هر
          📌برای هر رخداد یا مکالمه ای تمام احتمالات ممکن را بررسی میکنی؟ حتی تمام پاسخ هایی که باید بدهی؟

ممکن است علت رفتارش فلان باشد، ممکن است بهمان کار را انجام بدهد پس اگر اینگونه شد من این کار را میکنم و این حرف را میزنم.

و این چرخه ی دشوارِ پیچاپیچ را بار ها و بار ها در ذهن خود مرور میکنی، استدلال میکنی، ناراحت میشوی، استرس میکشی، ذوق میکنی و اما هیچ کدام از اینها هنوز اتفاق نیفتاده و شاید اصلا اتفاق نیفتد:)

وسواسی فکری که انسان را خسته می کند....

یکی از ویژگی های خوان پابلو کاستل همین است.
و علاوه بر این، او خود را دور از جامعه حس میکند، درک باقی مردم و اعمالشان و ارتباط گرفتن با آنها، برایش سخت است. و انزوای وجودی عمیقی دارد.  با این حال برخی تحلیل هایی که از رفتار رایج آدمها دارد برایم جالب بود. مثلا آن خرده شیشه هایی که در وجود اکثریت هست مثل وجود خودخواهی و خود پسندی در عین مهربانی و فروتنی. که وقتی به کسی مهربانی میکنی همان لحظه بادی به غبغب می اندازی و خودت را دست بالا میگیری. (که به نظر همان خالص نبودن عمل است) انگار کاستل نقاب هایی که مردم به چهره زدند را میبیند از دو رویی آنها دوری می جوید.

📌این حس دوری از جامعه در نگاه اول مرا یاد بیگانه کامو انداخت.(هر دو از ادبیات اگزیستانسیال هستند) مورسو هم همینطور بود اما او از بی تفاوتی در کنار پوچی و بیمعنایی زندگی رنج میبرد در حالی که خوان از اهمیت زیاد به جزئیات و وسواس شدید به مسائل.

📌در نه آدمی دازای هم، یوزو خود را نسبت به جامعه بیگانه می داند و فکر میکند متفاوت از انسان ها است. اما این بیگانگی را در لفافه ای از شوخ بودن و طنازی می پوشاند که کسی به این احساسش پی نبرد و در جمعیت حل شود تا مورد پذیرش واقع شود. یوزو منفعلانه به تخریب خود دست میزند و کم کم به قعر فنا می رود، اما کاستل دست به کاری دیگر میزند: او زنی که عاشق اش هست را می کُشد. عشقی وسواسی به  یک زن.... (این قضیه را در خط اول کتاب میخوانیم، پس چیزی افشا نشد) 

اینجا جاییست که ادبیات آمریکای لاتین، فرانسه و ژاپن مفهوم پوچی را با سه رویکرد متفاوت و پاسخ متفاوت بررسی میکنند.

📌درباره تونل:
در جزء جزء روان کاستل پویش می کنیم، چون خود او برایمان همه چیز را شرح میدهد. از افکارش، تنهایی اش، وسواس هایش و عشق بیمارگونه اش.
کاستل هنرمندی نقاش است که رنج و درونیات خود را به تصویر می کشد، اما کسی نمیتواند از نقاشی ها به خود کاستل پی ببرد، به جز ماریا. ماریا برای کاستل همان ناجی ای است که شاید بتواند در تونل انزوای کاستل روشنایی باشد.

عشق وسواسی، انزوا، بی معنایی زندگی، انکار و توجیه اشتباه اعمال و روان انسان از مفاهیم محوری این کتاب هستند.

📌نکته قابل توجه این است که اگر گرفتار وسواس فکری شدیم( که در این زمانه با این حجم از هجوم اطلاعات پیش می آید)، چرخه معیوب را بشکنیم و به اعمال و رفتار خود و دیگران با دیدی باز نگاه کنیم، با آنها درباره مشکلاتمان صحبت کرده و همیشه حق به جانب نباشیم.
و از آن سمت، کسانی که به نشخوار فکری دچار هستند را درک کنیم و باعث استرس بیشتر آنها نشویم‌.

📌شاید افشا:
اگر عشق کاستل زنی بود که مثل ماریا روابط متعدد نداشت و خود را تمام و کمال وقف کاستل میکرد، چه پیش می آمد؟ شاید باز هم کاستل با بزرگ کردن جزئی ترین رفتار او، برای عیب و ایرادی می یافت و دست به قتلی دوباره میزد...

شخصیت ماریا هم گویی مثل کاستل در ذهن خود درگیری هایی داشت، او هم انگار نمی توانست ارتباطی درست و واقعی با اطرافیانش بر قرار کند و تکلیف خودش با زندگی را نمی دانست‌.
        

28

          📌اگر در بیست و دوم بهمن ماه سال پنجاه و هفت، انقلاب پیروز نمیشد، شرایط چطور پیش میرفت؟📌

با یونس و دریا که از مبارزین انقلابی هستند و فرزندشان آرزو، همراه می شویم و در این دنیای جایگزین زندگی میکنیم
میخوانیم که استدراج باعث ارتداد میشود
آنچه به تدریج رخ می دهد باعث ترسمان میشود
فاصله های تدریجی
لرزش های تدریجی
سستی های تدریجی
«شدن» های تدریجی
آنگونه که چشم باز میکنی و خودت را ته باتلاقی میبینی که تدریجی در آن فرو رفتی و متوجه نشدی

میفهمیم 
که اگر شک کردیم طبیعیست، اما نباید در آن بمانیم، باید بپرسیم و پاسخ بگیریم و مسئله ها را برای خود حل کنیم
که اگر چنین نکنیم این شک ها تدریجا در قلب ما انباشته شده و ما را به راه کج میبرند به طوریکه خودمان  هم نمیفهمیم از کجا خوردیم....

گاه پیش می آید که در شرایطی که گرفتار کار های تکراری و مسائل سطحی هستیم، فتنه ای رخ میدهد که تاریخ و انسان ها زخم بستر نگیرند! نور افکنی میشود که مبدا و مقصد را برای لحظاتی می نمایاند. اوضاع سخت میشود اما روشنگر....

به پستی و پلشتی عادت نکنیم در میان تمام تاریکی ها و روزمرگی ها و عادت ها که سرمان به کار خودمان است، هدف را دریابیم

به طور متناوب قصد و هدف اصلی زندگی خود را برای خود یادآوری کنیم که غبار کهنگی بر آن ننشیند و فراموشمان نشود
و اگر هنوز به هدف خود فکر نکردیم وقتش است تغییر رویه دهیم.....

📌درباره کتاب:
ایده کتاب ناب و جالب بود، گفتگو ها پربار و باعث تفکر، و عشق نیز در خطوط کتاب تنیده شده بود. 
 اتفاقات بیشتر جای کار داشت، و علاوه بر فساد و فحشایی که در تاریخ جایگزین روی میداد، میشد درباره موارد دیگری هم صحبت کرد. 
بیشتر به نظرم رسید کتاب بستری شده برای بیان دغدغه های ذهنی و تفکرات نویسنده تا تمرکز روی اینکه ممکن بود چه اتفاقی بیفتد.... گویی روی مکالمات بیشتر از رخداد های احتمالی فکر شده بود. و الحق که از گفتگو ها لذت بردم و مرا به فکر فرو برد‌.

کتاب های نخل و نارنج و کاهن معبد جینجا را بیشتر از این کتاب دوست داشتم، اما به گمانم ارزش خواندن را دارد.
برخلاف بعضی یادداشت های دوستان، نزدیکی قلم یامین پور به نادر ابراهیمی را دوست داشتم و برایم اذیت کننده نبود.
        

62

📌کتاب Not
          📌کتاب Notre-Dame de Paris (نتردامِ پاریس) یا گوژپشت نتردام، از آثار برجسته مکتب رمانتیسیسم است که شما را با معماری پاریس قرن پانزدهم آشنا کرده و به بازفکری درباره تعریف زشتی، زیبایی و اهمیت نحوه برخورد با آنها دعوت میکند.📌

📌 من باب نام کتاب:
نام نسخه اصلی کتاب نتردام پاریس بوده است و به حق که نسبت به «گوژپشت نتردام» شایسته تر است. گویی شخصیت اصلی در این کتاب، کلیسای نتردام است.

گوژپشت نتردام خود یکی از چند شخصیتی است که روایت آنها را در کتاب دنبال میکنیم، او مردی خمیده با پاها و چهره ای عجیب، ناشنوا و به تعبیر ما و مردم پاریس، زشت است. ناقوس‌زن کلیسای نتردام همین مرد است.

دختری هم هست که از زیبایی همتا ندارد و شور زندگی و سرزندگی از سراپای او میبارد. ساده و بی تجربه است و احساساتی عمل میکند. بزی با خود دارد که معصومیتی از طبیعت را به خاطر می آورد.

فیلسوفِ شاعری هم هست که اغلب در آسمان ها سِیر میکند و فلسفه می بافد و نمایشنامه تنظیم میکند و دنبال جلب توجه مردم به نمایش ادبی خلاقانه ای است، که به سرگرمی و ابتذال بیش از هر چیز دیگری اهمیت می دهند.

راهب نابغه ای داریم که علم ها آموخته و به کیمیاگری هم گذری زده و رئیس شماسان شده است و در کلیسای نتردام سکونت دارد.

شخصیت ها بسیارند، اما اصل ماجرا در روابط این چند شخصیت میچرخد. داستان، زندگی چند شخصیت را همزمان پیش میبرد. شخصیت هایی که هر کدام نماد مفهوم و بخش خاصی از جامعه هستند.

فضاسازی عالی و توصیف معماری قرن پانزدهم پاریس با جزئیات و جذابیت صورت گرفته است. جایی توضیح داده بود که چگونه صنعت چاپ منجر به تخریب ساختمان های باشکوه و تغییر معماری شده است، و بشدت برای بنده جذاب بود! 

از مفاهیمی چون عشق(عشق پاک، عشق شهوانی، عشق بیمارگونه)، فقر، هوس، زیبایی، زشتی، مهربانی و خودخواهی در این کتاب میخوانیم‌. 

انتقاد هایی هم هست: نقد دستگاه های حاکم، دستگاه قضا، راهبان مسیحی، نقد تفکرات مردم، نقد برخورد با معماری قرون وسطی 
 فساد و ریاکاری های این نهاد ها را با طنازی ویژه ای در کتاب جای داده است.

📌پرسش های که تا حدودی پاسخ داده میشود:
زشتی و زیبایی بر چه اساسیست؟ ایا تنها با توجه به ظاهر میشود فردی را قضاوت کرد؟ 

رفتاری که بر اساس ظاهر یک فرد با او داریم، چه تأثیری در خلقیاتش می گذارد؟ ممکن است یک فرد نیکو خصال را به فردی بد رفتار بدل کنیم؟؟

چقدر به معماری و تاریخمان توجه داریم و از آنها حفاظت می کنیم؟

چقدر به روابطمان و تأثیری که روی ما دارند (چه مثبت و چه منفی) می اندیشیم؟

آیا در زندگی به مسائل مهم توجه می کنیم یا تنها در سرگرمی های بیخود غرق شده ایم؟

آیا تاکنون به تأثیر مهربانی های کوچک فکر کرده ایم؟

📌شاید نقاط ضعف:
توصیفات معماری و فضا گاه خیلی زیاد میشد و شاید از حوصله خواننده خارج شود.
برخی کنش های شخصیت ها برایم غیر قابل باور بود.

تصاویر از بالا، کلیسای نتردام، نقشه پاریس(فکر میکنم قرن ۱۶)



        

55

📌مجموعه د
          📌مجموعه داستان «گیله مرد»، از آثار برجسته ادبیات معاصر ایران، با نگاهی رئالیستی و انتقادی به زندگی مردم، مبارزات اجتماعی و فضای سیاسی ایران در اواخر قاجار و اوایل پهلوی می‌پردازد. 📌

📌داستان‌های این کتاب، با محوریت مفاهیمی چون ستم طبقاتی، فقر، مقاومت فردی و جمعی، طرز تفکر و باور های مردم، زندگی زنان، خفقان سیاسی و تضاد سنت و مدرنیته، تصویری تکان‌دهنده از جامعه آن دوران ارائه می‌دهند. علوی با روایتی ساده اما عمیق، شخصیت‌هایی ملموس می‌آفریند که هر یک نمایانگر بخشی از جامعه بوده است. 
این اثر نه‌تنها سندی تاریخی از شرایط سخت آن دوره است، بلکه از نظر ادبی نیز به‌دلیل تکنیک‌های روایی (مانند جریان سیال ذهن) و نثر روان، اثری تأثیرگذار محسوب می‌شود.
بعضی طرزتفکر ها (مخصوصا نسبت به زنان) را هنوز هم میشود دید اما شاید کمی کمرنگ تر. و جایی به این فکر کردم که بین دوراهی سنت و مدرنیته بهتر است بیشتر تفکر و تعقل کرده و همیشه به سمت مدرنیته مایل نباشیم....
داستان های «گیله مرد»، «دزاشوب» و «یک زن خوشبخت» را دوست داشتم.

        

41

          پس از آنکه پیامبر (ص) مکه را فتح کردند، سفیران و نمایندگان خود را به سوی ملت ها فرستاند و آنان را به اسلام فراخواندند. نصارای نجران برای مذاکره و تحقیق به مدینه آمدند. پیامبر(ص) درباره تحریفاتی که در دین مسیحیت صورت گرفته بود با آنان گفتگو کرده و برهان هایی برای اثبات حقانیت دین اسلام آوردند. مسیحیان از پذیرش حق سرباز زدند. به امر الهی پیامبر آنان را به مباهله خواند، پس از انصراف آنان از مباهله پیمان صلح بستند و مسیحیان به پرداخت جزیه موظف شدند.

مباهله عبارت از این است که از خداوند بخواهید هر کدام بر حق هستند او را حفظ کن و هر کدام بر باطل اند او را از بین ببر.

این رویداد در ۲۴ ذی الحجه سال نهم هجری رخ داد.

📌چرا جریان مباهله مهم است؟

۱. امامت و ولایت علی(ع) هم در جریان غدیر مطرح است هم در مباهله.

🟨اینکه در روز مباهله پیامبر اهل بیت خویش(امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س)) را همراه خود بردند نشان از فضیلت والای این جمع گرامی دارد. 
🟨آیه ۶۱ سوره آل عمران(آیه مباهله) بیان می کند علی(ع) نفس و جان رسول الله(ص) است. بنابراین علی(ع) پس از پیامبر(ص) افضل از همه بشریت است. و از آنجاکه امام باید برترین مردم پس از پیامبر باشد، امامت آن حضرت را بیان میکند.

۲. مباهله راه حلی حکیمانه برای ترک مجادلاتی که یکی از دو طرف به حقانیت خود ایمان دارد و طرف مقابل نیز به رغم روشن شدن حقیقت بر او، بر عقیده نادرست خود پافشاری میکند‌.

🟨خداوند از پیامبر(ص)و مسلمانان میخواهد صحنه مجادله را به فضایی صمیمی و بر محور مشترکات میان پیروان ادیان الهی تغییر دهند.

۳. اثبات صداقت و حقانیت پیامبر(ص) در برابر بزرگان نجران و حقانیت اسلام در برابر مسیحیت

🟨عقب نشینی مسیحیان از انجام مباهله نشان از این است که به علایم خاتم پیامبران آگاه بودند و آنها را منطبق با پیامبر (ص) میدیدند اما برای حفظ موقعیت خود حق را کتمان میکردند.

🟨مسیحیان برای حضرت عیسی مقام الوهیت قائل بودند و به تثلیث اعتقاد داشتند. میگفتند مگر می شود فردی بدون دخالت پدر، از مادر متولد شود؟ که در قرآن تولد آن حضرت را به تولد حضرت آدم تشبیه شده که بدون پدر و مادر از خاک آفریده شده است.

۴. نشان دادن آداب دعا: دعا بهتر است جمعی صورت گیرد و افراد اخلاص داشته باشند

۵. با مشخص شدن مصداق ابناءنا که منظور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بودند، این طرز فکر غلط جاهلی که نوه های دختری فرزند انسان نیستند را باطل کردند. همانگونه که پیامبر(ص) بارها از ایشان به عنوان پسران و فرزندان خود نام می برند.

۶. تأکید بر صلح آمیز بودن اسلام با توجه به پیمان صلحی که با مسیحیان نجران بستند.

۷. حضور زنان در صحنه های سیاسی و اجتماعی با توجه به حضور حضرت فاطمه(س) در جریان مباهله.

و ....

📌درباره کتاب:

این اثر مشتمل بر ۱۰ مقاله تحقیقی درباره مباهله پیامبر گرامی اسلام با نمایندگان نصارای نجران است که چند تن از دانشوران بنیاد پژوهشهای اسلامی از دیدگاه های متفاوت به نگارش آن پرداختند.

در مقالات جزء جزء روایات و تفاسیر لازم برای درک این رخداد مهم آورده شده، در کنار این موارد، نقد ها و شبهات و اشکالاتی که درباره این رویداد مطرح شده، ذکر شده و پاسخ به آنها نوشته شده است:
بعضی گفته اند مقصود از انفسنا، رجالنا است، یا حضرت علی(ع) اصلا در روز مباهله نبوده اند، یا چرا در آیه ابناءنا نساءنا و أنفسنا به صورت جمع آمده اما پیامبر(ص) یک یا دو نفر از هر گروه را با خود به همراه بردند، یا کسانی که همراه پیامبر (ص) بودند فقط من باب خویشاوندی با پیامبر (ص) همراهشان بودند نه چون افضل بودند! یا حتی بعضا گفته اند، حضرت علی(ع) افضل هستند اما اگر نصب افضل باعث هرج و مرج و فتنه شود لازم نیست یا شخصی که میتواند امنیت جامعه را تامین کند اگرچه افضل نباشد هم میتواند جانشین پیامبر(ص) باشد.

یکی از مقالات شامل کلام امام رضا(ع)، عالم آل محمد، در پاسخ به سوالات و شبهات علمای ادیان و مأمون در مجلس مأمون است. درباره آیه مباهله و آیه اصطفاء گفتگو میکنند. و به شیوه تفسیر قرآن به قرآن، آیه اصطفاء را تفسیر میکنند. ایشان با استناد به آیات و احکام و شواهد تاریخی جایگاه اهل بیت را بیان کرد و مبرهن فرمود که ایشان بندگان برگزیده، وارث قرآن و علوم آن، دارای مقام طهارت و عصمت و دارای مقام ولایت و امامت اند.

مقالاتی هم درباره مباهله در منابع کهن تاریخی، کتاب متکلمان اسلامی، شعر عربی و فارسی و آداب و مستحبات روز مباهله و ... میباشد

🟨مطالعه درباره مباهله در تقویت شناخت و آگاهی مسلمین نسبت به تاریخ اسلام و تحکیم باور های اسلامی و شیعی نقش اساسی دارد.

        

24

📌شده زیر
          📌شده زیر بار انتظارات اطرافیان شونه هاتون خم بشه؟ شاید در ظاهر چیزی بروز ندین اما، با هر صحبت یا هر کنایه یا هر یادآوری، چیزی درونتون بشکنه و قلبتون با غم بتپه؟ شما چیکار کردین توی اون شرایط؟

📌شهاب پسر چهارساله قصه ما، حرف نمیزنه، هیچی نمیگه. یک سکوت انتخابی. و لقب «خنگ» رو داره توی فامیل. اوایل فکر میکنه خنگ ویژگی خوبیه، چون باعث میشه همه از کاراش خوشحال بشن و بخندن، اما بعد متوجه میشه آدما به جز زمان های خوشحالی به دلایل دیگه هم ممکنه بخندن.....

اینجا شهاب با یه مسئله مواجه میشه، رفتار اطرافیان رنگ دیگه ای به خودش میگیره، خنده ها به چیز دیگه ای تبدیل میشن. و شهاب راه درستی روپیش نمیگیره.... ولی خوب چه انتظاری از یه بچه چهارساله میشه داشت؟ والدینش چقدر نقش دارن توی این قضیه؟ فامیل ها چطور؟ اصلا شهاب چرا حرف نمیزنه؟ 

📌داستان رو از گاهی از زبونِ ذهنِ شهاب و گاهی از زبون مادر میخونیم.  این کار به درک بهتر احساسات کودک و واکنش والدین کمک میکنه.  و نشون میده که عدم ارتباط موثر و سوتفاهم ها چگونه مشکلات رو تشدید میکنه. به نظرم توضیحات شهاب به درک و فهم کودکی چهارساله نمیخوره، اما اصل، پیام های پربار کتابه. به شدت به کسانی که با کودک کار میکنن، معلمان و کسانی که دغدغه رفتار با فرزنداشون رو دارن توصیه میکنم کتاب رو حتما مطالعه کنن.

📌محیط و فضای فکری که شهاب توش زندگی میکنه و شخصیت های مختلف کم کم معرفی میشن. ماجراهایی روایت میشه و تغییرات شخصیت ها رو میبینیم.  

📌خانم صنیعی روانشناسی تربیتی خوندن و به نظرم به همین دلیل هم در کتاب روابط خانوادگی به خوبی توصیف میشه، اثرات دخالت بیجا در زندگی دیگران، اثرات حرف هایی که شاید به ظاهر بی اهمیت به نظر برسن و رفتار با فرزند رو توضیح میده. اشاره میکنه که تحمیل عقاید و آرزوهای والدین به بچه، میتونه چه آثاری روی زندگیش بذاره. اگر به دل والدین عمل کنه چی میشه، و اگه به دل والدین عمل نکنه چی.... میشه گفت جفتش میتونه مخرب باشه:)
از اون طرف، آزاد گذاشتن فرزند و همیشه دل به دلش دادن هم میتونه مخرب باشه...
رفتار باید ترکیبی باشه، هم توجه و هم تذکر به وقت مناسبش.
و کودکان نیاز به شنیده شدن دارن نه صرفا تامین مالی.

📌فیلمی از این کتاب اقتباس شده به همین نام که ارزش دیدن دارد.(تصویر یادداشت)

📌کتاب به دلیل مطرح کردن یه سری مسائل برای جوانان و بزرگسالان مناسب است.




        

43

📌روایت سه
          📌روایت سه نسل درگیر در چرخه تکرارشونده آسیب های خانوادگی📌

این کتاب می تواند یکی از مصادیقِ «بی ادبان» در  «ادب از که آموختی؟ از بی ادبان» باشد. زشتی اعمال را دیده و دوری گزینیم.

📌داستان و شخصیت ها:
آلدو، پدر خانواده، به اسم آزادی و جذابیت و حس جوانی، خیانت میکند. همسرش، واندا و فرزندانش ساندرو و آنا در گردابی از مشکلات مادی و معنوی دست و پا میزنند و تاثیرات مخرب آن در زندگی هایشان می ماند..

داستان را از زبان سه شخصیت میخوانیم: واندا، آلدو و آنا. اما زمان روایت ها متفاوت است....

نامه های واندا به آلدو جذاب ترین بخش کتاب بود از نظر من. نویسنده به خوبی احساسات متناقض و معضلاتی که یک خانم در این شرایط متحمل میشود را شرح داده. خشم بی حد، غم سنگین، تعجب و ....

آلدو از تعهدات و مسئولیت ها فرار میکند، چشمانش را به روی نتایج کارهایش میبندد و خودخواهانه کار های خود را پیش میبرد. به عقیده او خانواده او را محدود کرده.... اما گویا همه چیز از ضعف شخصیت خودش می آید!

ساندرو و آنا هم هر کدام به شیوه خود آسیب ها را شخصی سازی کرده و بر اساس آن زندگی میکنند.

📌جلد کتاب: 
اولین بار که کتاب را دیدم گمان کردم کتابی درباره مافیای ایتالیاییست، اسم نویسنده و تصاویر جلد کتاب این دیدگاه را در نظرم ایجاد کرد. بعد که کتاب را خواندم و قضیه را فهمیدم، جلد نسخه اصلی را هم نگاه کردم(تصویر یادداشت). نسخه فارسی انتخاب درستی برای جلد کتاب نداشتند به نظرم..‌..

📌حالا چرا اسم کتاب بند هاست؟
علاوه بر اشاره ای که در جایی از کتاب به بند کفش میشود میتوان اینگونه تصور کرد:
همه ما بند ها و پیوند هایی داریم، که میتوانند خوب یا بد باشند.... پیوند های عاطفی، خانوادگی، اجتماعی، که اگر بر اساس ترس، دروغ یا خیانت بنا شده باشند باعث خفگی شده... اما اگر با آگاهی و مسئولیت پذیری و علاقه بنا شده باشند مثل ریشه های درخت پایه های ما را محکم تر میکنند.

اما باید حواس جمع بود، وقتی انسان متعهد یک رابطه میشود یا تشکیل خانواده میدهد بعد از مدتها دیگر آن شور و شوق و هیجان ابتدای ازدواج نیست و تلطیف شده، به جای آنکه شور و شوق را در جای دیگر جستجو کرد، باید همان ارتباط را نو کرد و گرد و خاکش را گرفت، کتاب را که میخواندم یاد یک عاشقانه آرام نادر ابراهیمی می افتادم، واقعا شیرینی ارتباطی که ابراهیمی روایت کرد نقطه مقابل و والاتر از ارتباط کتاب بند هاست.... جامعه ایرانی اسلامی ما باید همچین خروجی داشته باشد، نباید درگیر روابطِ بی بنیادِ مثلا آزاد جوامع دیگر شویم:))

به یاد داشته باشیم، انتخاب های ما تنها روی زندگی خود ما اثر نمیگذارند... تمامی کسانی که در حلقه ارتباطی نزدیک ما هستند تاثیر میپذیرند. آگاهانه انتخاب کنیم.
        

43

📌ضدجنگی ت
          📌ضدجنگی تلخ که شما را از جنگ متنفر کرده و از عمق آسیبهایی که انسان های شکسته(آنها که تسلیم شرایط میشوند) وارد می آورند با خبر میکند‌.📌

اوایل خودت را جمع میکنی که تیغ آفتاب جنوب نسوزاندت، گرما نفست را تنگ می کند، دستی به سر مهزیار میکشی و میمانی که نوال کجاست؟ چه شد که رفت و فرزندان و همسرش را جا گذاشت؟ رسول چطور گذاشت نوال برود؟ چه بر سر این خانواده آمده بود؟ 

به هور که میرسی خنکایی حس میکنی پا را که به دارالطلعه میگذاری یخ میکنی از شرایط، خانم هایی تنها که گویی فقط با نخی به این زندگی متصل اند، خودشان را گم کرده و پیدا نکرده اند هنوز... پناه مردانه را گم کرده و در جمع زنان شبیه خودشان پناه گرفته اند. زنانی را میبینی که زخم ها خورده و بار ناراحتی تمامی آشنایان را روی دوش خود دارند.

به گذشته که گذری رفت و برگشتی داری کم کم غم عظیم و اتفاقات دردناک را میفهمی، شرایط متفاوت زندگی در اهواز و خرمشهر. میبینی که سرتاپای نوال را لکه های تیره و سیاه پوشاندند، به جای دانه های برف که بنشیند بر لباس ها و اثری از خود نگذارد، لکه هایی سیاه که مینشیند و به سختی می رود و یا شاید هم اصلا پاک نمی شود.....

 میبینی که ترس گذشته با نوال بود در تک تک گام هایش

نوال داشت در تاریکی فرو میرفت و به فرزند پسر نیامده اش دل بسته بود... دو دختر داشت اما پسر برای آنها چیز دیگری بود... چیزی که خوشی زندگی اش را با آن برمیگرداند.


📌(دیدگاه نوال و رسول تا حدی ملایم شده از ترجیح فرزند پسر به دختر است... تفکری که الان خیلی کم شده اما هستند هنوز کسانی که با پسر طور دیگر حرف میزنند، طور دیگر قربان صدقه اش می روند، طور دیگر برایش خرید میکنند، و طور دیگر به او نگاه میکنند... پسر را در فرهنگ ما روشن کننده اجاق مینامند... بانویی که نتواند فرزند پسر بزاید را میگویند اجاقش کور است! پسری ندارد که اجاق را روشن نگه دارد و گرما و حرارت به خانه ببخشد... 
دختر بودن یا پسر بودن مهم نیست، مهم این است که فرزندِ انسان، آدم باشد، اخلاق مدار باشد، به ارزش ها و اصولی درست معتقد باشد و صالح باشد.....)


📌منظور از جنگ در هرس، دفاع مقدس ۸ ساله ایران است. ارزش های والا و رشادت ها و شهدا در هیچ کجای کتاب نیستند، همین هم مرا دور میکرد از باور اینکه کتاب درباره خوزستان خودمان است.... دفاع، مقدس است و نباید و نمیشود که با جنگ یکی اش دانست، اگر یکی بود که مادران، پدران، همسران و فرزندان شهدا و ایثارگران بعد از آن ۸ سال بلند نمیشدند و روایت نمیکردند و کشور را نمیساختند....... همه اش میشد تسلیم و خم شدن مثل نوال و رسول....نمیگویم که غم و زجر و سختی ندارد، چرا اتفاقا دارد حتی خشم هم دارد از جنگ تحمیلی، اما دفاع ستونی دارد که به آن تکیه میزنی دستت را میگیری و بلند میشوی.....

📌اگر از سمت دیگری به این داستان نگاه کنیم شاید بشود گفت که این روایت آنانی است که نتوانستند با مرگ و سوگ کنار بیایند، هیچ جوره، و در گردابی روز به روز فرو رفتند و دیگرانی نیز با خود به درون آن کشیدند تا تقریبا چیزی از آنها باقی نماند....

پس به نظر من با این دید که منظور هرس، دفاع مقدس است از جنگ، کتاب را نخوانید. به دید جنگ بخوانید، تلخ، بی معنا نشان دادن جان آدمها، زجر و سختی بی معنا، و سیاه مطلق.

📌به ندرت بارقه ای از امید در داستان میدرخشد، پس خیلی به دنبال شیرینی در داستان نباشید.

📌لهجه جنوبی برایم لذت بخش بود و به خوبی در فضای توصیف شده می نشست، فضاسازی کتاب فوق العاده بود، تماما حس میشد. خانم مرعشی روان روایت میکند اما معماگونه و رفت و برگشتی به گذشته. برای باز کردن گره های داستان تا آخر میکشاندت.

📌هرس توصیف انکار سوگ، کنار نیامدن با غم، اثرات ماندگار جنگ، سایه خاموش سختی های قدیمی در زندگی و روح و روان آدمی، بی حسی و کرختی و .... است.
        

33

          📌عاشقانه ای که متفاوت بازنویسی شده، این بار دختری برای آزمودن مهارت جنگی اش سفر میکند و اسیر عشق شاهزاده ای می شود...📌

📌داستان:
گل، دختر قیصر روم، شجاعت و ممارست و شور و اشتیاق را با هم دارد، روانه میشود برای آزمودن مهارت های جنگآوری اش. مبارزاتی شکل میگیرد و ماجراهایی رقم میخورد و گل، اسیر عشق نوروز میشود، پسر پیروز شاه فرمانروای خراسان.... اما این قضیه به این سادگی ها نیست، چون سرنوشت مقدر کرده که گل، به دست نوروز کشته شود.....
با دانستن این سرنوشت چطور باز هم گل، عاشق نوروز میشود؟
عاقبت این عشق چه میشود؟

📌نقاط قوت و کمی ضعف:
متن داستان نه خیلی ادبی و نه خیلی امروزی بود و برای علاقمندی نوجوانان به داستان های کهن ایران مناسب است. توصیفات شاعرانه و زیبا بود اما استفاده از کلمه «صورتی» به نظرم مناسب این داستان نبود:) شاید گلگون و سرخ فام بهتر در متن داستان می نشست.
از توصیف صحنه های رزم راضی بودم، هیجان انگیز و جذاب روایت شده بودند. مفهوم مرگِ مرگ را دوست داشتم.
حضور عناصر اژدها، پیشگویی، سرنوشت و .... حس افسانه های کهن را که فراموش کرده بودم، در من زنده کرد....

📌تفاوت با نسخه اصلی:
لازم است این نکته را متذکر شوم که در نسخه اصلی گل و نوروز خواجوی کرمانی، این نوروز است که به دنبال گل میرود، و همان روایتِ معمولِ: مرد برای عشق زن به آب و آتش می زند و زن در خانه و کاشانه خود منتظر اوست, را دارد.  نویسنده برای امروزی تر کردن داستان این تغییرات را بر داستان اعمال کرده و به نظرم که کار قشنگی از آب درآمده‌.

📌خواجوی کرمانی:
خواجوی کرمانی، شاعر قرن هشتم هجری، پنج مثنوی: همای و همایون، گل و نوروز، روضة الانوار، کمال نامه و گوهر نامه را سروده است.
مثنوی گل و نوروز در ۵۳۰۶ بیت سروده شده است، و در این کتاب به نثری حدود ۱۰۰ صفحه ای بدل شده‌.



        

25

📌آیا شما
          📌آیا شما هم مثل من وویس ها و ویدیو ها و گاهی فیلم ها را با سرعت دو برابر میشنوید و میبینید؟ آیا مدام حس میکنید زمان کم می آورید؟📌

📌 هرچه بیشتر برای «کارایی» عجله میکنیم، روزها سریعتر محو میشوند، انگار کسی زمانمان را میدزدَد! در این شتاب دیوانه وار، چه چیزی را قربانی میکنیم؟ وقت گذرانی و گفتگو با عزیزان، شنیدن نجوای طبیعت، لذتِ حضور در لحظه؟ 

برای خرید چیز هایی که اغلب «نیاز» ما نیست و فقط «خواسته» ماست، اسیر چرخه کار بیشتر» درآمدبیشتر» خرید وسایل بیشتر شده ایم‌. اما آیا این چرخه به ما آرامش میدهد؟ یا در جامعه ای مصرف گرا بیشتر و بیشتر فرو میرویم؟ 

📌مومو به ما میگوید: زمان، همان زندگی است؛ و ذخیره کردنش، تنها شیوه ای فریبنده برای ازدست دادن آن است.  

📌مومو دختری است که پیشینه ای ندارد، معلوم نیست از چه شهری و چه خانواده ای به آمفی تئاتر قصه ما آمده. گویی به هیچ جایی تعلق ندارد و همزمان به همه جا متعلق است:)
در اندک زمانی خودش را در دل اهالی جا میکند، و توانایی بارزی دارد که شاید ما در این دوره و زمانه کمتر به آن میپردازیم: توانایی گوش دادن عمیق. مومو چنان به حرف افراد گوش میکند و در حرف های آنها غرقه میشود که خودشان برای مشکلاتشان راه حل میدهند، ناراحتی هایشان برطرف میشود، دعوا ها را تمام میکنند و بازی ها و داستان های خلاقانه به ذهنشان میرسد. مومو هیچ اظهار نظری نمیکند، نصیحت نمیکند و فقط گوش میدهد........

فضای آرام و شیرین داستان به ناگاه اسیر مردانی خاکستری پوش میشود که برای ذخیره زمان آمده اند: زمان را ذخیره کنید تا بعدها از آن استفاده کنید! سرنوشت مومو و اهالی چه میشود؟ 

📌روایت ساده و پرمعناست و خواننده را به باز اندیشی درباره زمان، کار، پول، رفتار با بچه ها، و معنای زندگی و نحوه زیست در آن دعوت میکند‌. کتاب نوجوانی است که برای بزرگسالان هم جذاب بوده، حداقل برای من که چنین بود. به جز در ابتدای کتاب که کمی کند پیش میرفت باقی کتاب ریتم مناسبی داشت. توصیفات و توضیحاتی که برای مفاهیمی مانند زمان و نحوه ایجاد آن و مردان خاکستری پوش ارائه داد بود، خلاقانه و شاعرانه بود.

داستانسرایی های جیجی، مخصوصا داستان جیجی و مومو را خیلی دوست داشتم. بپو جاروکش هم شخصیت متفکر مهربان عزیزی است که در زندگی هر کس باشد مایه خرسندی است:))

📌مورد جالبی که به نظرم جای فکر دارد، زمانی است که کاری که قبلا با آرامش و علاقه دنبال میشد (مثل قیچی کردن مو، جارو زدن خیابان ....) در نظرِ کننده ی کار پوچ به نظر میرسید و این به دلیل گره زدن کار به کسب درآمد بیشتر و صرفه جویی در وقت و با عجله انجام دادن آن بود.... برای شما پیش آمده که کاری که قبلا به آن علاقه داشته اید در نظرتان پوچ و بی روح جلوه کند؟
        

92