گل و نوروز؛ عاشقانه ای از خاجوی کرمانی
![گل و نوروز؛ عاشقانه ای از خاجوی کرمانی](https://s3.ir-thr-at1.arvanstorage.com/top-readers-publishers/books/c766c896-092f-495e-9c4c-a585bf7f0519.jpg)
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
5
خواهم خواند
7
خرید از کتابفروشیها
نوروز به هوش آمد. تمام وجودش درد داشت. دست چپش غرق خون بود و احساس کرد چند دنده اش شکسته است. جلوی خون ریزی را گرفت. آرام بلند شد و آخرین پرش به عقب گل را دید. شیوه ی مبارزه اش برایش آشنا بود. گل پارچه ای سفید به محل زخم بست و اژدها دوباره گمش کرد. گل کمان کشید. این بار کمی بالاتر از چشم را نشانه گرفت. زه را کشید و صدای جیر جیر چوب دوباره بلند شد. نفس عمیقی کشید. به موی سیاه یاسمین بانو فکر کرد، به گونه های سفید قیصر که همیشه از شرم و خشم سرخ می شد و به نوروز وقتی که سبیل هایش را ریز ریز به دندان می گرفت. تیر را رها کرد. تیراوج گرفت. بالا رفت. بالا و بالاتر و بعد... .
لیستهای مرتبط به گل و نوروز؛ عاشقانه ای از خاجوی کرمانی