یادداشتهای رضا صادقیان (32) رضا صادقیان 6 روز پیش وارث پیامبر: زندگانی علی بی ابی طالب حسن عباس 4.0 5 کتابی بهشدت مستند، آراسته و ویراسته، با ترجمهای خواندنی دربارۀ زندگانیِ حضرتِ علی(ع). پیشنهاد میکنم پیش از مطالعۀ این کتاب، کتابِ «اقتدا به محمد(ص)؛ نگرشی نو به اسلام در جهانِ معاصر» از نشرِ هرمس را بخوانید. مکملِ یکدیگرند. 2 5 رضا صادقیان 1404/2/12 بشر چیست؟ مارک تواین 4.7 2 گفتوگویِ پیرمردی حکیم با جوانی مالامال از پرسش، دربارۀ ماهیتِ بشر، محرکات و شهوات و ارزشهایِ شخصیِ او. عصارۀ کلامِ پیرمرد آن است که بشر مستقلاً تواناییِ اندیشیدن و عملکردن ندارد، و همواره تحتتأثیرِ عواملِ بیرونی است. درواقع، پیرمرد بر این باور است که بشر ماشینی بیش نیست؛ چراکه بشر «نتیجۀ سرشتِ ذاتی و تأثیرِ توارث و خانه و محیطِ خود است»، و همین عواملِ بیرونی است که او را به فکر وامیدارد و زمینۀ عملِ او را فراهم میآورَد. در ادامه، پیرمرد موضوع را بهگونهای شرحوبسط میدهد که منجر به طرحِ گزارهای شگفت میشود: «هیچ بشری از گهواره تا گور کاری انجام نمیدهد، مگر برایِ این منظورِ اصلی که اسبابِ اطمینانخاطرِ و تسلایِ روحیِ خود را فراهم آورَد» (ص۳۵). بهدیگرگفته، انسان تنها درپیِ خشنودساختنِ اربابِ درونِ خویش، یعنی رضایتخاطرِ نفْس، است؛ بنابراین، هر عملی، اعم از خوب و بد، که از او سر میزند ناشی از میلِ او به ارضایِ نفْس و اطفایِ شهوتِ خویش است. درابتدا، طبعاً این سخنان بر جوان باورناپذیر مینماید. محتملاً مایِ خواننده نیز با جوان همراه و همداستان خواهیم بود؛ اما پیرمرد چنان بر مرکبِ بحث سوار است و دلیرانه دادِ سخن میدهد که گویی حرفی برایِ گفتن باقی نمیگذارد. نمیدانم آیا کتاب یا مقالهای در ردِّ نظراتِ مطرحشده در این کتاب وجود دارد یا نه؛ اما چنانچه قصدِ مطالعۀ این کتاب را دارید، آمادگیاش را داشته باشید که بنیانِ فکریتان زیروزبَر شود. 0 4 رضا صادقیان 1404/2/11 برخوردها در زمانه برخورد ابراهیم گلستان 3.3 4 همیشه در نظر داشتم، در وقتِ مقتضی، اثری از ابراهیم گلستان بخوانم. ویدئوها و اظهارِنظرهایِ غوغاییِ او را در فضایِ مجازی دیده بودم و مایل بودم با نثرِ او نیز آشنا بشوم. اما راستش را بخواهید، چندان پسندم نیامد. گلستان اگرچه میکوشد از زبان آشناییزدایی کند و از ابتذال بپرهیزد، نثرش بهواقعْ مغلوط و ناموزون و پردستانداز است. اصالت ندارد. کوششِ او برایِ متمایزبودنْ مخاطب را وازده و دلزده میکند. حال، بگذریم از تبختر و تفرعن و پُرچانگیها و حاضرجوابیهایِ گستاخانهای که گاه حتی خودش هم، البته از زبانِ دیگر شخصیتهایِ روایتش، به آن معترف است. 0 7 رضا صادقیان 1404/1/21 تادیب، روایت یک تحقیر طاهر بن جلون 3.6 14 نمیدانم در وقتِ مناسبی خواندمش یا نه: در روزهایی که مشغولم به خدمتِ سربازی، در ارتش. راستش حالِ دوگانهای داشتم. هم اشتراکاتی با وضعیتِ فعلیام داشت و هم افتراقاتی. افتراق از این جهت که زین پس هرگاه در طولِ خدمتم سختیهایی بر من تحمیل شود، با خودم خواهم گفت «از ستمهایی که به طاهر و همرزمانش شد که بدتر نیست! همانطورکه آنها دوام آوردند، من نیز تاب میآورم». سربازها این کتاب را بهتر میفهمند، سطر به سطرش را؛ بهویژه آنان که مثلِ من بهحدِّ احمقانهای نازکطبع و خیالپردازند و هیچجوره نمیتوانند خود را با محیطِ سخت و صلبِ نظامی سازگار کنند. دوستش داشتم. 0 10 رضا صادقیان 1403/12/26 عصیان یوزف روت 3.9 44 در جایی، که خاطرم نیست کجا، جملهای از مصطفی ملکیان شنیدم با این مضمون که بزرگترین جنایتِ حکومتهایِ مستبد این نیست که مخالفانِ خود را سرکوب و زندانی میکنند یا بیعدالتی پیشه میکنند و بر مردمِ زیردستِ خود ستم روا میدارند، بَل جنایتِ بزرگتر آن است که عقلانیت و خردورزی را از مردم سلب میکنند، بهطوری که دیگر مردم قادر نیستند خوب و بد/خیر و شرّ را از هم تمیز بدهند. آندریاس پوم، قهرمانِ داستان، قربانیِ چنین جنایتی میشود. او که درابتدا سخت به دستگاهِ حکومتِ کشورش اعتماد دارد و معتقد است اساسِ کارِ جهان بر عدالت است و بس، درنهایت، بهسببِ نزاعی خیابانی، چنان ناباورانه و سختگیرانه از جانبِ حکومت - همان حکومتی که سنگش را به سینه میزد - طرد میشود که علیهِ تمامِ بنیانهایِ اخلاقی و دینی و اعتقادیِ خود «عصیان» میکند؛ عصیانی کورکورانه و دیوانهوار. «یک بار در همین شبها آندریاس چند دزد دید، اما چیزی به پلیسی که در چهارراهِ بعدی بود نگفت. دزدها با درِ مغازهای ور میرفتند. او در دل خوشحال بود. وقتی در روزنامه خبری درموردِ مرگ یا سرقت میخواند خوشحال میشد. در دل با خلافکاران، همان کافران، احساسِ نزدیکی میکرد. آندریاس دوستشان بود، حامیشان» (ص۲۰۲). چنانکه خواندید، آندریاس درنتیجۀ بیدادگریهایِ حکومتِ مستبدِ کشورش به سقوطی اخلاقی گرفتار آمد، بهحدیکه با دزدان و خلافکاران نیز احساسِ همدلی میکرد. بله، «اینطور است که بعضیها بیخدا، کافر و آنارشیست میشوند». عصیان دومین اثری از یوزف روت بود که میخواندم. پیشازاین ایوب را از او خوانده بودم که بهنظرم، در مقایسه با عصیان، قالب و محتوایِ قوامیافتهتر و پرمایهتری داشت. 2 31 رضا صادقیان 1403/12/25 آن قدر سرد که برف ببارد جسیکا او 3.4 16 قصهای در ستایشِ آهستگی، درنگ و تماشا. این کتاب را بی هیچ تعجیل و شتابزدگی باید خواند. 0 12 رضا صادقیان 1403/11/29 بادها ماریو بارگاس یوسا 3.5 8 «بادها» شرحِ پریشانیِ پیرمردی است که دچارِ زوالِ عقل شده و فراموشی گرفته و، سرگردان در خیابانهایِ شهرِ مادرید، راهِ خانهاش را گم کرده. او که سابقاً روزنامهنگار بوده، از استحالۀ ذوق و سلیقۀ نسلِ جوان در عرصۀ فرهنگ و هنر و دین و سبکِ زندگی شکایتها دارد. او در جامعهای زندگی میکند که دیگر هیچکس به بستهشدنِ سینماها و تعطیلیِ موزهها و خلوتشدنِ گالریها وقعی نمینهد. بهعقیدۀ او امروزه، در هیچ زمینهای، دیگر اثری از نبوغِ انسانی نیست؛ همهچیز محصولِ ماشینها و کارخانهها و هوشِ مصنوعی است. در سراسرِ داستان، ما شاهدِ تکگوییهایِ پیرمرد و شِکوه و گلایههایِ او از وضعِ موجود هستیم، که خب ممکن است گاهی با او همرای باشیم و گاه نه. 2 28 رضا صادقیان 1403/11/18 چیزهای کوچکی مثل اینها کلر کیگان 3.6 32 قهرمانِ داستان مردی است خانوادهدوست که زندگیِ کاری و شخصیاش دستخوشِ روزمرگی شده است. او که کودکیِ سختی را پشتسر گذاشته، اکنون دلواپسِ آیندۀ دخترانش است، و به همین خاطر با نوعی اضطرابِ وجودی دستبهگریبان است. در میانۀ داستان، اتفاقِ اسفناکی پیشِ چشمِ مرد رخ میدهد که او را با یک دوراهی روبهرو میکند: یا باید دست به عملی اخلاقی بزند و وجدانِ خود را آسوده سازد یا بیاعتنایی پیشه کند و ثباتِ زندگیِ خود و خانوادهاش را بر هم نزند. «فرلانگ از خودش پرسید آیا زندهبودن، بدونِ آنکه آدمها به همدیگر کمک کنند، ارزشی دارد؟ آیا ممکن است که آدم سالها و دههها و تمامِ عمر به زندگی ادامه بدهد بدون آنکه حتی یک بار برایِ مقابله با آنچه زندگی رویارویش قرار میدهد شهامتِ کافی داشته باشد و باز هم بتواند اسمِ خودش را مسیحی بگذارد و تویِ آینه به خودش نگاه کند؟» (ص۱۱۶) 0 40 رضا صادقیان 1403/11/9 روی ماه خداوند را ببوس مصطفی مستور 3.5 146 هیچکدام از شخصیتها را درک نکردم. بسیار میانمایه و تصنعی. 7 15 رضا صادقیان 1403/11/8 ایوب یوزف روت 3.9 19 ایوب رنجنامۀ مردی یهودی است بهنامِ مندل سینگر. او در ابتدا سخت به اعتقاداتش پایبند است و امید به معجزاتِ آسمانی دارد، اما در نتیجۀ مصائبی که متحمل میشود کمکم ایمانش به یَهوَه (خدا) خدشهدار میشود و به کفرگویی رویْ میآورد. در پایانِ داستان اما، بهنحوِ شگفتانگیزی، ورق برمیگردد و زندگی رویِ دیگرش را به مرد نشان میدهد. 0 10 رضا صادقیان 1403/10/13 داستان پیامبران سیدعلی موسوی گرمارودی 4.4 1 داستانِ پیامبران (نسخۀ دوجلدی) علی موسوی گرمارودی مؤسسۀ انتشاراتِ قدیانی چاپِ یازدهم، ۱۳۷۹ سالها در کتابخانۀ پدرم خاک میخوردند و از چشمم پنهان بودند. اصلاً خاصیتِ آن کتابخانه همین است. گویی کتابهایش خموده شدهاند و کنجِ عزلت گزیدهاند و خود را از نظرها مخفی داشتهاند تا مبادا از دایرۀ امنشان بیرون کنمشان و بهزور راهیِ کتابخانۀ خود کنم. چه کتابها که آنجا ندیدهام! آثارِ عبدالحسین زرینکوب، دکتر محمد معین، فرهنگِ آثارِ سینمایی، زندگینامۀ موسیقیدانانِ ایرانی و چه و چه. اما سرانجام، ازآنرو که پریرو تابِ مستوری ندارد و هیچ کتابی از چشمانِ نظربازِ من دور نمیمانَد، یافتمشان. یافتم و خواندم. چه نثرِ شستهرفتهای دارد این جنابِ گرمارودی! ساده مینویسد و زیبا. چنانچه ناشری همّت کند و این داستانها را با تصویرگریها و نقاشیهایی همراه سازد، اثرِ نفیسی مناسبِ حالِ خوانندگانِ نوجوان به طبع خواهد رسید. 0 3 رضا صادقیان 1403/10/2 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 54 داستانِ دوستیِ دو نوجوانِ آلمانی، دو پسرِ شانزدهساله، یکی یهودی و دیگری منسوب به خانوادهای اشرافی. اما دریغ که دیری نمیپاید و سیلِ غارتگرِ حوادثِ سیاسی بنیادِ این رفاقتِ ناب را برمیکَنَد و سرنوشتِ این دو نوجوان را بهکلّی دگرگون میسازد. 0 6 رضا صادقیان 1403/6/6 قدرت بیقدرتان واتسلاف هاول 3.8 32 «یک نظامِ بهتر خودبهخود تضمینی برایِ یک زندگیِ بهتر نیست؛ درواقع برعکس، فقط با ایجادِ یک زندگیِ بهتر است که یک نظامِ بهتر پرورانده میشود» (ص۷۷). بهگمانم کلِ مقالاتِ کتابِ حاضر شرح و بسطی است بر جملۀ مزبور. پرسشِ اساسی این است: چگونه میتوان دژِ بهظاهرمستحکمِ تمامیتخواهی را شکست؟ بهباورِ هاول، یگانه منشأِ تغییر تلاش برایِ «زیستن در دایرۀ حقیقت» است. حالا این یعنی چه؟ یعنی دستِردزدن به سینۀ دروغها و دوروییها و خودفریبیها، یعنی بهپرسشکشیدنِ روایتهایِ غالب و تنندادن به ابتذال، یعنی شریکنشدن در جعلِ واقعیت، یعنی تحققبخشیدن به فردیت و انسانیتِ خویش، یعنی درآغوشگرفتنِ اهدافِ اصیلِ زندگی و پذیرفتنِ تمامِ وجوهش، یعنی بیدارکردنِ وجدانِ خفتۀ آدمی و بهدوشکشیدنِ بارِ مسئولیتهایِ خطیر، یعنی شهامتِ حیاتِ مستقل داشتن، و گذر از منفعتِ شخصی و عافیتطلبی. این رادیکالترین و نتیجهبخشترین راهِ رهایی از دامِ نظامهایِ تمامیتخواه است؛ چراکه چنین نظامهایی بر زیربنایی بسیار سست بنیان نهاده شدهاند؛ زیربنایی متشکل از دروغها، دسیسهها، تزویرها، ترسها. بنابراین، «زیستن در دایرۀ حقیقت»، بهذات، بلایِ جانِ چنین نظامهایی خواهد بود، پایههایِ متزلزلشان را به لرزه در خواهد آورد و بقایشان را تهدید خواهد کرد. و این یعنی قدرتِ «من»، قدرتِ «ما»، قدرتِ ما بیقدرتان! 0 21 رضا صادقیان 1403/5/8 سعدی ضیاء موحد 4.4 3 ضیاء موحد در این کتاب، بیش از آنکه به محتوا و مضامینِ آثارِ سعدی بپردازد، به هنرنماییهایِ کلامی و زباندانی و زبانآفرینی او توجه دارد. موحد معتقد است در هنر «چگونهگفتن» بر «چهگفتن» ارجحیت دارد؛ ازاینرو، سعدی را نه در مقامِ یک عالمِ علمِ اخلاق و فیلسوف و عارف، بل در مقامِ «شاعری که بزرگترین سهم را در پروراندن و گستراندنِ زبانِ فارسی دارد» بررسی میکند و میکوشد شخصیت و ادب و منشِ سعدی را در زبانِ او بجوید، نه در محتوایِ کلامش. 0 11 رضا صادقیان 1403/4/18 حقیقت عاشورا: از عاشورای حسین (ع) تا تحریفات عاشورا محمد اسفندیاری 4.3 4 از عاشورا چه میدانیم؟ حماسه بود یا مصیبت؟ قیامی دینی بود یا سیاسی؟ عقلپذیر بود یا عقلگریز؟ انگیزه و هدفِ امامحسین از این قیام چه بود؟ آیا او طالبِ جنگ بود؟ اصلاً با «که» و «چه» سرِ نزاع داشت؟ دشمنانِ او چه کسانی بودند؟ چرا با آنان به مخالفت برخاست؟ اوضاعِ اجتماعیسیاسیِ دورانِ او چهگونه بود؟ مردمِ همروزگارِ او به چه آفتی گرفتار آمده بودند؟ از عاشورا چه میتوان آموخت؟ چه تحریفاتی دامنگیرِ این واقعۀ تاریخی شده است؟ منشأ این تحریفات چیست؟ عاشورایِ حسین عزادار میطلبد یا حماسهدار، مرثیهسرا یا حماسهسرا؟ پیروانِ واقعیِ آن حضرت چه ویژگیهایی دارند؟ محمد اسفندیاری، با دقتی وسواسگونه و نگاهی نقادانه و عاری از تعصبورزیهایِ کورکورانه، در کتابِ حاضر کوشیده است به این پرسشها پاسخ بدهد، که نتیجتاً پژوهشی مستند و جامع و شایسته و ویراسته فراهم آورده است. 0 14 رضا صادقیان 1403/4/6 از دل تو تا دل من: دوازده گام برای زندگی شفقت آمیز کارن آرمسترانگ 3.6 4 شفقت نه یک امرِ احساسی و عاطفی، که یک سلوکِ معنوی است، طریقتی است برایِ نیل به صلح و آشتی؛ آشتی با دیگران، با خود. شفقت شیوۀ حلِ مسئله است در مواجهه با بحرانهایِ بهظاهرحلناشدنیِ دنیایِ مدرن؛ دنیایی که تنها بر رقابت و منفعت استوار است. شفقت بهمعنایِ ترحم و دلسوزی نیست، بل بهمعنایِ پذیرفتنِ دیگری و تعاملِ سازنده با جهانِ پیرامون است. در این سلوکِ معنوی، نخستین و اساسیترین قدم آن است که قانونِ طلاییِ اخلاق را بیاموزیم: هرگز با دیگران چنان نکن که دوست نمیداری با تو کنند. یا بهقولِ سعدیِ بزرگوار: هرچه بر نفْسِ خویش نَپْسندی/نیز بر نفْسِ دیگری مَپْسند. 0 20 رضا صادقیان 1403/3/17 یک گفت و گو ناصر حریری با نجف دریابندری ناصر حریری 3.9 12 کتابِ یک گفتوگو، چنانکه از نامش پیداست، گفتوگویی است با نجف دریابندری دربارۀ موضوعاتِ متنوع؛ ازجمله نقدِ داستان و ترجمه، بررسیِ نثر و نظمِ فارسی، هنر، و حتی گاه فلسفه. اما بخشِ اعظمی از کتاب صرفِ گفتوگو دربارۀ ترجمه و ویرایش شده است، که بیشک برایِ علاقهمندانِ این حوزه آموزنده و خواندنی است. پرسشها و پاسخها همه بهاندازه و باربط است؛ مختصر و مفید. کم پیش میآید که مصاحبهکننده و مصاحبهشونده از موضوعِ بحث خارج بشوند. پاسخهایِ پختۀ نجف دریابندری نیز جذابیتِ کتاب را به حدِّ کمال رسانده. او حقیقتاً نویسندۀ بافرهنگ و دانشمندی است؛ بهعبارتی «جامعالاطراف» است. در هر زمینهای دستی بر آتش دارد. بعضی آدمها چه رشکبرانگیزند! 0 17 رضا صادقیان 1403/3/2 شکوفه های عناب رضا جولایی 4.1 23 داستانْ چهار راوی دارد که هرکدام با لحن و زاویهدیدِ مخصوصبهخودشان ماجرایِ اعدامِ میرزاجهانگیرخانِ صوراسرافیل، روزنامهنگارِ مشروطهخواه را شرح میدهند. حادثه یک روز پس از «یومالتوپ» رخ میدهد؛ همان روزی که لیاخوف، فرماندهِ روسیِ قوایِ قزاقِ ایران، بهدستورِ محمدعلیشاهِ قاجار، مجلس و مشروطهخواهان را به توپ بست. شیوۀ روایتِ راویان متنوع و تکاندهنده است و نثرِ نویسنده پخته و استادانه. پیشنهاد میکنم بخوانیدش. 4 31 رضا صادقیان 1403/2/11 ملک گرسنه: تقویم شمس تبریزی نهال تجدد 3.8 6 نقطۀ قوّتِ کتاب این است که نویسنده -بحمداللّه- حرمت نگاه داشته و رابطۀ مولانا و شمس را به رابطهای شهوی تقلیل نداده، و با استناد به منابعِ دستاولی چون مقالات و فیه مافیه و مناقبالعارفین، این دو مردِ عالیقدرِ عالَمِ عرفان را از اتهاماتِ بیبنیانِ کموبیشرایج تبرئه کرده است. 0 5 رضا صادقیان 1403/1/16 یکلیا و تنهایی او تقی مدرسی 3.4 15 نخستین کتابی که در سالِ ۱۴۰۳ خواندم؛ رمانی با موضوعِ عشق و تنهایی و گناه و عصیان. تقی مدرّسی در این داستان، که اثرِ نخستِ اوست، کوشیده است با استفاده از نثری شبیه به نثرِ متونِ مقدسْ صحنۀ درگیریِ یَهُوَه (خدا) و شیطان را به تصویر بکشد. اگرچه گاه نویسنده در گزینشِ کلمات بیدقتی کرده و جملاتِ نامتناسب و نامأنوسی بر قلم رانده، درمجموع با اثری جاذب و خواندنی روبهرو هستیم که تا مدتها حالوهوایش دست از سرِ خواننده برنخواهد داشت. 0 2