معرفی کتاب قدرت بی‌قدرتان اثر واتسلاف هاول مترجم احسان کیانی خواه

قدرت بی‌قدرتان

قدرت بی‌قدرتان

واتسلاف هاول و 1 نفر دیگر
3.8
84 نفر |
31 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

14

خوانده‌ام

154

خواهم خواند

114

ناشر
نشر نو
شابک
9786004900973
تعداد صفحات
168
تاریخ انتشار
1398/4/3

توضیحات

        نظام پساتوتالیتر همیشه و در هر قدم مردم را لمس می کند، اما همیشه با دستانی پوشیده در دستکش های ایدئولوژیک. برای همین است که زندگی در این نظام چنین آکنده از دورویی و ریا و دروغ است. لازم نیست مردم همه دروغ ها و مغلطه های این نظام را باور کنند، اما باید چنان رفتار کنند که گویی باورشان دارند، یا دست کم در سکوت از کنارشان بگذرند. لزومی ندارد این دروغ ها را بپذیرند. کافی است بپذیرند که با این دروغ ها و در بطن آنها زندگی کنند، زیرا بدین ترتیب بر نظام صحه می گذارند، اطاعتشان را از نظام نشان می دهند، نظام را می سازند، و اصلا خود نظام می شوند.
      

لیست‌های مرتبط به قدرت بی‌قدرتان

پست‌های مرتبط به قدرت بی‌قدرتان

یادداشت‌ها

          برای خوانندگانی که تازه به مطالعه متون سیاسی روی آورده‌اند، این اثر می‌تواند نقطه شروعی گیرا و تأمل‌برانگیز باشد و آن‌ها را با مفاهیمی آشنا کند که شاید پیش‌تر تنها در حاشیه توجهشان بوده است. نویسنده با تمرکز دقیق بر «دگراندیشان»، این مفهوم را چنان تشریح می‌کند که به‌سختی از ذهن خواننده بیرون می‌رود. پس از مطالعه این اثر، ناخودآگاه خود را در حال کاوش برای یافتن دگراندیشان در پیرامونم دیدم—شاید این کتاب چنین تأثیری بر دیگر خوانندگان نیز بگذارد.
‌
‌یکی از جنبه‌های برجسته کتاب، تأکید بر امکان نافرمانی در سطوح مختلف اجتماعی است. نویسنده استدلال می‌کند که هر فرد، صرف‌نظر از جایگاهش، می‌تواند به شیوه‌ای در برابر ساختار قدرت مقاومت کند: از معلمی که آگاهی انتقادی را در دانش‌آموزانش پرورش می‌دهد، تا کارمندی که از مشارکت در تبلیغات رسمی سر باز می‌زند، یا حتی کاسبی که حضور در رویدادهای حکومتی را نادیده می‌گیرد. این اقدامات به‌ظاهر جزئی، از دید نویسنده، ظرفیت آن را دارند که به‌تدریج بنیان‌های نظام را تضعیف کنند—ایده‌ای که هم ساده و هم عمیقاً چالش‌برانگیز است. در این راستا، مطالعه رمان شهری با میله‌های آهنی اثر مارک پئیر را پیشنهاد می‌کنم که نه‌تنها مکملی جذاب است، بلکه به روشن‌تر شدن این مفاهیم کمک می‌کند.
‌
‌بخش دیگری که شایسته توجه است، تحلیل نویسنده از نظام‌های پساتوتالیتر است. او نشان می‌دهد که این نظام‌ها از منظر بیرونی، منظره‌ای از نظم و عدالت را به نمایش می‌گذارند، اما از درون، شکاف میان ظاهر و واقعیت آشکار می‌شود: فساد، پنهان‌کاری و تناقض‌هایی که تنها از نزدیک قابل درک‌اند. این توصیف برایم انعکاسی از تجربه زیسته بود و به‌خوبی آن را درک کردم.
‌‌
‌با این حال، اثر بدون نقص نیست. در برخی بخش‌ها، استدلال‌ها و توضیحات بیش از حد تفصیلی می‌شوند و برای خواننده‌ای که پیش‌زمینه گسترده‌ای در علوم سیاسی ندارد، ممکن است سنگین و کند به نظر برسند. این ویژگی می‌تواند به‌ویژه برای خوانندگان عادی و غیرمتخصص، مانعی در برابر مطالعه روان ایجاد کند.
        

40

چه باید کر
          چه باید کرد؟ راهی هست؟

سهام‌دار یا صاحب‌بنگاه خوشحالی را تصور کنید که در سخت‌ترین وضعیت اقتصادی کشور با نصب قاب عکسی بر دیوار و رعایت انواع ظواهر دارد از نوسان قیمت ملک سود هنگفت می‌برد. یک عکس دیگر یا یک کاغذ آچهار هم پرینت کرده چسبانده به شیشهٔ مغازه که جمله‌ای معنوی از یکی از اولیا یا مقامات عالی کشور را نشان می‌دهد. ممکن است اولی برای تخته‌نشدن کسب‌وکارش ضروری باشد اما دومی را چرا چسبانده است؟ آیا کسی از او خواسته که چنین کاری کند؟ نه احتمالاً. آیا کسی آن جمله را نگاه می‌کند و باور می‌کند؟ نه احتمالاً. آیا خود او به عکسی که چسبانده باور دارد؟ باز هم نه احتمالاً. این نشانه‌ای از میل مرگبار به ایستادن در دایرهٔ دروغ است. امری به‌ظاهر روزمره که به همهٔ مناسبات اجتماعی شکل داده و از درون تهی‌اش کرده است. هاول می‌گوید که نظام حاکم نیاز ندارد که حتماً همهٔ شهروندان با او موافق باشند. نیاز ندارد که وقتی کسی را مجازات کرد همه فریاد حمایتشان آسمان را بلرزاند. کافی‌ست عمومِ مردم «همرنگی با جماعت» را بپذیرند، سکوت کنند، و سعی نکنند خارج از چاردیواری‌شان آشکارا حرفی علیه نظام حاکم بر زبان بیاورند. اینطور خودشان تبدیل به نظام می‌شوند. «دایرهٔ دروغ» و «دایرهٔ حقیقت» دو محدوده‌ای‌ست که هر عمل روزمره، هر موضع‌گیری سیاسی، و هر جمله‌ای را که می‌گوییم در بر می‌گیرد. نظام دیکتاتوری با تکیه بر هزاران دایرهٔ دروغ روزبه‌روز پیشتر می‌رود و جامعه را به‌وسیلهٔ انواع رسانه‌ها و آدم‌های اجاره‌ای از زیستن در دایرهٔ حقیقت دور یا پشیمان می‌کند. فساد می‌کند، فساد را توجیه می‌کند. بی‌کفایت است، آدم می‌کشد، توجیه می‌کند. هاول می‌گوید آنها که زیستن در دایرهٔ دروغ را پذیرفته‌اند نیازی به تحلیل و تفکر ندارند؛ پاسخ‌ها از پیش آماده است. کافی‌ست که یا بپذیرند یا بی‌اعتنا بمانند و دیگران را هم دعوت کنند به بی‌اعتنایی. به همین دلیل، هر لحظه و در هر اتفاق ایستادن در دایرهٔ حقیقت کنشی‌ست رادیکال و اساس اولیه و ضروری هر تغییری در جامعه.
این کتاب حاصل «خسته شدن از خستگی» ملّت چک است. کتابی‌ست که مردمی را از اعماق یأس و امیدباختگی به شناخت دقیق زیر و بالای حکومتی دیکتاتور هدایت کرد و از متون مقدس انقلابی شد که چند دهه بعد نظام دیکتاتوری چکسلواکی را به لژ حکومت‌ها پرتاب کرد: به قبرستان تاریخ. اگر سرخورده شده‌اید، اگر گیج شده‌اید، و اگر می‌خواهید یکی از مهمترین متن‌های زمانهٔ ما را بخوانید، در اولین فرصت این کتاب را پیدا کنید بارها بخوانید.
        

0

          صابر ابر در یک سکانسی از قورباغه میگفت همه ی ما عاشق قدرتیم و به شدت تشنه و به دنبال قدرت و این قدرت به آدم اجازه ی پرواز میدهد و از تو چیزی میسازد که نیستی هرچقدر زشت اما دیگران احترامت میگذارند و حتی کم کم عاشق‌ات میشوند، از اینجا به بعد را هم من بگویم گروهی هم با فیلم بازی کردن برای فریب خود و دیگران با هدف پنهان کردن افعال خبیث‌شان توهم قدرت تمام وجودشان را در بر میگیرد و دائم صدای قوطی حلبی در می آورند غافل از آنکه بوی خباثت‌شان و فیلم بازی کردن‌شان تا ۸۷۰ کیلومتری هم به مشام میرسد .
و اما قدرت بی قدرتان ؛ شما با یک کتاب سیاسی اجتماعی رو به رو هستید که به شخصه از یک جایی به بعد دیدم چون زیر تمام سطورش خط کشیده ام مداد را کنار نهادم و فقط خود را مهمان قلم و اندیشه ی هاول کردم.
کتاب نیازی ندارد درباره اش بگویم و بیان یک جمله از آن خیانت به مطلب کامل تشریح شده در آن میباشد.
با مفاهیم بسیاری در کتاب آشنا میشوید که محبوب ترین‌شان برای من مفهوم "دگراندیش" است
دگراندیشان لزوما عهد شکن و پشت کرده به وطن نیستنید بلکه دگراندیش درد و رنج جامعه را میبنید و به شکلی متفاوت می اندیشد و شهامت بلند بیان کردن آن را دارد و به نظرم اگر نظامی میخواهد پایدار باشد باید پرو بال دگراندیشان را نچیند بلکه دستشان را هم ببوسد و نگذارد حقیقت به بزرگترین دشمنش تبدیل شود و بشود مصداق جامعه ای که هاول اینگونه تشریحش می کند "... یک طرف قضیه دم و دستگاه پساتوتالیتر با آن زهد فروشی عقیمش بود ، و طرف دیگر قضیه یک مشت جوان بی نام و نشان که خواسته ای جز زیستن در دایره ی حقیقت نداشتند ."
        

7

          «یک نظامِ بهتر خودبه‌خود تضمینی برایِ یک زندگیِ بهتر نیست؛ درواقع برعکس، فقط با ایجادِ یک زندگیِ بهتر است که یک نظامِ بهتر پرورانده می‌شود» (ص۷۷).

به‌گمانم کلِ مقالاتِ کتابِ حاضر شرح و بسطی‌ است بر جملۀ مزبور. 
پرسشِ اساسی این است: چگونه می‌توان دژِ به‌ظاهرمستحکمِ تمامیت‌خواهی را شکست؟ به‌باورِ هاول، یگانه منشأِ تغییر تلاش برایِ «زیستن در دایرۀ حقیقت» است. حالا این یعنی چه؟ یعنی دستِ‌ردزدن به سینۀ دروغ‌ها و دورویی‌ها و خودفریبی‌ها، یعنی به‌پرسش‌کشیدنِ روایت‌هایِ غالب و تن‌ندادن به ابتذال، یعنی شریک‌نشدن در جعلِ واقعیت، یعنی تحقق‌بخشیدن به فردیت و انسانیتِ خویش، یعنی درآغوش‌گرفتنِ اهدافِ اصیلِ زندگی و پذیرفتنِ تمامِ وجوهش، یعنی بیدارکردنِ وجدانِ خفتۀ آدمی و به‌دوش‌کشیدنِ بارِ مسئولیت‌هایِ خطیر، یعنی شهامتِ حیاتِ مستقل داشتن، و گذر از منفعتِ شخصی و عافیت‌طلبی. 
این رادیکال‌ترین و نتیجه‌بخش‌ترین راهِ رهایی از دامِ نظام‌هایِ تمامیت‌خواه است؛ چراکه چنین نظام‌هایی بر زیربنایی بسیار سست بنیان نهاده شده‌اند؛ زیربنایی متشکل از دروغ‌ها، دسیسه‌ها، تزویرها، ترس‌ها. بنابراین، «زیستن در دایرۀ حقیقت»، به‌ذات، بلایِ جانِ چنین نظام‌هایی خواهد بود، پایه‌هایِ متزلزلشان را به لرزه در خواهد آورد و بقایشان را تهدید خواهد کرد. و این یعنی قدرتِ «من»، قدرتِ «ما»، قدرتِ ما بی‌قدرتان!
        

21

          .
قدرت بی‌قدرتان
نوشته واتسلاف هاول
ترجمه احسان کیانی‌خواه

بخشی از کتاب:
«اگر قرار است که الگوی سیاسی و اقتصادی بهتری به وجود بیاید، شاید بیشتر از هر زمان لازم باشد ریشه این الگو را در تغییرهای عمیق وجودی و اخلاقی در جامعه جستجو کنیم. چون این الگو را نمی‌شود مثل یک خودروی جدید طراحی کرد و به بازار فرستاد. اگر قرار نیست این الگو صرفا نوع جدیدی از الگوی منحط قبلی باشد، باید فراتر از هر چیز جلوه‌ای از زندگی در فرآیند تحول و دگرگونی‌اش باشد. یک نظام بهتر خود به خود تضمینی برای یک زندگی بهتر نیست. در واقع برعکس: فقط با ایجاد یک زندگی بهتر است که یک نظام بهتر پرورانده می‌شود.» صفحه ۷۷.

واتسلاف هاول، نویسنده، پژوهشگر و کنشگر سیاسی اهل چک بود. هاول در سال ۱۹۸۹ اولین رئیس‌جمهور غیر کمونیست حکومت چکسلواکی بوده و نقشی کلیدی در پیروزی انقلاب مخملی چکسلواکی داشت؛ انقلابی بدون خونریزی که منجر به فروپاشی حکومتِ کمونیستی چکسلواکی و تشکیل دو کشور جدید چک و اسلواکی شد.

هاول در کتاب خود به صورت کلی یک جامعه پساتوتالیتر را( چکسلواکی زیر سیطره‌ کمونیسم شوروی‌ سابق) شرح داده و نه فقط به صورت نظری، که از بعد فرهنگی و اجتماعی، پژوهشی موشکافانه را ایجاد می‌کند. نه تنها شرحی از سازوکار‌های نظام تمامیت‌خواه، که به علت تجربه سیاسی خود، راهکار‌های عملی مناسبی نیز برای گذار از این نوع حاکمیت ظالم ارائه داده است. 

راهکار‌هایی که به قول خودش نه برای خیالبافی و دور-نگاه، که برای بازسازی مفاهیم فضیلت‌مندانه انسانی نسبت به هویت و فردیت خودش، ارتباطات او و مسئولیتش نسبت به دیگران است.

هاول نه تنها محقق و اندیشمندی اهل قلم، که با توجه به کارنامه سیاسی‌اش مردی عملگرا بود. او در این کتاب به تبیین: جامعه پساتوتالیتر و تفاوت‌هایش با رژیم‌ دیکتاتوری کلاسیک، نیاز پساتوتالیتر به ترویج دروغ و ایجاد ظواهر و همدست‌ کردن و یک رنگ کردن جامعه با دروغ و خورد کردن فضیلت‌ها، از خودبیگانگی ناشی از نظام‌های پساتوتالیتر و حل شدن هویت فردی در ایدئولوژی و جمع‌گرایی، نقش آیینی ایدئولوژی در نظام پساتوتالیتر، انتخاب‌های فردی افراد از جمله زیستن در دایره حقیقت به جای تن‌ دادن به رخوت و بی‌مسئولیتی زیستن در دروغ، نقش نظام پساتوتالیتر در نفوذ گسترده به اجزای زندگی و کنترل و متصلب کردن جریان پویای زندگی، علت پافشاری حکومت پساتوتالیتر به حفظ قانون و ظاهر قانونی مسائل برای مشروعیت بخشیدن به تبهکاری‌های خود، کارکرد اپوزیسیون و تعریف آن و همچنین ایجاد حیات مستقل ناشی از زیستن در دایره حقیقت، میپردازد.
        

0