یادداشت رضا صادقیان

        داستانْ چهار راوی دارد که هرکدام با لحن و زاویه‌دیدِ مخصوص‌‌به‌‌خودشان ماجرایِ اعدامِ میرزاجهانگیرخانِ صوراسرافیل، روزنامه‌نگارِ مشروطه‌خواه را شرح می‌دهند. حادثه یک روز پس از «یوم‌التوپ» رخ می‌دهد؛ همان روزی که لیاخوف، فرمان‌دهِ روسیِ قوایِ قزاقِ ایران، به‌دستورِ محمدعلی‌شاهِ قاجار، مجلس و مشروطه‌خواهان را به توپ بست.
شیوۀ روایتِ راویان متنوع و تکان‌دهنده است و نثرِ نویسنده پخته و استادانه. پیش‌نهاد می‌کنم بخوانیدش.
      
354

31

(0/1000)

نظرات

منم کتاب رو دوست داشتم ولی یه کم با تغییر تاریخ تو  رمان‌‌ها مشکل دارم. مثلا اینکه فکر می‌کنم صور اسرافیل اصلا ازدواج نکرده بود و با عمه‌اش زندگی می‌کرد...
1

2

سلام. روز و روزگار خوش. از جزئیاتِ زندگیِ میرزاجهانگیرخان بی‌خبرم متأسفانه. گویا همین طور بوده که شما می‌فرمایید. ولی به‌گمانم قصدِ رضا جولایی هم این نبوده که تاریخ روایت کند؛ چنان‌که روایتِ راویان، و چه‌بسا خودِ راویان، هم ساختۀ ذهنِ نویسنده است. بااین‌حال، به‌گمانم خالقِ یک اثرِ هنری مجاز است که تا حدی به تاریخ وفادار نباشد. نمونۀ این وفادارنبودنِ به تاریخ را می‌توان در آثارِ بهرام بیضائی و علی حاتمی نیز مشاهده کرد. 

2

علیک سلام. ممنون. بله قبول دارم. نویسنده مختاره فضای خودش رو بسازه ولی من ترجیح می‌دم تحریفی هم صورت نگیره. البته  اضافه کردن شخصیت جعلی خیلی تو نوشتن این جور رمان‌ها مرسومه. مساله من اینه که اگر کسی دنبال واقعیت نباشه ممکنه فکر کنه نویسنده همه چیز رو براساس اطلاعات درست نوشته و این خوب نیست.  به هر حال من  خودم از طرفدارهای آقای جولایی هستم و رمان "سیماب و کیمیای جان" ایشون رو که از اولین کارهاشون هست خیلی دوست دارم.

1