یادداشت رضا صادقیان
5 روز پیش
«بادها» شرحِ پریشانیِ پیرمردی است که دچارِ زوالِ عقل شده و فراموشی گرفته و، سرگردان در خیابانهایِ شهرِ مادرید، راهِ خانهاش را گم کرده. او که سابقاً روزنامهنگار بوده، از استحالۀ ذوق و سلیقۀ نسلِ جوان در عرصۀ فرهنگ و هنر و دین و سبکِ زندگی شکایتها دارد. او در جامعهای زندگی میکند که دیگر هیچکس به بستهشدنِ سینماها و تعطیلیِ موزهها و خلوتشدنِ گالریها وقعی نمینهد. بهعقیدۀ او امروزه، در هیچ زمینهای، دیگر اثری از نبوغِ انسانی نیست؛ همهچیز محصولِ ماشینها و کارخانهها و هوشِ مصنوعی است. در سراسرِ داستان، ما شاهدِ تکگوییهایِ پیرمرد و شِکوه و گلایههایِ او از وضعِ موجود هستیم، که خب ممکن است گاهی با او همرای باشیم و گاه نه.
(0/1000)
نظرات
5 روز پیش
و منی که تا آخر باورم نمیشد دلیل نامگذاری کتاب به تعبیر مترجم « در رفتن تلنگ » کسی باشد. این سرنوشت محتوم آدمی !
1
1
رضا صادقیان
5 روز پیش
0