یادداشت رضا صادقیان
1404/2/12
گفتوگویِ پیرمردی حکیم با جوانی مالامال از پرسش، دربارۀ ماهیتِ بشر، محرکات و شهوات و ارزشهایِ شخصیِ او. عصارۀ کلامِ پیرمرد آن است که بشر مستقلاً تواناییِ اندیشیدن و عملکردن ندارد، و همواره تحتتأثیرِ عواملِ بیرونی است. درواقع، پیرمرد بر این باور است که بشر ماشینی بیش نیست؛ چراکه بشر «نتیجۀ سرشتِ ذاتی و تأثیرِ توارث و خانه و محیطِ خود است»، و همین عواملِ بیرونی است که او را به فکر وامیدارد و زمینۀ عملِ او را فراهم میآورَد. در ادامه، پیرمرد موضوع را بهگونهای شرحوبسط میدهد که منجر به طرحِ گزارهای شگفت میشود: «هیچ بشری از گهواره تا گور کاری انجام نمیدهد، مگر برایِ این منظورِ اصلی که اسبابِ اطمینانخاطرِ و تسلایِ روحیِ خود را فراهم آورَد» (ص۳۵). بهدیگرگفته، انسان تنها درپیِ خشنودساختنِ اربابِ درونِ خویش، یعنی رضایتخاطرِ نفْس، است؛ بنابراین، هر عملی، اعم از خوب و بد، که از او سر میزند ناشی از میلِ او به ارضایِ نفْس و اطفایِ شهوتِ خویش است. درابتدا، طبعاً این سخنان بر جوان باورناپذیر مینماید. محتملاً مایِ خواننده نیز با جوان همراه و همداستان خواهیم بود؛ اما پیرمرد چنان بر مرکبِ بحث سوار است و دلیرانه دادِ سخن میدهد که گویی حرفی برایِ گفتن باقی نمیگذارد. نمیدانم آیا کتاب یا مقالهای در ردِّ نظراتِ مطرحشده در این کتاب وجود دارد یا نه؛ اما چنانچه قصدِ مطالعۀ این کتاب را دارید، آمادگیاش را داشته باشید که بنیانِ فکریتان زیروزبَر شود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.