یادداشت‌های کوثردشتی (35)

          بعد از نزدیک به سه‌سال زندگی مشترک، روزی از همسرم پرسیدم: به‌نظرت چه اتفاقی میتونه باعث بشه من و تو یه روزی به جدایی فکرکنیم؟
و بعد از تمام تبادل نظرهایمان به این نتیجه رسیدیم که فقط تغییر افراطی در شخصیت یا عقاید یا سلیقه یا هرچیزی که برایمان قابل تحمل نباشد، می‌تواند ما را به این سمت ببرد.
کتاب مرثیه‌ای بر یک رهایی را با در نظر داشتن همین سوال مطالعه کردم. چه می‌شود دونفری که حتی ثانیه‌ای هم نمی‌توانند از هم جدا باشند به جدایی مادام‌العمر فکرمی‌کنند؟ 
جواب این کتاب این بود که اکثر این خانه‌ها از پای‌بست ویرانند! و مهر تاییدی زد به همان جوابی که خودم و همسرم به آن رسیده بودیم. 
من برای گرفتن جواب این کتاب را مطالعه کردم ولی اگر کسی بخواهد صرفا روایت بخواند و تکنیک‌ها برایش خیلی مهم باشند و فرم دست و پا شکسته آزارش می‌دهد، این کتاب شاید سوهان روحش شود‌. 
اما برای درک نتیجه فاجعه‌بار عدم‌آگاهی در خانواده‌ها، به‌نظرم می‌تواند تلنگر بزرگ و خوبی به حساب بیاید...
        

2

4

          اگر عینک بدبینی به چشم زده باشیم، دنیا را چطور می‌بینیم؟
شاید اگر در اولسینِ مونته‌نگرو باشیم، همان‌طوری ببینیم که پسر می‌دید.
کتاب پسر، همان ساختار شکنی‌ای است که من دوست دارم. همان چیزِ متفاوتی است که همیشه مشتاقم ببینم.
شما هم اگر میخواهید ببینید چطور می‌شود به پدیده‌های شگفت‌انگیزی مثل خورشید یا امید به زندگی نفرت‌انگیز نگاه کرد و از پدیده‌های وحشتناکی مثل آدم‌خواری یا سوختن مزرعه پدری در آتش، با توجه و علاقه صحبت کرد، کتاب پسر را بخوانید.
یک شخصیت خسته اعصاب خورد‌کن که کلا اسمش را هم به ما نمی‌گوید، راه می‌افتد توی شهر و اتفاقات مهم زندگی و هر چیزی که توی پرسه‌زنی می‌بیند، با صادرکردن بیانیه‌های مختلف و زاویه دید خودش تعریف می‌کند.
با هیچکدام از حرف‌هایش موافق نبودم اما دوست داشتم بیشتر از ذهن مریضش بفهمم. 
لطفا وقتی بخوانید که حالتان آنقدر خوب است که هیچ‌چیزی نمی‌تواند آن را بهم بزند. دنبال تحول آن‌چنانی هم نگردید بهتر است.
من هم جزء لیست انتظارم برای خواندن نبود اما برای لحظات ترافیکی در تهران یا موقع جمع کردن خانه ترکیده از حضور انسانی‌مان در خانه یا پیاده‌روی صبحگاهی، باید چیزی بود که توی گوشم حرف بزند که احساس بیهودگی نداشته باشم.
پس صدای هوتن شکیبا و کتاب پسر انتخاب شد. باشد که رستگار شویم. ؛)
        

36

          بعد از شنیدن این داستان، از شدت خیال پردازی‌های انسان در حیرتم!
من شنیدمش.
اما اگر خواستید بخوانید یا بشنوید، لطفا حتما قبل یا بعدش درباره تمدن‌های بابِل و آشور مطالعه کنید!
این داستان، کهن‌ترین حماسه بین‌النهرین است که منسوب است به سومری‌ها. سومری‌ها یک دولت‌شهر داشتند به نام اوروک که پادشاهی داشت به نام گیل‌گمش.
مثل اینکه گیل‌گمش هم یل و دلاوری بود که حتی خدایان هم به او چشم داشتند.
حماسه گیل‌گمش، دلاوری‌های گیل‌گمش را روایت می‌کند.
احمد شاملو هم به زبان فارسی‌اش برگردانده. فکرمیکردم باید روان باشد و خوش‌خوان. اما باید کمی صبر کرد تا متوجه روند داستان شد. باید گوش و توجه، به ادبیات مورد استفاده خو بگیرد.
بازهم تاکید می‌کنم:
اگر خواستید سراغش بروید، بابِل و آشور و اعتقادات انحرافی و شیطانی‌شان را بشناسید. سر راهتان لطف کنید و نوح(ع) و پیامبریِ پر از مهر و عطوفتش  را هم خوب بچشید و بعد ببینید گیل‌گمش که بود و چه کرد...

تا اینجا مظلوم نوح(ع)...!!
        

16

          من چقدر از لحن ساده و روان کتاب‌ها لذت می‌برم و چقدر همراه می‌شوم!
خودم تا قبل از این فکرمی‌کردم متن‌هایی مرا سر ذوق می‌آورند که پر از پیچیدگی و مفهوم‌های پنهان باشند. اما متن‌های ساده که دستم را می‌گیرند و قطره قطره حرف واضحشان را به جانم می‌ریزند، برایم دل‌نشین و آرامش بخش‌ترند.
سباستین یکی از آن کتاب‌های ساده و روان است که اصرار ندارد چیزی را به توی خواننده کتاب ثابت کند. هرچه را دیده و شنیده ریخته توی کوله ذهنش و هرچه را هم که به دلش نشسته، روی کاغذ ریخته و خیلی نرم جمله‌سازی کرده و شده سفرنامه کوبا!!!
 شاید یکی از رسالت‌های سفرنامه این باشد که تکلیف مخاطب را با آن مقصد گردشگری مشخص کند. اینکه می‌خواهد این شهر یا کشور را در لیست بلندبالای توریستی‌اش جا بدهد یا نه؟
و خب می‌توانم بگویم سباستین در این موضوع واقعا موفق بوده! چون من دلم خواست اگر روزی تمام ایران و تمام جاهای پر از هیاهو و هیجان دنیا را دیدم، سری هم به کوبا بزنم و از آرامشش لذت ببرم. شاید مثل همینگوی!
دوست داشتم از دریا و ساحلش بیشتر بخوانم. دوست داشتم از جزئیات در و دیوارها بیشتر اطلاعات بگیرم. و دوست داشتم مقاصد گردشگری را با جزئیات بیشتری را بشناسم ولی؛ ولی همین که پس از این کوبا دیگر یک عکس بدون تصویر توی ذهنم نیست کافیست!
        

0

          سال گذشته در ایام حج، خانم غفارحدادی با استوری‌های سفرنامه حج‌شان، باعث شدند نسبت به حج علاقه قلبی پیدا کنم. از شما چه پنهان؛ تا قبل از آن حج را دوست نداشتم. به‌خاطر شرایط خفقان آل سعود خصوصا برای شیعیان. بچه‌تر که بودم، میگفتم: من تا اینا حاکم باشن، مکه نمیرم. ولی از سال گذشته، حال و هوای دلم جور دیگری است.
امسال که به موسم حج نزدیک شدیم، سراغ صفحه‌های اینستاگرام زائران بیت‌الله را گرفتم و مثل پارسال، مناسک حج را دنبال کردم. و این حال معنوی دل‌انگیز با خواندن کتاب خال سیاه عربی  کامل شد. 
زبان روان و پر از لطافت آقای حامد عسگری، کاری می‌کند که اصلا نتوانی کتاب را زمین بگذاری. یک‌سره هم که بخوانی، انگار یک ظرف پر از شهد شیرین را یک‌جا سر کشیدی و زود تمام می‌شود. 
مطابق اعمال روزهای حج، تقسیم بندی کردم و روز بعد از عید قربان کتاب به پایان رسید. 
تصویرسازی‌های فوق‌العاده متن، تشبیه‌هایی که تو را شگفت‌زده می‌کند، جزئیات سفر و چشم متفاوت بین نویسنده، مواد سازنده این شیرینی است. 
اگر تا به حال نخواندید، سال دیگر در ایام حج بخوانید. طعمش خیلی متفاوت خواهد بود.
        

2

          آقای سیدعلی خامنه‌ای کیست؟
کسی که توانسته بعد از خمینی کبیر انقلاب اسلامی را مطابق آرمان‌ها و اصولش به بهترین شکل رهبری کند، از چه روحیه‌ای برخوردار است؟ چه‌ توانایی‌هایی را در خود چگونه پرورش داده است؟ 
در راه رسیدن به آرمان بلندشان، از کجاها به کجاها رفتند و چه سختی‌هایی پشت سر گذاشتند؟
در تمام مدت مبارزات، چه در سر داشتند؟ و پای‌بند به چه اصولی بودند؟

کتاب خون دلی که لعل شد به این سوالات پاسخ اساسی و جامعی می‌دهد. این کتاب ابتدا به زبان عربی توسط خود حضرت آقا نوشته شده و بعد به همت مترجمین به فارسی برگردانده شده است. متن روان و ساده‌ای دارد.و نوجوان‌ها از ۱۲ تا ۹۹ سال می‌توانند از این کتاب بهره ببرند. 
در اوایل خوانش، دیر با متن و سیر روایت ارتباط گرفتم ولی از جایی به بعد مشتاق بیشتر خواندن و بیشتر فهمیدن بودم. 
در کنار شرح حوادث تاریخ انقلاب اسلامی و سابقه مبارزاتی رهبرانقلاب، پای درس استاد اخلاقی بودم که در خلال روایت زندگی‌اش به من درس زندگی آموخت. و هر روز بیشتر از دیروز به ارادت و علاقه قلبی‌ام به این سید بزرگوار افزوده شد. 
        

5

1

          شاید اگر پارسال این کتاب را می‌خواندم، یا نصفه رهایش می‌کردم و یا بعد از به پایان رساندنش عصبانی بودم. 
این کتاب را باید با دید احترام به تمام عقاید خواند. با خواندن کتاب، عمیقا اهمیت نظام محاسباتی و نوع جهان‌بینی را در برخورد با زندگی متوجه شدم.
مهزاد الیاسی پر از تجربه و دانایی است که همه را مدیون سفرها و مطالعه بسیار است. و این کتاب خودافشایی‌های نویسنده است در طول سفرها و در برخورد با پدیده‌ها و اتفاقات مختلفی که از سرگذرانده است. 
در تمام مدت خوانش کتاب، حس می‌کردم دوستی تازه و غمگین کنارم نشسته و از زاویه دید خودش، ماجرای سفرهایش را برایم تعریف می‌کند. گاهی دلم میخواست او را در آغوش بگیرم و باهم گریه کنیم و گاهی از دست مقایسه‌های بی‌انصافانه‌اش حرصم در می‌آمد. ولی در تمام لحظات واقعا به حال و تجربیاتش غبطه خوردم. و فهمیدم هیچوقت نمی‌توانم این چنین اهل سفرهای پی‌درپی و بی‌برنامه باشم!!
شاید کتاب خواندن اصلا برای همین باشد. تجربه‌کردن کارهایی که فعلا دستت به آن‌ها نمی‌رسد.
نه می‌توان به این متن نامنسجم سفرنامه گفت و نه جستار! شاید اگر بگوییم روایت، بهتر باشد. 


خانم مهزاد الیاسی ممنون که نوشتید!
        

4

          جو بونهام یکی از سربازانی است که در جنگ جهانی اول، قربانی خشونت‌ها و وحشی‌گری‌های این جنگ عظیم شده است. حالا که با وضعیتی ناشناخته در بیمارستان است، در قسمت اولیه کتاب که به نام "مرگ" است، با زندگی و تجربیاتش به روش مهندسی متن آشنا می‌شویم؛ و در ادامه در قسمت "زندگی" با او همراهی می‌کنیم که ببینیم چطور می‌خواهد با این وضعیت جدیدش زندگی کند.
کتاب با زاویه دید سوم شخص محدود به ذهن شخصیت نوشته شده که در حین خواندن کتاب فقط میتوانیم از دریچه ذهن شخصیت اصلی به جهان دور و اطرافش نگاه کنیم و تمام کتاب واگویه‌های ذهنی جوبونهام است.


موقع خواندن این کتاب، احساسات مختلفی را تجربه کردم. وحشت و ترس از مردن درحالی‌که نفس میکشی و حتی می‌توانی فکر کنی و هنوز مغزت مانند یک ساعت عمل می‌کند.
 شوق و ذوق به‌خاطر تلاش‌هایی که شخصیت اصلی برای بهتر کردن شرایطش انجام می‌داد و پیگیری هرچه‌ سریع‌تر داستان.
محتوای کتاب از چیزی که فکر می‌کردم، فلسفی‌تر بود. با زبانی ساده و در موقعیت‌هایی طلایی مانیفست‌هایش را علیه جنگ و قدرت‌های جهانی ارائه می‌داد. و تو به‌خاطر همراهی عمیقی که با شخصیت داری، توی ذهنت ایستاده برایش دست می‌زنی.

یکی از موضوعاتی که خیلی باعث شد من به فکر فروبروم، این بود که ذهن ما به تنهایی برای زندگی هم کافیست و هم ناکافی! ما در لحظه لحظه زندگی انقدر جزئی از دست و زبان و بینی و گوش و تک تک اجزای صورت و بدن، استفاده می‌کنیم و انقدر به این استفاده عادت کرده‌ایم که تا از دست ندهیم، یا تا به نبودنشان فکرنکنیم، متوجه اهمیت بودنشان نمی‌شویم.

و موضوع بعد تفاوت جانبازان دفاع مقدس با قربانیان جنگ‌های جهانی است!
خواندن این کتاب حتما باید در کنار خواندن کتاب اوضاع و احوالات جانبازان عزیزمان صورت بگیرد وگرنه این کتاب به تنهایی می‌تواند ما را به یک فرد ضدجنگ تبدیل کند که تمام جنگ‌ها را محکوم کنیم.
        

15

          
شما کتاب صوتی رو توی لیست کتاب‌های خوانده‌شده درنظر می‌گیرید؟
من میگیرم!

وقتی ۱۳ یا ۱۴ سالم بود، کتاب شازده کوچولو رو از دوستم امانت گرفتم و خوندم. ولی اون موقع ازش خوشم نیومد. تا امروز هرکی راجع‌به شازده کوچولو حرف میزد، همش میگفتم مگه چی داشته این کتاب که انقدر تعریفشو میکنید؟
آخر با خودم گفتم شاید اون ترجمه‌ای که من ازش خوندم خوب نبوده یا شایدم توی سن و حال و هوایی بودم که از این مدل داستان خوشم نمی‌اومده. 
دیشب که خوابم نمی‌برد، یه سری به طاقچه بی‌نهایت زدم که کتاب صوتی گوش بدم تا راحت‌تر خوابم ببره. 
شازده کوچولو جزء لیست پرشنونده‌ترین‌ها بود. 
دیدم زمان خوبیه که یه فرصت دوباره به این کتاب بدم. 
وقتی پلی کردم، فهمیدم هر شخصیت رو یه گوینده قراره بخونه و همین بیشتر ذوق‌زده‌ام کرد. 
دیشب، امروز صبح موقع آماده شدن و امروز ظهر موقع غذا پختن همراه شهریار کوچولوی احمدشاملو بودم.
و بسیار لذت بردم‌؛ از ذهن خلاق نویسنده، از تصویرهای گویا، از فلسفه‌های پر از تلخی که با شیرینی به کامم ریخته شد و از داستان شنیدن به معنی واقعی داستان. 
        

0