اولین باری هست که برای یه کتاب یادداشت می‌نویسم. ۴ جلد این کتاب رو قبلا یه بار خونده بودم و خیلی لذت برده بودم. و وقتی این اواخر جلد آخر هم به دستم رسید، دوباره از اول شروع کردم به خوندم. با اینکه قبلا خونده بودم، ولی خوندن دوبارشون اصلا برام تکراری نبود و بازم ارزشش رو داشت. تو این مدت که زندگی روی تلخشو بهم نشون داده، خوندن این کتابا باعث شد یه جاهایی از ته دل بخندم و با زندگی نقش اول داستان " محسن " همراه بشم. داستان زندگیِ این خانواده بجنوردی به حدی برام شیرین هست که نمی‌تونم توصیفش کنم. شما تو این ۵ جلد قراره با دوران کودکی و نوجوانی و دانشجویی و ماجراهای ازدواج محسن آشنا بشید. و به شدت خوندنشون رو توصیه کنم چون خیلی حال خوب کنه.
جلد۱: آبنبات هل دار
جلد۲: آبنبات پسته ای
جلد۳: آبنبات دارچینی
جلد۴: آبنبات نارگیلی
جلد۵: آبنبات لیمویی
        

          این کتاب ادامه داستان های گذشته آبنباتی هستش. بسیار زیبا و دلنشینه و با خوندنش غرق در داستان و ماجرا میشید و میتونید همه رو حس کنید.
        

          این مجموعه آبنبات ها رو خیلی دوست داشتم لحظات خنده دار و بامزه ای داشت.اما پایان آبنمات لیمویی رو زیاد دوست نداشتم
        

          مگه میشه از کتاب های آبنبات گذشت اصن؟؟؟
اینم عالیه البته یا این تفاوت‌ ک محسن بزرگ شده ولی همون هرزه‌چنده همیشگیه
        

          پنج جلد آبنبات و البته صد سال مهرداد صدقی!

🍋 آبنبات لیمویی هم عطر و طعم خاص خودش را دارد ، از پس داستان بر آمده و مخاطبش را راضی می کند. ارتباط گرفتن با این‌کتاب خیلی راحت است و به خوبی آدم ها و اتفاقات دیگر آبنبات ها را به یادت می آورد و هرجا نشانه ای یا آدمی ای را در داستان ملاقات کرده ای بی استفاده نمی ماند ، به همه این ها قابلیت خندیدن را اضافه کنید🤝🏻 آن هم خنده های لیمویی ... که کمی تند و‌تیز ترند و به سبب بزرگ شدن محسن به دنیای آدم بزرگ ها نزدیک تر ... لبخندهای واقعی که بارها و بارها موقعیت هایش را زندگی کرده ایم و این بار محسن آن ها را زندگی می کند .

پ، ن: ارتباط با داستان به حدی است که تا مدت ها می توانی توی دلت‌ به بعضی آدم ها :> _ از جمله خودت ، بالاخره پیش می آید _ بگویی "کاچه" ! 😂‌... 
        

          چقدر حیف که دیگه ادامه ندارن.... 
        

          جلد آخر سری آبنبات هاس و بلند بلند میخندید موقع خوندن این سری کتابها
اگه میخواید شروع کنید ترتیبش اینه 
۱-آبنبات هل دار 
۲- آبنبات پسته ایی 
۳-آبنبات دارچینی 
۴-آبنبات نارگیلی 
۵-آبنبات لیمویی
        

          به نسبت جلد های قبلی خیلی جذبم نکرد و پایان داستان مثل سریال‌های تلویزیونی ماه رمضان کلیشه‌ای بود. با این حال شوخی های جالب هم داشت و می‌شد تا حدودی از آنها لذت برد. 
        

          تو اتوبوس نشسته بودم. سرم رو از سمت راست به شیشه‌ی اتوبوس تکیه داده بودم و غرق در کتاب خوندن بودم. لبخندی رو لب هام بود و این لبخند بعضی موقع‌ها بیشتر جون می‌گرفت چون داشتم تلاش میکردم جلوی خنده‌م رو بگیرم. اتوبوس چند دقیقه تو ترافیک یک جا وایساده بود که یکهو یه نگاه سنگین رو حس کردم و متوجه شدم راننده‌ی ماشینی که ماشینش تو ترافیک کنار اتوبوس پایین پنجره‌ای که من نشستم بود، از پایین زل زده و داره منو نگاه میکنه.
همون موقع بود که لبخند ناشی از خنده از بین رفت و منم برگشتم از بالا اون راننده رو نگاه کردم و به هم زل زدیم. همون موقع راننده از پایین با دقت جلد کتاب رو نگاه کرد و سعی میکرد اسم کتاب رو بخونه، باز منو نگاه کرد و نگاهشو دزدید و همون جور که تو ترافیک مونده بودیم، گوشیش رو برداشت و وارد گوگل شد. من هنوز داشتم از بالا نگاهش میکردم که ببینم میخواد چیکار کنه. اول تو گوگل سرچ کرد "آبنبات لیمویی" و نتایجی که براش اومد جوابی که میخواست نبود چون گوگل براش آبنبات هایی که مزه‌ی لیمویی دارن اورد. سریع سرچش رو تغییر داد به "کتاب آبنبات لیمویی" و این سری نتیجه براش خوشایند بود. وارد اولین سایت شد و شروع کرد به خوندن درمورد کتاب. ترافیک روون شد و اتوبوس از اون راننده جلو زد و من دیگه نفهمیدم آیا اون آقا هم مثل من از کتاب خوشش اومد؟ و آیا فهمید چرا با لبخند داشتم کتاب رو میخوندم؟

شبیه این اتفاق تو طول مدتی که این کتاب رو میخوندم تقریبا روزانه می‌افتاد. زمان هایی که تو مترو کاملا غرق در کتاب بودم و یکهو لبخند عمیقی میزدم و این حرکت نگاه‌های دیگران رو به سمت من جلب می‌کرد و میتونستم تو نگاهاشون بخونم که میگن «دختره دیوانه‌س؟» یا مثلا « چه الکی دلش خوشه!»

و مطمئنم این شرایط رو فقط و فقط با مجموعه آبنبات‌ها میشه تجربه کرد نه چیز دیگه‌ای.
خیلی ناراحتم که این مجموعه تموم شد چون احتمالا ادامه‌ای نخواهد داشت.
ولی خیلی خوشحالم که جلدهای قبلیش رو از خیلی قبل خوندم. در چاپ امسال همه‌ی کتاب‌ها که جلد آخر یعنی آبنبات لیمویی هم بهش اضافه شد طرح جلدشون تغییر کرد و بنظرم با این کار گند زدن!
خوشحالم که فقط یدونه از کتاب‌های این مجموعه رو با این جلد جدیدِ زشت دارم.

ترتیب درست این مجموعه ۵ جلدی:
آبنبات هل‌دار
آبنبات پسته‌ای
آبنبات دارچینی
آبنبات نارگیلی
آبنبات لیمویی
        

          به نظر می‌رسد که آبنبات لیمویی، آخرین جلد از مجموعه‌ی پنج جلدی آبنبات‌ها (هل‌دار، دارچینی، پسته‌ای، نارگیلی و لیمویی) باشد. آبنبات‌هایی که هر یک برهه‌ای از زندگی محسن، اول شخص داستان آبنبات‌ها، از اوایل دهه شصت تا اوایل دهه هشتاد را روایت می‌کند. روایتی ساده و روان که با شیرین زبانی‌های محسن و حلاوت لهجه‌ی بجنوردی او، چاشنی طنز به خود گرفته است و می‌تواند هر مخاطبی را ساعت‌ها مشغول مطالعه کند.
این مجموعه پر از تعلیق‌های به‌جا و شوخی‌های گاه و بی‌گاهی است که به‌راحتی صدای خنده شما را از کنترل‌تان خارج می‌کند و شما را از محیط پیرامون‌تان، به یک دنیای تازه می‌برد و شما را جای اول شخص داستان قرار می‌دهد. به جرأت می‌توان گفت که مجموعه آبنبات‌ها، یکی از بهترین مجموعه‌های داستان ظنز ادبیات فارسی است.
پس آرام بخوانید و بلند بخندید!
        

          فقط خدا می‌دونه که چقدر این کتاب دوست داشتنی و قشنگ بود برای من مثل آبنبات‌های دیگه جذاب و آورنده لبخند روی لب‌ها
        

          و  این کتاب را 
 در ساعت 2:۴۸ دقیقه بامداد روز ۲۲مهر ماه
 به اتمام رساندم ✨✨✨✨🥹
دقیقاً در زمانی که فردا امتحان عربی دارم 

و باید بگویم که زیبا بود زیبا بود زیبا بود 
و حقیقتا دلم برای محسن و خانواده اش تنگ میشه و داستان از زمانی زیباتر شد که گرایش محسن به سمت ادبیات کتاب و شعر رفت 
و اینکه همیشه در طی مدتی که می‌خواست به عشقش برسه دریا رو گوشه قلبش داشت 
و از قلبش حذفش نکرد و باز هم برای رسیدن به او تلاش کرد 
و مشکلات اجتماعی را در نظر نگرفت 
دو تا از کاراکترهای مورد علاقم در این داستان 
آقای دکتر هادی و داداش محمد بود که خیلی عاقل بودن و راهنما بودن 
در جای جای داستان دیده می‌شد که نویسنده چقدر داره تلاش می‌کنه  سعی می‌کنه که خواننده داستان لبخند بر لبانش بنشینه 
و خیلی دلم تنگ میشه برای خانواده محسن  داستان‌هاشون 💕
و در آخر باید بگم که فوق العاده بود 
 بدجور به دل من نشست 
🌿✨🥹💕📄🖋️🕯️🕯️🌒📖
        

          کتاب های آبنبات پیچیدگی خاصی ندارن. معمایی رو حل نمی‌کنن یا زندگی کسی رو نجات نمی‌دن. فقط بیان کننده جریان حیات یک خانواده هستن. ولی خیلی برام عجیبه که چرا بعد از تموم کردن هر جلدش ساعت‌ها بهش فکر کردم و در نهایت با تموم کردن آبنبات لیمویی حس کردم یک دوست خیلی عزیز رو از دست دادم. شاید این همون چیزیه که در نهایت از یک کتاب انتظار داریم. یه دوست خوب. 
کتاب‌های آبنبات می‌تونن توی روز‌‌های غمگین، شلوغ و آشفتتون به یه دلخوشی بزرگ براتون تبدیل بشن و در نهایت یکدفعه خودتون رو وقتی پیدا می‌کنید که دارید همراه محسن و ملیحه و بی‌بی سر ته دیگ دعوا می‌کنید!

        

          چی خوب مِشد همی ادامه مِداشت!
خوب بود؛ فقط دوست داشتم زندگی بعد ازدواجش رو هم ببینم.
تنها بدی‌ش شوخی جنسی بود.
        

          کتاب فوق العاده ای بود و یه جورایی گل این ۵ جلد بود.یعنی طنز پردازی و وقوع اتفاقات مختلف در مورد زندگی های  همه ی شخصیت ها (حتی فرعی) مثل جلد های قبلی بییییی نظير بود. اما یه چیزی که جلد آخر رو خاص می کرد این بود که یکی از موضوعات پیرامون محسن(شخصیت اصلی) که جزئی از داستان بود و حتی فکر نمی کردیم به وقوع بپیونده همونطور که در جلد های قبلی خیلی نرم و لطیف مثل یه شعر تازه متولد شده جاری بود در این جلد محوریت اصلی رو پیدا کرد و تو این راه هر بار اتفاقاتی می افتاد که ما متحیر می شدیم و می گفتم این داستان دیگه تموم شده ولی در آخر اتفاقی که تمام این ۵ جلد جاری بود و ما بهش توجه نکرده بودیم افتاد و فضای خیلی جذاب،متفاوت و جدیدی رو خلق کرد.در واقع این مجموعه می تونه بهتریییییین پنج گانه ی جهان باشه.قلم آقای صدقی بی همتا ست. و کلی حرف دیگه که اگه بنویسم احتمالا ازش یه کتاب جدید در میاد😅
        

          به نام خدا
آبنبات لیمویی جلد آخر مجموعه ابنبات ها .
سه سال با این مجموعه کتاب همراه بودم  و مثل مادری روند رشد محسن را می‌دیدم 
آخر کتاب غافلگیر میشوید که این محسن همان محسن قدیم است؟
یکی از بهترین کتاب های طنز که برای استراحت ذهن گزینه مناسبی است.

• طراحی جدید جلد کتاب در رویارویی اول توی ذوق میزد هنوز هم میزند ولی توجهتان را از جلد بگیرید.
        

          آبنبات لیمویی آخرین جلد از مجموعه آبنبات ها
طنز داستان مانند چهار جلد قبلی زیاد نبود ولی پایان داستان به شدت خوب و جذاب بود که بسیار ارزشمند است 👌🏻👏🏻
ممنون از نویسنده خوب و توانا جناب آقای صدقی به خاطر این مجموعه خواندنی🌸👏🏻🙏🏻
        

          سریال مسافران رو دیدین؟!
توی قسمت آخرش، اون رئیس موجودات فضایی که به شکل دختر بچه در اومده بود، یادتونه بعد تموم شدن اون فیلمی که فرید اینا براش پخش کردن، چجوری گریه کرد؟! 
دقیقا همون تصویر رو بیارین توی ذهنتون، بعد از تموم شدن کتاب و در اصل، به پایان رسیدن سفرمون با محسن، همون‌طور مسخره فاز گریه گرفتم 🥲
خیلی دوسش داشتم، گل سر سبد آبنباتا بود این جلد 🥹
هیچی دیگه، افسردگیِ پایانِ یه مجموعه کتاب رو گرفتم 🫠
-این جلد، خوراکِ بریده‌گذاری بود؛ جملات ناب زیاد داشت! همت کنم و بگردم دنبال جمله‌ها و بعد هم منتشرشون کنم، خیلی خوب میشه 🥴-
        

          با تموم کردن این کتاب حس کردم قلبم رو مابین صفحاتش جا گذاشتم...
این کتاب برای من خیلی با معنی بود
یادمه وقتی راهنمایی بودم شروع به خوندن هل دار کردم
یادمه وقتی دبیرستان و سال آخری بودم با وجود افسردگی و فشار کنکور با نارگیلی اوقات خوشی رو داشتم 
الان هم که دانشجو هستم با خوندن هر خط لیمویی تمام این سال ها رو بار دیگه لمس کردم 
واقعا انگار که با محسن هل دار بزرگ شدم و خانوادش مثل خانواده خودم بودن
بسیار لذت بردم با تشکر از آقای صدقی بابت نوشتن همچین مجموعه زیبایی🙏🏻
        

          فکر کنم فقط من منتظرم جلد کتاب با طرح آبنبات و لیمو بیاد که بخرمش😭
آخه جلدای قبلی همه شبیه...نمیدونم چرا آخریو یهو تکون دادن،من دلم نمیخواد چهره هایی که تصور میکنم رو به تصویر بکشن...