برای من کتابی بود پر از درس زندگی...
و واقعا برام سواله که شهید چجوری خسته نمی‌شد؟ 
      

        کتابی در دل جامعه و کوچه خیابان‌های مشهد در زمان شاه. 
پر از آدمای لاتی و لوطی که نمی‌دونم نویسنده چجوری حرف زدنشون رو یاد گرفته! خلاقیت جالبی بود. 
کیفیت چاپ در بعضی صفحات به‌شدت ضعیف بود. 
میشه گفت کتاب درباره مشکلات جامعه صحبت می‌کنه و در زمان شاه هم هست. در این کتاب سه بار از آقای خامنه‌ای و مبارزان اون زمان یاد میشه و درنهایت شخصیت‌های مثبت رو به سمت منبر هاشون می‌کشونه. شخصیت‌های منفی هم اکثراً ساواکی هستن. کتاب آروم و روان بود.
      

        واقعا خواندنی! 
کتابی پر از اتفاقات تاریخی-مذهبی، احساس، غم، درس و...
زندگی‌نامه ‌ای بود که باید می‌خواندم تا بفهمم یك زن چقدر نقش بزرگی در معرفی آخرین حجت به مردم داشته، آن هم وقتی که عباسیان نباید می‌فهممیدند او هست و هم‌زمان شیعیان باید از وجود او باخبر می‌شدند و ادعاهای دروغین بسیاری هم شکل گرفته بوده. مدیریت این زن منو واقعا به تفکر واداشت. فکر کردم چی میشه اگه منم این‌طوری باشم...
      

        خوب. این‌که داستان گاهی از سال‌ها پیش و گاهی در زمان حال روایت می‌شد و این رو هم ننوشته بود کمی منو گیج می‌کرد. از اون کتاباییه که حتی برای فهمیدن دوطرف جنگ هم باید هی می‌خوندم و هی فکر می‌کردم. همین پیچیدگی یکم رو مخم بود. بیان احساسات ضعیف بود. اما خود داستان جالب بود. کتابی بود که اگه تازه کتابخوانی رو شروع کرده باشید، شاید پیشنهاد خوبی نباشه؛ ولی اگه زیاد کتاب خونده باشید پیشنهاد میشه.
      

        خیلی خوب بود. چون به‌ترتیب نخوندم، این آخرین کتابی بود که از این مجموعه خوندم. واقعا هم پیشنهادش می‌کنم.
      

        عمیق بود. پر از مطالبی درباره فلسفه نماز و ملکوت نماز و...
نکته‌ها و توضیحات اکثر جاها طولانی و تکراری میشد. (اینجوری بودم که بابا به خدا فهمیدم!) 
راه‌کارهاش برای حضور قلب جدید بودن که البته نیاز به تمرین و تکرار دارن.
      

        فوق العاده بود! 
هم متون ادبی، هم روایت‌های تاریخی، و هم تحلیل‌هاش.
الحق که کسی بهتر از یه شهید نمی‌تونه درمورد محرم کتاب بنویسه. 
      

        روایتی که با جنب و جوش و انقلاب و تیر و تفنگ شروع بشه اونم با دختری که این‌قدر فعال بوده برای من خیلی جالبه. من عاشق بخش‌های تیر و تفنگ‌ش بودم. درد و تنهایی عمیقی که فخرالسادات داشت حتی منو هم تا دو روز توی فکرای غمگین فرو برد. واقعا روح بزرگی داشته. 
      

        روایتی که با جنب و جوش و انقلاب و تیر و تفنگ شروع بشه اونم با دختری که این‌قدر فعال بوده برای من خیلی جالبه. من عاشق بخش‌های تیر و تفنگ‌ش بودم. درد و تنهایی عمیقی که فخرالسادات داشت حتی منو هم تا دو روز توی فکرای غمگین فرو برد. واقعا روح بزرگی داشته. 
      

        این داستان دردناک باعث شد فکر کنم واقعا چنین چیزهایی توی اون زمان رخ می‌داده یا نه.و اگر تهران بودم حتما به‌سرم می‌زد که بروم عمارت را پیدا کنم از تویش سردربیاورم. 
      

        ترسناک نبود؛ جادویی و کمی هم تاریخی بود. و به‌نظرم واقعا ایده‌ی جدیدی بود که تاریخ و جادو این‌طوری با هم ترکیب بشن؛ اونم توی یه رمان ایرانی! ما که نوع خوشمان آمد!
      

        از این مجموعه خوشم اومد. البته چون قبلا خوندم چیز زیادی یادم نمیاد. ورود یک سری یادداشت از شخصیت دیگه‌ای به کتاب هم ایده‌ی خوبی بود. این جلد نسبت به جلدهای قلبی ماجرای بیشتری داشت و روندش پر پیچ و خم‌تر بود. پیشنهاد میشه.
      

        چی قشنگ بود! 
بچگی محسن و تبدیل اون از یه آدم به یه آدم دیگه جالب بود.
و بهترین بخش‌های کتاب قسمت‌های مربوط به جنگ و جهاد و اسارت و بازگشت محمد بود. ابراز احساسات و توصیف خوبی هم داشت. 
      

        کمی بچگانه بود. هیجان هم نداشت؛ البته کشش قابل تحسینی داشت. من انتظار داشتم که نویسنده بگه چرا اسماعیل دیگه به کلاس نیومد. درکل برای بچه‌ها خوبه. شخصیت‌پردازی و نوع قلم جالب بود. برای آشنایی با حوادث ساده‌ی صدر اسلام برای بچه‌ها مناسبه.
      

        کتابی رمانی درمورد زنی که عاشق  فاطمه شد...
این می‌تونست خیلی بهتر باشه. نویسنده باید صحنه های مهمی مثل اولین رسیدن اشواق و پسرش و خیلی جاهای دیگه رو نشون بده. روند کتاب خیلی کند و آهسته است و نویسنده کاری کرده که حتی جاهایی که یکم هیجانی‌تره (مثل زندانی شدن اشواق و مرگش) هم ساده پیش بره و همون اول راه نجات(اسم سمراء) رو گفته.  کتاب طوریه که خواننده خیلی راحت ممکنه دلش بخواد کنارش بزاره و اون روند ماجرایی که از یه رمان انتظار می‌ره در کتاب وجود نداره. اما از حق نگذریم، صحنه‌های احساسی و جملات جالبی، و البته فضاسازی و توصیف خوبی داره. شخصیت‌پردازیش هم خوبه.