معرفی کتاب آخرین فرصت اثر سمیرا اکبری

آخرین فرصت

آخرین فرصت

4.3
33 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

47

خواهم خواند

21

شابک
9789640235218
تعداد صفحات
312
تاریخ انتشار
1402/1/1

توضیحات

کتاب آخرین فرصت، سمیرا اکبری.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آخرین فرصت

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به آخرین فرصت

پست‌های مرتبط به آخرین فرصت

یادداشت‌ها

درمیان کتب
          درمیان کتب رواییِ دفاع مقدس، زندگینامهٔ فرماندهان و شهدای شاخص، سهم زیادی را به خود اختصاص داده است.
اما نکته‌ای که هست این است که این دفاعی که مقدس شده و باعث سرافرازیِ دائمیِ این امت شده، سببش تنها دلاوریِ و سلحشوری فرماندهان نبوده؛ همهٔ عوامل درگیر جنگ، باید از خود ایثار و سخت‌کوشی و مقاومت و شجاعت نشان بدهند، تا پیروزی حاصل شود.
و ازقضا، همهٔ اقشار این امت در این نبرد هشت‌ساله خود را نشان دادند و سنگ تمام گذاشتند. از آن نوجوانِ بی‌سیم‌چیِ تُخس! تا آن زنِ رختشورِ اندیمشکی! تا آن حاجیِ‌بازاریِ مَلّاکِ تهرانی! و تا آن فرماندهٔ بی‌باکِ بی‌دلِ خطِ‌مقدم؛ همه ‌و همه دست به دست هم دادند تا از آرمان‌های انقلاب نوپای‌شان در مقابل هجوم مستقیم بیش از سی کشور جبههٔ استکبار، حفاظت کنند.
و ما در زمان فعلی، به این روایت‌ها نیاز داریم. روایت‌هایی از همهٔ این اقشار؛ و نه فقط سرداران و سرلشگران. و الحمدلله در این سال‌ها، ادبیات مقاومت به این سمت و سو رفته و آثار وزینی در این موضوع منتشر شده اند.
این علی‌آقای عزیز قصهٔ ما هم از همین موردهاست. او مسئول تبلیغات مرکز پیاده ارتش شیراز بوده است و باتوجه به مسئولیتش ایامی که در شهر بوده، بیش از ایام تنفس روح‌انگیز حال‌و‌هوای جبهه‌ها بوده است.
داستان شیرین است و قلم نویسنده هم روان؛به همین خاطر سریع جلو می‌رود.
نقطه ضعف اصلی کتاب از نظر من، عدم التفات نویسنده به این مسئلهٔ مهم است که روایت زندگیِ شهید از زبان همسر متفاوت است با روایت زندگیِ همسرشهید از زمان ازدواج تا شهادتِ شهید! نویسنده دومی را در کتاب آورده است، حال آنکه ما همیشه به دنبال اولی هستیم. به همین دلیل می‌بینیم که در تمام این سیصد صفحه، چیزی درمورد نحوهٔ فعالیت‌های کاری تبلیغاتی شهید گفته نمی‌شود. حتی از حالاتِ معنویِ شهید هم مطلب خاصی نمی‌گویند و فقط یکی دوبار اشارهٔ خیلی کلی می‌کنند که مخاطب فقط می‌فهمد سیم‌هایی وصل بوده اما چه بوده و چگونه.. معلوم نیست!
فقط و فقط بیان احساسات و مکالمه‌های جزییِ زن‌وشوهری است. و این، ضعفِ کمی نیست.
ضعف دیگر کتاب طراحیِ انیمیشنی جلدش بود (جلدی که الان بالای یادداشت می‌بینید) که الحمدلله ناشر فهمید که اگرچه مفهوم جلد به داستان مرتبط است اما در نگاه اولیهٔ‌ مخاطب که از داستان بی‌خبر است، این جلد به عنوان یک کتاب نوجوان نقش می‌بندد! و خب جلد جدید خیلی بهتر شده..
نکتهٔ ضعف آخر هم که کمی ناشایست بود، بیان جزییِ حالات زنانگی و زایمان در دو سه جای کتاب بود که برای امثالِ منِ خوانندهٔ مذکر، حقیقتا به‌جا نبود!
راستی این را هم نگفتم. کتابش، برخلاف کتب مرسوم شهدایی، هیچ عکسی نداشت. و خب این مورد هم خیلی توی ذوق می‌زد. /:

و در پایان:
" اللهم ارفع درجه
و الحقنا به . . . 🤍
        

9

          این رمان  مرور خاطرات دوران زندگی و رزمندگی شهید علی کسایی است ، علاوه بر آن می‌توان کتاب آخرین فرصت را #تاریخ_شفاهی دوران انقلاب و جنگ ایران و عراق دانست که در قالب داستانی واقعی؛ «صمیمیت و ساده‌زیستی»، «احترام به والدین»، «عشق به همسر و فرزند»، «صبر و ایثار»، «توجه به بیت‌المال و حق‌الناس»، «عفت و حیا» و «فداکاری و شهادت» را زیبا و هنرمندانه به تصویر کشیده است.
آخرین فرصت را سمیرا اکبری نوشت .او زندگی عاشقانه و انقلابی شهیدعلی کسایی، مربی و مسئول عقیدتی سیاسی مرکز پیاده ارتش شیراز  را در 313 صفحه  روایت کرد.  علی کسایی در ۱۴ آذر ۱۳۳۴ مصادف با «عید غدیر» در شیراز به دنیا آمد، بیست و پنج سال بعد خطبه عقدشان توسط امام خمینی(ره) جاری شد و مراسم ساده عروسی‌شان نیز در روز «عید غدیر» برگزار شد. 
 ایشان  زندگی‌اش را وقف آموزش و تفسیر قرآن و نهج البلاغه و آرمان‌های انقلاب اسلامی کرده بود، در روز عروسی‌اش دعا کرد تا خداوند شهادتش را هم روز «عید غدیر» قرار دهد.
        

8

          در مورد این مدل کتاب ها، از جنبه های مختلف می توان نوشت. هم می شود در مورد شخصیت شهید صحبت کرد هم در مورد همسر ایشان و هم می توان نکات مربوط به متن کتاب و روایت ها را گفت. پس از هر کدام چند جمله ای می نویسم تا عدالت رعایت شود☺️
شهید کسایی را نمی شناختم، اولین بار با عنوان شهید غدیری با ایشان آشنا شدم. البته طبق اطلاعاتی که در سایت ارتش موجود است، تاریخ شهادت ۱ روز قبل از عید غدیر است. خبر شهادت در روز عید غدیر منتشر شده است. این موضوع تفاوتی در بزرگواری ایشان و مقام معنوی شهید ایجاد نمی کند ولی وقتی روایت صحیح است چرا قضیه به گونه ای دیگر روایت شود؟ این موضوع در آخر کتاب هم برایم گنگ بود، با توجه به آنچه در تبلیغات دیده بودم و آنچه در انتهای کتاب میخواندم  تصورم این بود که شهید در روز ۱۷ ذی الحجه مجروح و ۱۸ ذی الحجه به شهادت رسیده اند ولی هر چه میخواندم و جلو می‌رفتم خبری از این موضوع نبود و این برایم جالب نبود.
شهید کسایی را در این کتاب به باتقوا بودن، مخلص بودن، هدفمند و هدف‌شناس بودن، پرکار بودن، بصیر بودن، مهربان بودن، متواضع بودن، خانواده‌دوست بودن، سخت‌گیر بودن بر بیت‌المال، مقید بودن به درآمد حلال، مقید بودن به کمک به طبقات پایین جامعه و در خدمت مادر بودن شناختم. جمع این ویژگی‌ها را در خود داشتن، نشان از بزرگی این شخصیت دارد. گاهی اوقات هنگام خواندن کتاب به شدت نیاز پیدا می‌کردم که به احترام این شخصیت بزرگ برخیزم و بایستم. از پرکار بودنشان خیلی خوشم آمد؛ به نظرم این ویژگی اگر درست پرورش پیدا کند، خودش فتح بابی برای بسیاری از ویژگی‌های مثبت در وجود انسان می‌شود.
همسرشان را همسری همراه و صبور یافتم. همسری که در نبود مرد خانه، برای بچه‌ها در کنار مادری، پدری هم می‌کرد و البته این موضوع یکی از فصول مشترک زندگی بسیاری از همسران شهدا و زنانی است که همراه زندگیشان را در میان راه از دست می‌دهند. همسر شهید سعی می‌کرد احساساتش مانعی برای عمل به تکلیف همسرش ایجاد نکند و از حق هم نگذریم شهید کسایی در روزهای حضورش در منزل، قدردان این همراهی و تلاش بود. رعایت احترام به شوهر در عین صمیمت و بدرقه همیشگی ایشان هنگام خروج از منزل، از رفتارهای تحسین‌برانگیز خانم قافلان‌کوهی بود که برایم بسیار ارزشمند و آموزنده است. شاید مجموعه‌ی همین رفتارها و مراوده‌هاست که آن روحیه عظیم شهادت‌طلبی و عمل به تکلیف را در میدان جهاد خلق می‌کند.
و اما در مورد کتاب؛
شیوه نگارش و تنظیم خاطره‌ها را دوست داشتم. نثری روان و گویا داشت و خواننده را از ابتدا تا انتها با خودش همراه می‌کرد. به قدری این خاطرات جدا از هم، به خوبی با هم ترکیب شده بود که گاهی اوقات فراموش می‌کردم این کتاب هم مثل سایر آثار این حوزه، حاصل مصاحبه‌ها و خاطره‌گویی‌هاست. داستان پرش زمانی خاصی نداشت و یکدست روایت شده بود. بجا به گذشته می‌رفت و بجا به زمان حال برمی‌گشت. برخلاف کتاب "برای زین اب" و روایت نامنظمش از زندگی شهید بلباسی که هم زمان‌پریشی داشت هم تکلیف راوی مشخص نبود و باید خود خواننده در این مورد به کشف و شهود می‌رسید!
با همه‌ی این‌ها، کتاب از نظرم یک نقطه ضعف بزرگ داشت و آن هم پرداختن به بعضی جزئیات خصوصی زندگی زناشویی شهید بود. نمی‌فهمم بیان این موارد و نوشتنش چه کارکردی برای منِ مخاطب دارد؟! بیان این موارد آیا قرار است به فهم من از شخصیت شهید و رفتار خانوادگی ایشان  و احترام به ایشان از نظر منِ خواننده اضافه کند یا برعکس؟ به آخر کتاب که رسیدم با خودم گفتم اگر جریان سه بارداری ناخواسته (حداقل از نظر زمانی)  و واکنش همسر شهید به این شرایط ذکر نمی‌شد چه چیزی از دست می‌رفت؟ چه لزومی به گفتنش بود؟ چه استفاده‌ای شد؟ آیا لازم است همه چیز با همه‌ی جزئیات گفته شود؟!

پ.ن: با توجه به متن کتاب، به نظر می‌رسد که بحمدللّه شهید کسایی، خانواده‌ی خودشان و خانواده‌ی همسرشان وضعیت اقتصادی خوبی داشتند. همچنین هر دو خانواده، حمایت‌گری معنوی خوبی نیز از خانواده شهید کسایی هم در دوران حضور ایشان در جبهه و هم در روزهای بعد از شهادتشان داشتند. هر چند که هیچ کدام از اینها نه گرمای کانون خانواده را بر می‌گرداند، نه جای خالی پدر را برای بچه‌ها پر می‌کند، نه مرهم فقدان همسر و تکیه‌گاه برای خانم خانه است؛ ولی می‌خواستم این تلنگر را به خودم بزنم که فکر نکن همه‌ی خانواده‌های شهدا در زمان حیات و بعد از شهادت همسرانشان از این موهبت‌ها بهره‌مند بودند یا که نان را روزانه برایشان می‌آوردند. خیلی از خانواده ها این شرایط مالی و حمایتی را هم نداشتند ولی پای عهدی که بستند ماندند...

سلام و رحمت خدا بر شهدا و بر همسران صبور و همراهشان ...
        

6

کتاب انقدر
          کتاب انقدر برام دوست داشتنی بود که نزدیک به ۸۰ درصد کتاب  رو یک روزه خوندم (عجیب اینکه پسر کوچولوم همکاری کرد در شیطنت نکردن) داستان زندگینامه شهید علی کسایی بود پرداخت به حد خوبی روی شهید بود برعکس بعضی کتاب های شهدا که کلیات اتفاقات گفته میشه از اتفاقات انقلاب، جنگ و اتفاقات شخصی ولی خیلی پرداخت دقیقی درباره خود شهید نداره در همین حد ه که شهید در همه عرصه ها حضور داشت ولی در این کتاب مصادیق رفتاری شهید در خانواده در عبادت در کار در مواجهه با قرآن و خصوصا نهج البلاغه در مدیریت اقتصادی و ویژگی های اخلاقی شهید طوری بیان شده بود که انگار علی کسایی رو با تمام توصیفات به عنوان یه فرد عینی در اطراف مون میشناسیم و پیرنگ شخصیت رو انقدر آشکار و دقیق بیان کرده و خط ننداخته که کاملا میتونیم در الگوگیری شخصی تصور کنیم اگر علی کسایی توی فلان موقعیت که من نوعی گیر کردم قرار میگرفت چی کار میکرد؟
و این دقیقااال همون چیزی ه که کتاب شهدا باید ازش برخوردار باشه تا بتونیم بگیم مخاطب تونسته نقطه ربطش رو در زندگی شخصی خودش با شهید پیدا کنه
مگه تاثیر از کتاب شهدا غیر از اینه؟ (البته اگر تاثیر بر افزودن داده های تاریخی ضمنی کتاب رو نادیده بگیریم)

واقعا خوشحالم که تصویر جلد کتاب تغییر کرده :)
        

16