از کجا شروع کنم🧐 نمیدونم!
اما یه چیزو خوب میدونم حتما سالها بعد باز میخونمش
خیلی درموردش حرف دارم اما کدوم رو بگم 🤨
اول از همه اینکه کاش این کتاب دیده شه کاش...نگم که منِ جنوبیم دوست داشت این متن رو با لهجه دوست داشتنی جنوبیم بنویسه ولی دیدم نمیشه☺️
شکری ،پسر یعقوب ؛نام کتاب داد میزنه میخواد ببرتت به کوچه پسکوچه های جنوب اما تو دل جنگ و لابه لای بمباران و موشک و خون و خرابی ...
نام کتاب خودش گویای هویته.جنوبیا وقتی میخوان خودشون رو به کسی بشناسونن میگن پسر یا دختر فلانیم این نشان هویت و رگ و ریشه اون شخص.
شکری یک چریک چپ که در تعارض و جنگ با عقاید حزبش و نفی جنگ مسلحانه .به دزفول محل تولدش برمیگرده اما از قضا مامور ترور امیر نامی میشه که از حزبشون جدا شده و اطلاعاتی رو لو داده و حس انتقام از اون ، هم تیمی هاش رو به دزفول میکشونه.
این خلاصه داستان هست.
هر بخش کتاب نامی دارد .نامهایی که معلومه نویسنده رو انتخابشون دقت لازم رو کرده.
مثل میترا ،مارچوبه،آنتوان رگنر ،یخچال و ...
به نظرم نقطه قوت کتاب دو مسئله هست یکی پرداختن به تعارض تفکراتی چپی ها که شکری دچارش میشه بعدی استفاده از گویش و لهجه جنوبی که به وضوح تصویر سازی بافت زندگی مردم جنوبه .نویسنده در پس بیان واقع گرایانه اتفاقات موشک باران و در اوج غم با اصطلاحات و هنرمندانه توصیف کردن ماجرا عجیب به خنده میاندازد مخاطبش را (ماجرای جدا شدن کله رحیم خان)یک نظم و پیوستگی در اوج تعدد روایت ها.
ذهنم به قدری خسته هست که ترجیح میدم ادامه رو بعدا طی یه ویرایش در متن بنویسم