اگر کتاب را نخوانده اید، این نظر را بخوانید
.
.
.
تا میانه های کتاب، بر این معتقد بودم که نویسنده کاملا قدرت معنویت و ایمان و اعتقادات را دست کم گرفته و یا نادیده انگاشته است. چرا که نیمی از برداشت‌هایی که بعنوان برداشت غلط یا غیرمنطقی نام برد، بدلیل معنویت و اعتقاداتمان بود. در فصل های آخر بود که به این نتیجه رسیدم که این یادداشت را بنویسم و این را توضیح دهم:
این کتاب که کتاب مرجع است و نه کتاب دستورالعمل. هدفش تنها شفاف کردن اندیشه است. به معنویت و اعتقاد و ایمان کاری ندارد. تنها سعی می‌کند اندیشه هایتان را شفاف کند و بگوید که بفهمید چه در ذهنتان میگذرد.
ایرادی ندارد اگر شما اعتقادی دارید و بر مبنای ان اندیشه هایی دارید، اما بدانید که اندیشه تان چیست و منشأ آن کجاست. همین.
تشکر میکنم از آقای فردوسی پور هم بابت ترجمه خوبشان و هم بابت صدای دلنشینشان.
من این کتاب را در طاقچه شنیدم و کلی لذت بردم.
پیشنهاد میکنم که شما هم با مطالعه این کتاب، قدم اول در شفاف کردن ذهنتان را بردارید.
      

        هوالحکیم

تا وسطای کتاب، حتی تا نزدیکای اواخر کتاب هم کتاب به طرز عجیبی آدمو جذب میکنه به خودش و ادمو کنجکاو میکنه برای ادامه حتی تا بجایی که ممکنه اجازه نده کتابو زمین بذاری. اما حدود ۱۰ ۱۵ صفحه اخر، تو سراشیبی خیلی تندی قرار میگیره و کتاب به پایان میرسه. بنظرم جا داشت که پایان بهتری داشته باشه
اما در کل توصیه میشه به مطالعه. با یه قلم جذاب آشنا میشید
      

        هوالحکیم
عالی بود
واقعا چطور میشه از دل کفر، کسی رشد کنه و توفیق پیدا کنه اینچنین غرق در ایمان و اسلام بشه
واقعا بهش غبطه خوردم یجاهایی
حتما بخونید
اول تا اخرشو یه نفر خوندم و عجیب بود...
      

        خیلی برام عجیب بود
من معمولا کتاب رندگینامه شهدا ررو نخوندم، این کتاب رو توی فروشگاه استان دیدم و به پیشنهاد فروشنده خریدمش، خیلی ناخوداگاه، توی حرم شروعش کردم و شب توی قطار به سمت تهران، ادامه داده و تمومش کردم
یعنی کل کتاب رو توی شاید کمتر از نصف روز خوندم
نمیدونم چی بگم و چی بکار ببرم
از ذوب شهید توی نهج البلاغه و قرآن و شهادت بگم
یا از صبر و حلم همسر معظمه ایشون...
ان شاالله خدا بندگی خالصانه و شهادت در راه حق رو نصیب ما هم بکنه...

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏ اند مرده مپندار بلكه زنده‏ اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى ‏شوند (۱۶۹)
      

        کتاب خیلی خوب بود. دیزاینشم خیلی جذاب بود. ولی باید توی عمل بکار گرفت و به تئوری خوندنش بسنده نکرد. خیلی قسمتا رو فقط توی عمل میشه فهمید.
توضیحات کامل و جامع بودن
      

        دوسش داشتم
برای انگیزه های لحظه ای ممکنه خوب باشه از اون کتابایی هستش که دوران افول و دورانی که ته دره سینوسی احساسات و احوالاتتون هستید  بدردتون میخوره و موجب انگیزتون میشه
البته که آموزه هاش خیلی قشنگن و اگر بتونید بطور مداوم تو زندگی استفاده کنید عالی میشه
تکه کلامها و جملاتی که از دیگران نقل قول کرده هم خیلییییی جذابن
نمیدونم میشه بهش گفت کتاب زرد یا نه
اما در کل جذاب بود برام. مخصوصا تو این دوران که بقولی توی دوران افول بودم
      

        این کتابو حدودا ۳ ماه پیش خوندم
به شدت عجیب به شدددتتت عجیب
کتاب زندگینانه خودنوشت جلاله که بعد از مرگش چاپ شده و کتاب، از بخش بچه دار نشدن جلال و سیمین شروع میشه با جزییااااااتتتتت و البته استفاده اصلی از الفاظ و بی سانسور و...
از طرفی کتاب تو جملات کوتاه کوتاه نوشته شده که انگاری داری میشنوی یا بصورت هذیان طوره
برای کسی که میخواد جلال بشناسه و شروع کنه کتاب مناسبیه
      

        از اشمیت، قبلا کتاب "وقتی اثر هنری بودم" رو مطالعه کردم و خیلیییی دوسش داشتم.
تو این کتاب هم قلم گیرا و تاثیرگذار اشمیت کاملا مشخصه. داستان شروع قوی ای داره، سیر خوبی داره که خواننده رو جذب میکنه و ترغیبش میکنه به ادامه مطالعه و در نهایت، به خوبی به پایان میرسونه.
این دومین نمایشنامه ای بود که خوندم اما به راحتی تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم.
خلاصه که چسبید
      

        بخاطر ترجمه روانش، خیلی فهم مطالبش سخت نبود(البته به شرط داشتن تجربه تو موضوع مربوطه).
بنظرم مهمترین برداشتی که میشه از این کتاب کرد، اینه که گرچه بین طراحا و فرایندهای طراحی شباهت های بسیار زیادی دیده میشه، اما در نهایت، عملکرد هر طراح، بصورت منحصر بفرده.
و البته مهارت طراحی هستش. یعنی اکتسابیه و ذاتی نیست.
      

        به شدت به شدت جذاب بود برام
اولین باری بود که کتاب این ژانر میخوندم و با اکراه شروعش کردم، ولی کاملا جذبش شدم
نزدیک یکسال  پیش خوندمش، و جلوی خودمو میگرفتم برای اینکه جلد دومش رو نخونم ولی دیدم نمیشه
و بزودی جلد دومش رو شروع میکنمممممم
شروع عالی، شخصیت پردازی ها و معرفیشون معرکه، روند داستان جذاب و پایانش هم خیلی به موقع و به جا و به شکل درست...
اینم تصویری که از شخصیت مگنس، با هوش مصنوعی بدست آوردم
      

        وقتی شروعش  کردم، فکر نمیکردم که ادامه‌ش بدم. یه روزی  یه تایمی خالی داشتم و خیلی یهویی و تصادفی، توی طاقچه بازش کردم و چتدصفحه ای ازشو خوندم؛ به خودم که اومدم متوجه شدم که اگر نخونم یا  ادامه ندم اصلا بیقرارم.
یکی از جذابترین اتفاقها، اینه که بصورت روایتگونه بیان کرده کل داستان رو، و در هر لحظه ای اتفاقی میفته و  کاملا متعجب و غافلگیر میکنه مخاطب رو. از تغییرات بگیر تا مرگ ها...
یکی از تیکه های کتاب، مرگ یک نوجوان رو بیان میکنه، و فقط همون یه تیکه میتونه یه فیلم سینمایی جذاب باشه اونقدر که دقیق، لحظه به لحظه، با جزییات کامل و... تصویرسازی میشه و پیش میره و آدم خودش رو کنار اون پسر نوجوان تصور میکنه...
و در آخر بنظرم مخاطب این رو یاد میگیره که چطوری باید سخت نگرفت، و چطوری باید در عین بدترین اتفاق ها، آرامش رو حفظ کرد تا حدی که حتی مرگ عزیزترین آدمها هم آرامشمون رو برهم نزنه.
در کل شروع نه چندان بد، سیر داستانی قوی، جزییات فوق العاده دقیق و قوی و در آخر، پایانی غافلگیرکننده در انتظار خواننده کتابه.
پیشنهاد میکنم که این کتاب رو، نه بعنوان یک رمان یا کتاب یا...، بلکه بعنوان یه فیلم سینمایی مورد مطالعه قرار بدید.

پ.ن.: تصویر، توسط هوش مصنوعی از شخصیت پدر پانلو، یکی از شخصیت های کتاب، ایجاد شده و بخاطر اینکه شدیدا با تصویر ذهنیم مطابقت داشت، قرار دادمش.
      

        بنظرم اسامی کتابهای آقای عین.صاد به درستی انتخاب نشده اند...
در این کتاب، ابتدا با چرایی روبرو میشویم. چرا دیه زن نصف مرد است؟! چرا گفته اند کارهای خانه با زن و بیرون از خانه با مرد؟! و خیلی از چراهای دیگر و جواب های منطقی و ملموس.
در بخش دوم به راهکارهایی برای داشتن یک رابطه سالم بین زن و شوهر برمیخوریم و هرکدام هم با استدلال و مثالهای ساده.
متن کتاب، ساده و قابل درکه. پیشنهاد میکنم بخونید.
      

        تولستوی چیکار میکنه واقعا...
خیلی عجیبه...
متنی مینویسه که وقتی چشمات رو میبندی، از بس که جزییات رو توصیف کرده، کامل میتونی تصورش کنی...
و همینطور با اینکه میدونی که داستان چه سیری رو طی میکنه و چی میشه تهش، اما نمیتونی دست از خوندنش بکشی...
      

        #اتحادیه_ابلهان یا بنظر بعضی ها، کمدی ترین رمان قرن. نوشته جان کندی تول و ترجمه بینظیر #پیمان_خاکسار
داستان نویسنده و خودکشیش و چاپ کتاب و... رو خودتون برید بخونید
فقط دو تا نکته رو بگم:
اولیش این جمله از کتابه:
"وقتی نابغه‌ای حقیقی در دنیا پیدا می‌شود می‌توانید او را از این نشانه بشناسید: تمام ابلهان علیهش متحد می‌شوند."

نکته دوم اینکه:
کتاب حدود ۴۶۰ صفحه ست، تقریبا تو هر فصل یه شخصیت جدید وارد میشه و این ورودش رو باید از متن کتاب تشخیص بدی و توضیح مستقیمی صورت نمیگیره، و طول کتاب و حتی در انتهای کتاب، باز هم نمیفهمی که واقعا ابله واقعی کی بود:)

پ.ن: تصویر هم با هوش مصنوعی ساخته شده
      

        کتاب بنظرم به سنگینی خاصی شروع شد. البته که از علامه جعفری و همچنین مغز ناقص من، چنین برداشتی بعید نیست.
به جرئت میتونم بگم شاید فقط ۱۰ درصد از مطالب کتاب رو کامل متوجه شدم اما با هر سختی ای بود سعی کردم ادامه بدم
اینم ناگفته نمونه که اگر قبلش توی ذهن سوال ایجاد نشده باشه، سخت تر میشه کتاب خوندن. البته که خود علامه سوالاتی رو مطرح میکنه در طی کتاب و به اونها هم پاسخ میده.
بنظر شدیدا ارزش خوندن داشت.