معرفی کتاب فتح خون اثر سید مرتضی آوینی

فتح خون

فتح خون

4.7
319 نفر |
82 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

50

خوانده‌ام

691

خواهم خواند

222

شابک
0000000047377
تعداد صفحات
104
تاریخ انتشار
1374/8/22

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        :عالم همه در طواف عشق است و دایره وار این طواف ، حسین است. این جا در کربلا ، در سرچشمه ی جاذبه ای که عالم را بر محور عشق نظام داده است. شیطان اکنون در گیرودار آخرین نبرد خویش با سپاه عشق است و امروز در کربلاست که شمشیر شیطان از خون شکست می خورد، از خون عاشق ، خون شهید.««فتح خون»» یا ««روایت محرم»» که در محرم سال 1366 نوشته شده است ، روایت قیام حسینی است که با هجرت آن حضرت از مدینه به مکه آغاز می شود و فصول ده گانه ی آن مطابق با وقایع دهه ی اول محرم سال 61 هجری قمری تنظیم شده است. این کتاب یک وقایع نگاری صرف نیست ؛ نگارنده هم زمان با رجوع به متون تاریخی-پژوهشی معتبر، از زبان یک راوی معاصر با بیانی شاعرانه به تاویل وقایع عاشورا می پردازد و از شرح وقایع ظاهری راهی به باطن آنها می گشاید.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به فتح خون

نمایش همه

0

لیست‌های مرتبط به فتح خون

نمایش همه

پست‌های مرتبط به فتح خون

یادداشت‌ها

عین راء

عین راء

1403/5/16

          قلم ادبی، مخاطب خودش را می طلبد. مخاطبی که در فراغ بال بنشیند و به پستی بلندی های قلم خوب دقت کند. و من مخاطبی این چنین نبودم. نه آن که متوجه ظرافت های کلام نشوم که گاهی می شدم ولی وقتِ مفصلی برای این کتاب نگذاشتم.

شهید آوینی در این کتاب اولا کار تحقیقاتی کرده و به شنیده هایش اکتفا نکرده و ثانیا پا را از نقل تاریخ به صورت ادبی فراتر گذاشته و خود، راویِ اتصال عاشورا به روزگار فعلی می شود. مرحوم امام خمینی ره در چهل حدیث این سبک را دارند که بعد از بیان حدیث، ناگهان به مخاطب رو کرده و او را با زبان خود نصیحت می کنند. شهید آوینی هم در این کتاب این سبک را پیاده کرده و بعد از بیان یک قسمت، سریع سر قلم را به سمت مخاطب می چرخاند و او را مورد خطاب قرار می دهد. و به نظرم بیشترِ جذابیت کتاب، در همین خطاب هاست. نه اینکه روایت ضعیف باشد یا نثر ادبی خوبی نباشد، که قوت و جذابیت کتاب برای من در خطاب هایش بود. 

خواندنش را به کسانی که دوست دار نثر ادبی هستند توصیه می کنم. هرکسی توانایی همراه شدن با کتاب را ندارد. و اینکه حتما در فراغ بال خوانده شود تا جذابیت هایش کامل منتقل شود.
        

0

          به نام او

بیش از ده سال پیش که تازه به جرگه کتابخوانان و کسانی که کتابخوانی را ارج می‌نهند درآمده بودم سه یا چهار سال جهت نذر فرهنگی در محرم‌ها کتاب هدیه می‌دادم. مثلا سی یا چهل نسخه از کتابی عاشورایی را می‌خریدم و به دوستانم هدیه می‌دادم. آن‌موقع کتاب ارزان بود و البته من هم دست‌و‌دل‌بازتر بودم. یک سال کتاب «فتح خون» را هدیه دادم. آن‌سال‌ها این کتاب تاثیر شگرفی بر روی من گذاشت. نثر آوینی دل‌آویز و خواستنی بود و از عمق جان و اعتقادش برآمده بود. 
امسال توفیق شد یکبار دیگر به صورت کامل بخوانمش نه تنها ارزش‌های ادبی و هنری‌اش در نظرم کم‌رنگ نشد بلکه جلوه‌ای تازه پیدا کرد و در ذهن و ضمیرم تثبیت شد. 

به نظرم «فتح خون» از هرجهت چکیده زندگی مرتضی آوینی است. اگر از لحاظ ادبی به آن نگاه کنیم. متوجه می‌شویم نویسنده چنین متن سخته و پخته‌ای فردی است که بسیار خوانده و بسیار نوشته است قوالب مختلف از جمله شعر، داستان، روایت، نمایشنامه و فیلمنامه‌نویسی را آزموده و از پس هرکدام برآمده و به ثباتی در نوشته خود رسیده که کمتر صاحب قلمی به آن می‌رسد. «فتح خون» را کسانی چون سیدمحمدمهدی شجاعی بعدها در آثار خود ادامه دادند و به نظر من هیچ‌کدام از این آثار در تراز کتاب آوینی نیست. جدای از بحث محتوایی، «فتح خون» یک اثر ادبی جدی و قابل ملاحظه است. از جهت محتوایی نیز این کتاب چکیده تمام جستجوها، قلم‌زدن‌ها و تحولاتی است که مرتضی آوینی از سر گذرانده.اینکه آوینی به چنین دیدگاهی درباره واقعه عاشورا برسد هم چیز کمی نیست و هرکسی را آن پایه و مایه نیست که چنین نگاهی به این مقوله داشته باشد. نگاهی که برآمده از جانی مومن به مفاهیم دینی و اعتقادی است، نگاهی که به مسائل سیاسی زمانه خود نیز نظر دارد. در واقع فردی این کتاب را درباره عاشورا نشوته که هم انقلاب اسلامی را از بن جان درک کرده و هم سالهای دفاع مقدس و رشادت‌های مردم این مرز و بوم را.
کلام آخر اینکه سیدمرتضی آوینی اگر همین یک کتاب را داشت برای دنیا و آخرتش بس بود.

بعد از تحریر: من از اول تا آخر، در ذهنم کتاب را با صدای خود آوینی می‌خواندم و یکی از لطف‌های کتاب همین بود. ضمن اینکه کسانی که دوست دارند نسخه صوتی این کتاب را تهیه کنند خوشبختانه با آهنگسازی  امیرحسین سمیعی، رفیق عزیزم، در نرم‌افزارهای کتابخوانی موجود است. من بخش‌هایی از کتاب را شنیدم هم آهنگسازی خوب و بقاعده است و هم صدای صداپیشگان مناسب، بخصوص صدای یکی از آنها که بسیار به صدای آوینی شباهت دارد.
        

19

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          یه سری از اتفاقات مهم از زمان مرگ معاویه تا واقعه کربلا گفته میشه و کنار هر اتفاق یه بخش ادبی‌طور هست که نگاه نویسنده به اون اتفاق رو میگه. یه کتاب تاریخی نیست و نباید توقع داشت که به همهٔ وقایع مهم پرداخته باشه. از طرفی طبق چیزی که تو مقدمه اومده، این کتاب کامل نشده بوده و یه سری یادداشت بوده. شاید وقایع دیگه‌ای هم بوده که شهید آوینی می‌خواسته بهشون بپردازه اما فرصت نشده. با این همه قسمت‌های تاریخی مستند و حساب شده به نظر می‌رسه. من منابع رو نرفتم چک کنم ولی انگار به نقل‌های محکم‌تر ارجاع داده شده و اگه جایی از نقلی که اعتبار کمتری داره چیزی اومده یا نقل‌های متفاوتی بوده، صریحا تو متن اومده.

جالب‌تر از اون، عمق نگاه شهیده. فقط به تعریف وقایع نپرداخته و سعی کرده یه سطح عمیق‌تر به اتفاقات نگاه کنه و حرفایی زده که بعضا برای من جالب بود. مثلا در مورد دعوت‌نامه‌های کوفیان به امام (ع) میگه اینا همهٔ دعوت کننده‌ها شیعه و دوستدار امام نبودن. بعد از این که مرکز حکومت از کوفه به شام منتقل میشه، اینا به نوعی به حاشیه رفته بودن. حالا خیلی از اینا می‌خواستن دوباره یه جوری جایگاه قبلی‌شون رو پیدا کنن و حس می‌کردن با این قیام دوباره به قدرت می‌رسن. بعد هم که در اثر ترس از شایعات در مورد سپاه شام، حس کردن زورشون نمی‌رسه و نظرشون تغییر کرده. یا حتی ممکنه یه عده از همون اول، هم‌زمان هم برای امام (ع) دعوت‌نامه فرستاده بودن و هم با شام در حال مکاتبه بودن که اگه هر کدوم جور شد سر اینا بی‌کلاه نمونه.

کتاب از نظر ادبی هم ارزشمنده. این اولین برخورد من با هنر شهید آوینی بود. (البته به جز جمله‌های روی سنگ قبر شهدای گمنام.) قلمش که بعضا برام جالب بود. بعضی جمله‌ها تکراری بودن که فکر کنم به خاطر اینه که کتاب ویرایش نهایی نشده بوده؛ البته به اندازه‌ای نبود که آزار دهنده باشه.
اما نکتهٔ جالبش برای من، نگاه شهید به کلیت مسئلهٔ عاشورا بود. شاید پررنگ‌ترین حرف کتاب، «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» بود. تو تمام کتاب روی این نکته تاکید میشد که قضیه تموم نشده. این نیست که یه اتفاقی افتاده باشه و تموم شده باشه و دیگران فقط تماشاچی این اتفاق باشن. همه به نوعی درگیر این امتحان هستن و نمیشه ازش فرار کرد. این فقط یه داستان نیست که ما الان وظیفه‌مون نشستن و گریه کردن برای امام (ع) و یارانش باشه. چه بسا همون زمان هم بودن کسانی که به موقع‌ش دست به کار نشدن اما بعدش به گریه و زاری پرداختن. حالا هم هنوز قضیه تموم نشده. همین الان هم میشه به «هل من ناصر» امام (ع) لبیک گفت و به یاران امام پیوست و به همون درجات رسید. همون طور که میشه الانم درگیر دنیا شد و سستی کرد و حتی مسیر امام (ع) رو سد کرد. این نگاهِ جاری بودنِ واقعهٔ کربلا تو زمان و مکان، هم امیدوار کننده‌س، هم مسئولیت‌آفرین و دلهره‌زا. حالا من هر چی بگم نمی‌تونم منظور رو برسونم، باید خود کتاب رو بخونید تا بفهمین چی میگم.

«و تو، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده‌ای و اکنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت، پای به سیاره زمین نهاده‌ای، نومید مشو، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده‌ات بگشایی و از خود و دلبستگی‌هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی...  
یاران! شتاب کنید، قافله در راه است. می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند؟ آری، گناهکاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند.»

https://khoshi.net/fathe-khoon.html
        

6

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

6