معرفی کتاب هواتو دارم اثر محمدرسول ملاحسنی

 هواتو دارم

هواتو دارم

4.4
139 نفر |
62 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

13

خوانده‌ام

225

خواهم خواند

78

شابک
9786222851392
تعداد صفحات
304
تاریخ انتشار
1401/1/31

توضیحات

        شروع کرد و تک تک اعضای خانواده را به من سپرد، خانواده خودش که تمام شد شروع کرد به سفارش اعضای خانواده من، منتظر بودم بین همه این حرف ها سفارشی هم برای خودم داشته باشد ولی چیزی نگفت.

همه را که به من سپرد از روی صندلی بلند شد، با همان چشم های اشک بار به مرتضی گفتم: با معرفت پس من چی، منو به کی میسپری؟

لبخند آرامی زد و گفت: نگران نباش، بهت قول میدم، خودم همه جا و همه وقت، هر طوری هم که بشه هواتو دارم...
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به هواتو دارم

نمایش همه

یادداشت‌ها

          دیروز قسمت شد و ویژه مزار شهید مدافع حرم مرتضی عبداللهی را زیارت کردم. همان شهیدی که قبرش در قطعه ۲۶ درخشش خاصی دارد چون طبق وصیتش سنگ قبر ندارد. گفتم که هوای ما را بیشتر داشته باشد.
امروز هم کتاب «هواتو دارم» زندگی این شهید را خواندم و تمام کردم. به قول نویسنده، اگر کتاب را خوب بخوانیم شاید هشتاد نکته اخلاقی را بتوانیم فهرست کنیم که در زندگی به دردمان میخورد. از تلاش و همتش برای احیای روز غدیر تا مقابله با زور و ظلم، اهلیت مسجد و کار تربیتی در مسجد صفا که از مساجد فعال تهران است، احترام ویژه به پدر، شوخ طبعی، تلاش برای ساده زیستی و استقلال مالی در عین وضعیت خوب مالی خانواده و... 
اصلا هدف از این دست رمان ها را خواندن همین است تا بدانیم کسی که در همین سن و سال خودمان به این درجه رسیده چطور زندگی کرده؟
چون نویسنده کتاب، همان نویسنده کتاب محبوب یادت باشد هست پس قطعا نباید دو ویژگی را فراموش کنیم: یک بن مایه عاشقانه داستان و دوم روان بودن قلم‌نویسنده که شما را تا پایان داستان میکشاند.
درونمایه داستان یک عاشقانه تربیتی است. اینکه عظمت سبک زندگی یک شهید چقدر میتواند دیگران را به خودسازی بکشاند. عاشقانه است چون ماجرای دلدادگی و گفتگوها و  رفتارهای عاشقانه در سراسر کتاب موج میزند، طوریکه با شنیدن خبر شهادت مرتضی، خواننده هم اشک خواهد ریخت.
تربیتی است از این بابت که شهید عبداللهی با همسری ازدواج کرده که لای پر قو بزرگ شده، قبل از ازدواج تازه چادری شده و حتی حاج قاسم را هم نمیشناسد. اما طوری او را میپروراند که ساده زیستی را ترجیح میدهد، برای سوریه رفتنش تلاش میکند و در شهادتش محکمتر از بقیه می ایستد. 
کتاب «هواتو دارم» به قلم محمدرسول ملاحسنی  یکی از جدیدترین کارهای انتشارات شهید کاظمی است که در ۳۰۴ صفحه در بهار ۱۴۰۱به چاپ رسیده است.
        

17

          🔸هواتو دارم

چنین کتاب سازنده ای که مورد تحسین رهبر انقلاب قرار گرفته، نیاز به تمجید امثال من ندارد. اما امثال من، سخت به چنین کتاب هایی نیاز دارند. تا در این صفحات و کلمات، عُمق و بُعدِ فاصله شان از شهدا را ببینند. همین جوان های دهه ی هفتادی سبقت جسته از همه. همین بچه های مدافع حرم.
کتاب هواتو دارم در متن و ساختار، ادعایی ندارد. ساده و روان و بی دست انداز است. نویسنده  اگرچه تواناست و قلم و کلمه را میشناسد؛ ولی در دامِ پیچ و اطناب های ادبی و ساخت و پاختِ یک مجموعه ی فاخر نیفتاده است. آیینه وار و بی لکنت و بی روتوش، روایتی ناب و خواندنی و حسرت برانگیزی از ده سال زندگی مشترک شهید مرتضی عبداللهی و همسرش را پیش چشم ما گذاشته است. مرتضی در این کتاب، " سِیر" دارد. همان که ما نداریم. او حرکت کرد و درس خواند و کار یافت و زن گرفت و حرفه آموخت و جوانی کرد و رفت و آمد داشت و پیشرو بود و یک روز هم درجا ننشست و به در و دیوار کوبید و سپاه قدسی شد و مدافع حرم و شهید! و همین را کتاب خوب نمایانده است. همین را اگر فهم کنیم، کتاب را و زندگی این شهید را فهمیده ایم.
هواتو دارم برای زوجین است. برای جوان ها. بچه هیأتی ها و خلاصه برای هرکسی که سودا و خیال و ادعا و عشقِ شهیدانه زیستن دارد. کتابِ متبرکی که ای بسا زندگی خواننده ی اهل فهم را زیر و رو کند. کتابِ خوبِ پرفایده ی دیگری از بچه های انتشارات شهيد کاظمی و نویسنده ی خوش قلم رسول آقایِ مُلاحسنی.

#معرفی_کتاب 
#هواتو_دارم
#شهید_عبداللهی 
#انتشارات_شهید_کاظمی 
#آخرین_کتابی_که_خواندم

        

3

        موضوع کتاب واقعا جالب بود ولی متاسفانه نگارش و داستان پردازی افتضاح! پرش های خیلی زیاد در داستان عدم پردازش دقیق به شخصیت خوده شهید و ناقص بودن ابتدا و انتهای داستان، کشش لازم رو برای  خواننده ایجاد نمیکنه و اونچنان که باید شخصیت شهید والامقام رو توصیف نمیکنه، در کل انتظار از نویسنده های محترم برای نوشتن زندگی نامه شهدا خیلی بیشتره که این کتاب بر خلاف انتظار پیش رفت
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

7

          امروز شنبه ١۵ دی کتاب هواتو دارم(روایت زندگی شهید مدافع حرم مرتضی عبداللهی) رو تموم کردم.

خیلی سخت تونستم نظرمو در مورد این کتاب بنویسم، دوباره یه مرور مجدد کردم کتابو تا برام یادآوری بشه نکاتی که داشت.

مدل متفاوتی از شهید رو در این کتاب دیدم، پسری که به قول خودش ته همه عشق و حال این دنیا رو دیده و بعد رفته سوریه، خیلی اهل سفر و خوش گذرونی، رسیدگی به خانواده و تهیه امکانات برای راحتی همسر، اهل خوب خوردن و خوب پوشیدن و...
شاید اگر این مدل زندگی آخرش ختم به شهادت و عاقبت بخیری و عنایت حضرت آقا نمی شد، مورد انتقاد افرادی بود که نگاهشان به دین سطحی و بخشی می باشد.

درس های خوبی از کتاب میشه گرفت:
🔹اینکه شهید عنایت ویژه ای به عید غدیر داشتند و خیلی برای شادی توی اون روز تلاش می کردند و به دیگران هدیه می دادند. 
🔹شهید و همسرش ماهانه به اخلاق و عملکرد همدیگه در زندگی نمره می دادند. 
🔹شهید خیلی اهل کمک به همسر بودن و برای راحتی همسر تلاش می کردند. 
🔹شهید تحت تربیت استاد اخلاق بودند. 
🔹برای پدر و مادر و سایر اعضای خانواده خود و همسر وقت می گذاشتند و بهشون رسیدگی می کردند. 
🔹ارادت ویژه ای به حضرت زینب داشتند و خودشون رو غلام خانم میدونستند. 
🔹صبر و تحمل بالایی هم از همسر شهید دیدم که برای خودم اثر گذار و الگو بود. 

کتاب متن روون و صمیمانه ای داشت.
        

0

          آشنایی من با این کتاب اولین بار اعتکاف سال 1403 رقم خورد. 
هیچ پُل یا رابط خاصی برای اشنایی من با این کتاب وجود نداشت اینگونه که من نه با شهید کتاب اشنا بودم نه تا بحال اسمش را شنیده بودم اما وقتی این کتاب را دیدم ازمسئول انجا امانت گرفتم،شاید از طرح کتاب خوشم امد یا حتی از سر رفع تکلیف یا اینکه سرگرمی غیر از بازی با دوستانم داشته باشم این کتاب را انتخاب کردم اما با این حال بهترین انتخاب  من در این سه روز بود،بعد از سحری و خواندن نماز کتاب را بالای سرم گذاشتم تا فردا ان را حتما بخوانم، حدود ساعتای یک ظهر بعد از نماز کتاب را باز کردم و همینجور تند تند خواندم اما این کتاب با بقیه کتاب ها فرقی داشت،از ان زمان تا اخرین لحظات اعتکاف مشغول خواندن این کتاب بودم و چنان غرق این کتاب شده بودم که فکر و ذکرم در نماز و عبادت با خدا،بازی با دوستانم،و...پیش این کتاب بود.بقیه برای روضه گریه میکردند اما من برای جدایی این دو کفتر عاشق،برای بیان احساساتشان به یکدیگر این کتاب واسطه ای بود برای اینکه خواهان همچین عشق پاکی باشم. از فصل ده به بعد این کتاب وارد بُعد دیگری شد و من مسافر این زمان بودم اشک هایم سرازیر و قلبم تپشی بدون وصف داشت نیمی از فصل یازده را خواندم و مجبور به تحویل این کتاب شدم،کتابم ناتمام رفت اما دل من پیش ان جا ماند.
این کتاب برای عزیزانی پیشنهاد میشود که قلبی مهربن دارند و خواهان همچین عشق پاکی هستند:) 🫀☘️

        

3