معرفی کتاب پاییز آمد اثر گلستان جعفریان

پاییز آمد

پاییز آمد

4.0
42 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

91

خواهم خواند

24

شابک
9786000350049
تعداد صفحات
230
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        شهدا را همیشه کلیشه‌ای معرفی کرده‌اند و هروقت حرف از خاطرات زندگی آن‌ها می‌شود توقع می‌رود یک موجود خیالی، دست‌نیافتنی و ازآسمان‌آمده معرفی شود که انگار هیچ‌وقت زندگی عادی و روزمره نداشته است، برای همین تصور جامعه از شهید یک شخص معصوم عاری از هر گناه و اشتباه است، درحالی‌که چنین نیست و شهدا هم مثل سایر آدم‌های شهر زندگی عادی داشته و در روزمرگی کاملا معمولی به سر می‌بردند، شاید خیلی‌هایشان حتی اهل نماز شب یا مستحبات نبودند و در همین کوچه‌وبازار زندگی می‌کردند، آرزوهایی داشته‌و اشخاصی بریده از دنیا و مادیات نبوده‌اند. در کتاب «پاییز آمد» به زندگی خصوصی خانم موسوی و شهید یوسفی، آشنایی و عشق آن‌ها پرداخته می‌شود، اتفاقی که در کتاب‌های مشابه کمتر رخ می‌دهد. 
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به پاییز آمد

لیست‌های مرتبط به پاییز آمد

پست‌های مرتبط به پاییز آمد

یادداشت‌ها

          بعد زندگی خانوادگی و شخصی شهید در این کتاب خیلی پر رنگ است به طوری که می توان گفت اصلا از وضعیت و شرایط جبهه ایشان چیزی خاصی به میان نیامده است. دوست داشتم اقلا از نحو شهادت شهید چیز هایی گفته بشه. خلاصه  بعضی از شهید ها خیلی در جبهه خلاصه شده اند و صرفا خاطرات جنگ آنها گفته می شود ولی این شهید همه اش خاطرات غیر جنگ است. البته بخشی طبیعی است چون گوینده فقط خانم ایشان است. ولی خب اینطوری ما صرفا از یک بعد با شهید آشنا می شویم . وقتی دیگر نزدیکان وی هم از او خاطراتی نقل می کنند یا نگاه خود را می گویند جامعیت و شناخت ما بهتر و بیشتر میشه. کاشکی همسر شهید کمی هم از زندکی بعد از شهادت احمد یوسفی می گفت . که چطور بچه ها را بزرگ کرد. و چطور توانست با وجود عشقی مثال زدنی بدون او دوام بیاورد.  یا چه عنایاتی بعد از شهادت از او دیده است.  این بار دوم است که صوت کتاب را گوش می دهم به خاطر مسابقه کتابخوانی . صوت کتاب را از فرا کتاب تهیه کردم که نسبت به جاهای دیکه ارزان تر بود ولی نسبت به امکانات برنامه خیلی رضایت ندارم. خصوصا نور اپلیکیشن که امکان تغییر آن وجود ندارد. 
        

7

          واقعا چرا ؟چرا بعضی از پاییزهایی که از پایان  حرف می زنند  ،  جایزه جلال می گیرند و ده سال بعد ، بعضی از پاییزها یی که مژده ی  آمدن می دهند ، نه ؟  
به خاطر این که این  پاییز ی که از آن حرف می زنیم از ایدئولوژی اش روایت کرده و آن  یکی نه ؟
بالاخره  خود پاییز ،با کدام نگاه ادبی در به بند کشیدنش ،موافق تر است؟
راستش من ، پاییز آمد را یک روایت بدون روتوش دیدم ، و احساس کردم همان وقتی که ما را به مهمانی ماجراهایش می برد ،همان جاهم  هزینه ی ماجراجویی هایش را می پردازد.در متن تقریظی روی جلد ،کلمه ای بود به نام خجالت زدگی و داشتم فکر می کردم ،خجالت  ، مابین توصیفات این خواننده عزیز تقریظ کننده ،چه بیان ِ احساسِ دقیقی است . ماهم  البته نوع دیگری از خجالت زدگیِ دخترانه  را از خواندن این کتاب  تجربه کردیم  و نیشمان  در بین خیلی از سطور این روایت ها باز شد و حواسمان را جمع کردیم که یک وقت  موقع مطالعه اش  ،یکی این کتاب را در دستمان نبیند که متهممان کند به فانتزی زدن و از اینجور چیزهایی که خالقان کلمه" صورتی " بر سر زبان ها انداختند ،  انها روایت زنانه ی یک همسر شهید را مطابق استانداردها و سلایق روایی خودشان می خواستند و گاهی گمان می کنم اگر این کتاب متن تقریظ دریافت نمی کرد،به همان قضاوت های صورتی دلخواهشان ،دچارش می کردند‌.این شخصیت و هم سن و سال هایش ارزوهای مبارزاتی و گاها گوگولی مبارزاتی نسل مارا زندگی کرده اند و من  دلم برایشان تنگ می شود ‌ . چون ازاد و رها ،در غیر پاستوریزه ترین حالت ممکن ،وقتی که از کار جهادی در سنگ فرش کردن کوچه ها ، اش و لاش می شدند ،هیچ کس نبود که به انها بگوید کار مردانه نکن و تورو چه به این کارها،یاوقتی که  کیسه به دوش می زدند و کمک مردمی جمع می کردند و وقتی که پاسدار شدن هنوز خیلی جذاب  و مطابق نیاز روزگارشان بود .یاوقتی که با فهیمه سیاری های طلبه ،رفیق گرمابه و گلستان می شدند و  در روزگار آنها،  ادم ها ظرفیت و  وجودِ این عشق و عاشقی های  زمینی  را داشتند و در وجود ادم های اطرافشا ن ،به یک معنی  زیبا برای ادامه ی زندگی می رسیدند‌‌‌. و مهم همین که ،این زن  اعتراف نکرد اما تجلی یک معنی را در وجود مردی که عاشقش شده بود،پیدا کرده بود ‌.
        

3