یادداشت الهام نظری

        واقعا چرا ؟چرا بعضی از پاییزهایی که از پایان  حرف می زنند  ،  جایزه جلال می گیرند و ده سال بعد ، بعضی از پاییزها یی که مژده ی  آمدن می دهند ، نه ؟  
به خاطر این که این  پاییز ی که از آن حرف می زنیم از ایدئولوژی اش روایت کرده و آن  یکی نه ؟
بالاخره  خود پاییز ،با کدام نگاه ادبی در به بند کشیدنش ،موافق تر است؟
راستش من ، پاییز آمد را یک روایت بدون روتوش دیدم ، و احساس کردم همان وقتی که ما را به مهمانی ماجراهایش می برد ،همان جاهم  هزینه ی ماجراجویی هایش را می پردازد.در متن تقریظی روی جلد ،کلمه ای بود به نام خجالت زدگی و داشتم فکر می کردم ،خجالت  ، مابین توصیفات این خواننده عزیز تقریظ کننده ،چه بیان ِ احساسِ دقیقی است . ماهم  البته نوع دیگری از خجالت زدگیِ دخترانه  را از خواندن این کتاب  تجربه کردیم  و نیشمان  در بین خیلی از سطور این روایت ها باز شد و حواسمان را جمع کردیم که یک وقت  موقع مطالعه اش  ،یکی این کتاب را در دستمان نبیند که متهممان کند به فانتزی زدن و از اینجور چیزهایی که خالقان کلمه" صورتی " بر سر زبان ها انداختند ،  انها روایت زنانه ی یک همسر شهید را مطابق استانداردها و سلایق روایی خودشان می خواستند و گاهی گمان می کنم اگر این کتاب متن تقریظ دریافت نمی کرد،به همان قضاوت های صورتی دلخواهشان ،دچارش می کردند‌.این شخصیت و هم سن و سال هایش ارزوهای مبارزاتی و گاها گوگولی مبارزاتی نسل مارا زندگی کرده اند و من  دلم برایشان تنگ می شود ‌ . چون ازاد و رها ،در غیر پاستوریزه ترین حالت ممکن ،وقتی که از کار جهادی در سنگ فرش کردن کوچه ها ، اش و لاش می شدند ،هیچ کس نبود که به انها بگوید کار مردانه نکن و تورو چه به این کارها،یاوقتی که  کیسه به دوش می زدند و کمک مردمی جمع می کردند و وقتی که پاسدار شدن هنوز خیلی جذاب  و مطابق نیاز روزگارشان بود .یاوقتی که با فهیمه سیاری های طلبه ،رفیق گرمابه و گلستان می شدند و  در روزگار آنها،  ادم ها ظرفیت و  وجودِ این عشق و عاشقی های  زمینی  را داشتند و در وجود ادم های اطرافشا ن ،به یک معنی  زیبا برای ادامه ی زندگی می رسیدند‌‌‌. و مهم همین که ،این زن  اعتراف نکرد اما تجلی یک معنی را در وجود مردی که عاشقش شده بود،پیدا کرده بود ‌.
      
22

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.