دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی

دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی

دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی

4.4
139 نفر |
69 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

258

خواهم خواند

147

ناشر
افق
شابک
9786003533875
تعداد صفحات
236
تاریخ انتشار
1399/6/15

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی

یادداشت‌ها

narjes bt

1401/2/18

          رضا قلی کودکی است که در یکی از روستا های شهر ساوه زندگی میکند.البته می کرد . .اورا دزدیده به تهران آورده بودند،درحالی که به او گفته بودند پدر و مادرش اورا فروخته اند.او را به عمارتی برده اند تا کار کند.اما...اما این عمارت با دیگر عمارت ها فرق دارد.اینجا عمارتی است با دیوارهایی بلند، دیوارهایی که اجساد بسیاری را در خود جای داده و یک قبرستان عمودی را به وجود آورده اند...                                                                                                                                                  
رضا قلی که بزرگ شده است روز ی می نشیند خاطرات آن دوران از کودکی اش را می نویسد.و این خاطرات سال هاست که دست به دست می چرخد و اینک به دست مجید قصه رسیده است، این خاطرات پای مجید را به دنیای مردگان باز می کند، دنیایی که بیش از یک قرن پیش رضاقلی را درگیر خود کرده بود...
داستان شروع جذابی داشت و کاملا خواننده را ترغیب می کرد و خیلی هم به داستان ربط داشت .مقدمه برای ورود به جریان اصلی داستان خوب بود و ما را کاملا با فضای داستان آشنا می کرد. تعداد گره های داستان مناسب بود و هر کدام در زمان مناسبی باز می شدند که این نکته به نظرم خیلی خوب است.به نظرم نویسنده می توانست برخی از قسمت هارا حذف کند.مثلا آنجایی که در مورد فوت مادر مجید حرف می زد خیلی زیاد بود .می توانست به جای اینکه یک فصل در موردش بنویسد دو صفحه می نوشت چون داستان اصلی اصلا این نبود.اما نویسنده توانسته بود  داستان را طوری بنویسد که  به راحتی بشود با شخصیت های داستان همزاد پنداری کرد و خود را جای آنها گذاشت.شخصیت ها بیشتر از نظر ظاهری توصیف شده بودند تا باطنی و نمی توانستی بفهمی که الان فلان شخصیت در برابر فلان اتفاق چه عکس العملی نشان می دهد.فقط در بعضی جاها می توانستی عکس العمل رضا قلی را حدس بزنی که آن هم خیلی کم بود.اما  ویژگی های ظاهری را هم در اول داستان گفته بود که به نظرم خوب بود . پایان داستان هم  جذاب و ضربه زننده بود و خیلی طولانی نشده بود.
        

14

Nothing

1400/11/14

          ●"دروازه مردگان " 

جلد اول: قبرستان عمودی.  




دروازه مردگان شاهکاری است از حمید رضا شاه آبادی، که در سه جلد مارا در دنیای تلخ و شیرین خودبه دنبال می کشد. 
آقای شاه آبادی در رشته تاریخ تحصیل کرده اند و می توان علاقه ی بسیار ایشان به تاریخ را در کتاب " لالایی برای دختر مرده" که ماجرایی تلخ  ودردناک از دوران دختران قوچان بوده است و همینطور در کتاب " دروازه مردگان " مشاهده کرد.
 
از آثار ایشان می توان به کتاب های: هیچ کس جراتش را ندارد،  موزی که می خندید، وقتی مژی گم شد، لالایی برای دختر مرده و ...اشاره کرد.

رمان های شاه آبادی،  سبک خاص خودرادارند. ماجراهایی گاه خیالی و گاه واقعی، هولناک و غم برانگیز، در دل واقعیتی تاریخی جای گرفته اند . هر فصل ازکتاب های ایشان  از زبان یکی از شخصیت داستان است.
خط داستانی ایشان پراز پستی ها و بلندی هایی است که مانند موجی عظیم مارا با خود در  دریای مجذوب کنده خود، غرق می کند.
شخصیت های اصلی ایشان، نوجوان هایی هستند که یاخود درگیر ماجرایی شده اند . و یا شاهد وقوع ماجرایی بوده اند. نوجوانانی که هیچ کدام قهرمانانی عجیب  نیستند.
همه، نوجوانانی ساده اما شجاع در ماجراهای کوچک و بزرگ داستان هستند.

"دروازه مردگان " ماجرایی تلخ و هولناک است که  در دوران قاجار،ناصرالدين شاه،  روی می دهد و شخصیت های داستان،شخصیت هایی واقعی در آن دوران هستند.
داستان در دو زمان گذشته و حال روی می دهد. 
"مجید"نوجوانی در زمان حال که درابتدا طرح اصلی داستان را برای ما شرح می دهد؛ در تهران که پدرش نقاش هست و نقاشی هایش اشاره به دوران قاجار دارند. و
" رضا قلی میرزا " در زمان گذشته، که داستان اصلی را برای مابه تصویر می کشد.
 
برخی از نقاط قوت این کتاب  که باعث تاثیر گذاری بیشتر در آن شده است؛ 
داستان در فضای قاجار و توضیحاتی در این باره رخ می دهد اما قلمی قابل فهم و ساده برای مخاطب نوجوان دارد.
 علاوه بر داستان فوق العاده ی این کتاب شاه آبادی در این کتاب سعی کرده است به  نوعی تلاش و فعالیت های "میرزا حسن خان رشیدیه " به عنوان پایه گذار و بنیان گزار احداث مدرسه نوین در ایران اشاره کند. 
 یکی از عناصر مهم این داستان،  اشاره به شیوع بیماری وبا در آن دوران  داردو به نوعی سعی در تغییر باور و اعتقادات  نادرست  مردم راجع به شیوع بیماری  در آن دوران .




من جهان مردگان رادیده ام، چیزها دیدم که حتی کسی جرات شنیدنش را ندارد.


ماجرا از زمانی آغاز می شودکه مجید نامه هایی از سال ها پیش که قرار براین است که کولاژی برای تابلوی جدید پدرش  شوند، پیدا می کند و شروع به خواندن  ماجرا می کند. 
نامه ها از زمانی می گویند که " رضا قلی میرزا " ماجرای زندگیش را از طریق نامه ای برای  مدیر مدرسه دارالفنون بازگو می کند. 
می گوید  در شش سالگی همراه باپدرو مادرش سوار بر گاریی بوده اند و او  برروی پای پدرش خواب بوده است . وقتی که چشمانش را باز می کند، خودش را میان غریبه ها می بین. یکی از همان غریبه ها، مردی لاغرو تاس می گوید که پدرو مادرش رضا قلی  را به او فروخته اند.
 دنیا بر سر رضا قلی آوار می شود. اما دیگر کاری از او ساخته نیست. 
گاری به تهران می رسد و وارد محله ی عود لاجان می شود. 
مرد تاس و تندخو رضاقلی را به عمارتی خوفناک، عمارت نویان خان (که باهرکس که دشمنی داشته است ، آن را لای جرز دیوار های خانه ی در حال ساختش همین خانه ای که  درواقع قبرستانی عمودی است . و زندگی رضا قلی را به کلی تغییر می دهد؛می گذاشت. )در کوچه  صاحب دیوان می برد.
وارد می شوند.حوضی سیاه رنگ با آبی غلیظ مانند به غیر،که مثل دهان یک مرده وسط حیاط خودنمایی می کرد. 
مرد اورا به اتاقی کوچک می برد که در آن بیست پسر بچه هم سن و سال خودش در آن نشسته اند.

...

امیدوارم این کتاب فوق العاده مجذوب کننده را بخوانید و در ادامه با ماجرای هولناک و عجیب "مجید "و "رضا قلی میرزا " با آنان همراه شوید.
        

11

K.A

1401/2/15

          غرق تاریکی
تاریکی ها و سایه ها همه به دلیل نبود نور در جایی اتفاق می افتند. اما دروازه مردگان چیزی بیشتر و کمتر از نبود نور بود. انگار این بار نور بود که به دلیل وجود سایه ها پدید امده بود..
داستان از جایی شروع می شود که پدر برای تکمیل یکی از بهترین آثار هنری، چند تکه کاغذ قدیمی را به خانه می آورد. بچه ها اتفاقی و شاید از روی کنجکاوی نوشته ها را می خوانند و می فهمند که داستان زندگی یکی از جوانان دوره مظفرالدین شاه قاجار است. ماجرایی وحشتناک و عجیب که یک دانشجوی پزشکی از کودکی اش روایت می کند، عمده حجم کتاب را به خود اختصاص داده است. کودکی که ناگهان چشمانش را باز می کند و خودش را در میان افرادی ناشناس می یابد و مجبور میشود با ده ها پسر بچه دیگر در خانه ای قدیمی زندگی کند. خانه ای که در دیوار ها و شکاف هایش پر از حرف و حدیث است. ستون ها و حوضچه هایش پر از رازهای مخوف است. نیمه شب هایی دارد که نور ماه آن را به مردگان وصل می کند. اینجا دروازه مردگان است؟
فعلا فقط کلماتی مثل خوفناک یا تاریخی برای توصیف کتاب به ذهنم می رسند. خوفناک بود چون بین اجر های عمارتی در کتاب اجساد بودند و در حوضچه ای اجساد مرده که همین باعث تعفن آمیز بودن حوضچه میشد. روح هایی که به گمانم تصورشان هم تن ادم را بلرزاند. اما خب نمیشود گفت نقص بود. چرا که این ژانر کتاب بود و این بسته به علایق متفاوت است.
از جهتی برای کسانی که تاریخ را دوست ندارند کتاب اندکی حوصله سربر بود. سفر در دوران قاجار و شخصیت اصلی به نام رضا قلی و …
اولین نکته شخصیت پردازی است. رضا شخصیت اصلی داستان شخصیت پردازی خوبی داشت و خواننده او را به طور کامل میشناخت. هم ظاهرش و هم احساسات درونی اش بیان شده بود. حتی شخصیت های فرعی هم توصیف شده بودند. اگرچه شخصیت اصلی زمان حال یا همان مجید خیلی توصیف نشده بود و ما از ان اطلاعات زیادی نداشتیم. حتی اگر این نشان میداد که تمرکز نویسنده روی رضا بوده، باز بهتر بود مجید هم بیشتر توصیف شود.
مبحث بعدی که به شخصیت پردازی هم مربوط است دیالوگ هاست. اولین نکته اینکه اینکه دیالوگ ها چه در زمان حال و چه در زمان گذشته محاوره بودند و این خودش مزیت بزرگی برای کتابی با ژانر تاریخی بود! نکته دوم اینکه دیالوگ ها طبیعی بودند و این موضوع را مدیون شخصیت پردازی خوب هستیم. یعنی میتوانستیم متوجه لحن و احساسات و شخصیت ها از روی دیالوگ بشویم. یا مثلا کم کم می دانستیم یکی از شخصیت ها با لحنی طلبکارانانه صحبت می کند.
توصیفات عصر قاجاری که ما ان را فقط در سریال های تاریخی دیده ایم واقعا برای ارتباط بهتر با کتاب مهم است. که به نظرم در این کتاب صحنه ها به دقیقی توصیف شده بودند و همین باعث میشد باور کردن یک داستان خیالی راحت بشود.
فضای داستان در فضایی سیاه می گذشت. همه غمگین بودند و مشکلات زیادی داشتند. عمارتی پر از روح ها و مردگان و در اخر دنیایی سیاه… که این برای خواننده کمی ازار دهنده بود. 
پایان داستان فوق العاده نبود چرا که انگار مباحثی باز ماند و پایان کتاب انچنان محکم نبود. اگرچه این میتواند شروع جلد های بعدی کتاب باشد و به همین دلییل شاید این مورد نادرست باشد. پایان میتوانست بهتر باشد اما بد نبود و حداقل انتظارات خواننده براورده میشد. به همین دلایل دوست داشتم ماجرای تخیلی 240 صفحه ای حوض، طور دیگری تمام بشود. 
در اخر کتاب دروازه مردگان، رمانی ایرانی که در ژانر های تاریخی و تخیلی سیر میکند برای یکبار خواندن پیشنهاد میشود. اگرچه اگر کتاب را خواندید چند جلدی بودن کتاب را هم در نظر بگیرید.
        

4

          کتاب با دو شخصیت نوجوان به نام مجید در دهه 1390 و رضا در دوران قاجار روایت می‌‌  شود. دغدغه نویسنده و توجه ویژه به ایران، هویت و فرهنگ ایرانی اسلامی‌‌  و کودکان مهم است. ما اطلاع کمی‌‌ از کودکان و نحوه زندگی آنها در زمان قاجار داریم. مواردی که در این کتاب بیان می‌‌  شود مثل ظلم به کودکان، وبا، چگونگی آموزش و کار کودکان،  معماری ایران در آن دوره، شناخت مشکلات فرهنگی و اجتماعی ایران در زمان قاجار، فقر و کار کودکان به همراه مرگ و میر بالای کودکان توجه به خرافه مثل جن و ... اطلاعات زیادی را به خواننده امروزی می‌دهد. 
کتاب به سفر درونی، سفر بیرونی قهرمان به پرورش تخیل، ارزش های انسانی می‌‌‌پردازد اما نوجوان‌های داستان با همه اتفاق‌هایی که پشت سر می‌‌‌گذارند، بزرگ نمی‌شوند و خواننده سفر قهرمان را درک نمی‌‌کند. مجید فقط روایت‌گر داستان نیست، بلکه خود وارد قصه می‌‌  شود و سفرش را شروع می‌‌  کند اما در پایان داستان در رفتارها و نگاه او به زندگی، تغییری نمی‌بینیم.
اشاره به قنبر غلام حضرت علی (ع) و ارادتی که سیاه پوست‌ها نسبت به ایشان داشتند برای خواننده جذاب بود. نویسنده به سیاه پوست ها توجه کرده و شخصیت پردازی خوبی از این شخصیت ها دارد. به همین دلیل به جرات می توان بیان کرد که کافور و الماس از بهترین شخصیت‌پردازی‌های این مجموعه می باشد.
        

3

          اصلا توقع کتابی به این خفنی نداشتم!
وقتی میخواستم کتابو بخرم خیلی تردید داشتم چون تا حالا چیزی ازش نشنیده بودم تا اینکه آقای کتابفروش گفت خیلی پرفروشه و تصمیمو گرفتم و با خودم به خونه آوردم.
داستان راجع به یک پسر نوجوونه که نوشته هایی که پدرش برای نقاشی تهیه میکنه رو میخونه و نوشته ها باعث میشه پا به دنیای جدیدی بزاره!
اول از همه موضوع برای من خیلی جذاب و جدید بود و اینکه با فرهنگ ایران نوشته شده کتاب رو برای من خواستنی تر میکنه!
ژانر کتاب ماجراجویی ترسناکه که به خوبی ماهیت خودش رو چه در موقعیت های رضا و چه در موقعیت های مجید حفظ کرده.
این کتاب از همون فصل اول شمارو مجذوب خودش میکنه و مجبورتون میکنه ادامه بدید تا ببینید چه اتفاقی میافته.
شخصیت پردازی و فضاسازی خیلی عالی و مثل هلو بود و به راحتی میتونستم شخصیت ها و تک تک صحنه هارو تو ذهنم خلق کنم و جوری باشه که انگار دارم فیلم تماشا میکنم ؛ خصوصا اینکه با فضای ایران و تهران خودمون بود!
کتاب به شدت راحت خوانه طوری که میتونین ۳ روز تمومش کنید و کیفشو ببرید!
فقط کسی که یک قلم خفن و قوی داشته باشه میتونه همچین اثریو خلق کنه ، من خیلی باهاش حال کردم و حتما سراغ بقیه آثار آقای شاه‌آبادی هم میرم!
پ.ن۱ : رفاقت شکور و رضا خیلی قشنگ بود!
پ.ن۲ : همینطور اکیپ کارگاه طور مجید و لیلا و پدرشون هم خیلی جذاب بود!
پ.ن۳ : بماند که چقدر سر پارت هایی که مجید راجع به مادرش حرف میزد قلبم خورد شد.
        

2