یادداشتهای کوثردشتی (41) کوثردشتی 1404/3/2 آبنبات لیمویی مهرداد صدقی 4.4 51 مجموعه کتاب آبنباتها، نقطه شروع دوباره من برای کتابخوانی بود. وقتی که بعد از کنکور و چندسال زندگی بین عدد و رقمها دوباره به ادبیات برگشتم. پس منطقا باید از دیدن چاپ شدن جلد جدید از این مجموعه خیلی خوشحال شوم و بعد از دیدن فایل صوتی کتاب در نوار، از شدت ذوق به سرحد مرگ برسم. آبنبات لیمویی، مثل آبنباتهای قبلی، جزئیات نداشت و شاید حس میکردم که نویسنده از بعضی جاها گذشته تا زودتر به آخر داستان برسد. آخرش هم یک جورهایی مثل سریالهای تلویزیونی تمام شد. کلیشهای و پر از تلاش برای راضی کردن مخاطب! اما جدای از همه نقدهایم به ساختار روایی داستان، کتاب را دوست داشتم و همه کارهای خانه را جمع میکردم که یکجا انجام دهم تا بتوانم مدت زمان بیشتری از کتاب را بشنوم؛ اگرچه صدایی که برای محسن ساخته شده بود، از تصور ذهنی من خیلی دور بود. 0 0 کوثردشتی 1404/2/23 استامبولی: نوشته ها و عکس های سفر به استانبول منصور ضابطیان 3.9 58 استانبول و ترکیه و فرهنگ آش شلهقلمکاریشان، برایم عجیب و جالب است. در لیست جاهایی که حتما یک بار باید بروم هم نام این کشور حزب باد چشمک میزند. حالا که به اندازهای که روحیه ماجراجوییام دوست دارد سفر نمیروم، خواندن و شنیدن سفرنامههای خوب، یکی از جلادهندههای روح بلندپروازم میشود. استامبولی دقیقا همان چیزی است که از سفرنامه تصور داشتم. پر از قصه، پر از دیدهها و شنیدههای عجیب و پر از تاریخ و سرگذشت؛ قصه آدمها، قصه مکانها، قصههای تاریخی و حتی قصههای فانتزی دهان به دهان چرخیده بین آدمها. استامبولی را هم گوش دادم. اینبار هم با صدای نویسنده. فکرمیکنم نویسنده توی کتاب تلاش کرده هیجانزده نباشد. تلاش کرده بدون جانبداری بنویسد. تا حدودی هم موفق بوده اما هیچکس برای همیشه نمیتواند چیزهایی را که توی ذهنش میگذرد پنهان کند. 0 2 کوثردشتی 1404/2/14 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 468 من همیشه از زیر پا گذاشتن اصلی که برای اعتماد کردن دارم ضربه میخورم. آن اصل کلی این است: هیچکس قابل اعتماد نیست مگر اینکه خلافش ثابت شود. قضیه گوش دادن کتاب مغازه خودکشی هم توی همین دسته جا میگیرد و میرود مینشیند صدر جدول که همیشه جلوی چشمم باشد که دوباره گول نخورم. اسم جذاب کتاب، ایده نابی که داشت، صدای محشر هوتن شکیبا، مرا کشید سمت شنیدن کتاب. اوایلش خوب بود. هم خوب شروع شد، هم بعضی از جزئیاتی که برایش خلاقیت صرف شده بود و هم ته مایه طنزی که داشت، حالم را جا آورد. اما هرچقدر جلوتر رفت، هرچه انتظار کشیدم که شخصیتها را بهتر ببینم و بشناسم، هی ناامیدتر شدم. شخصیتهای سطحی و با یکی دو ویژگی که حتی آنها هم خوب پرداخته نشده، دیالوگهای بعضا کلیشهای، ایده خلاقانه و جهان متفاوتی که فقط تیزرش را میبینیم و هیچوقت تصویر واضحی از آن دریافت نمیکنیم، پیرنگی که انگار اصلا وجود ندارد و پایانی بسیار غیر منطقی و دور از جهان داستان و شخصیت! پایانش چیزی شبیه " و ناگهان از خواب بیدار شدم" توی انشاهای دوران مدرسه است که مینوشتیم تا فقط حرص همکلاسیهایمان را در بیاوریم. وقت شنیدن کتاب، تصویری که از نویسنده توی ذهنم داشتم، یک دختر ۱۴ ساله بود که با اولین ایده خلاقانهاش دست به قلم برده و با تشویق همکلاسیهایش، کتاب را برده برای چاپ و انتشارات هم که چندوقتی بوده به خنسی خورده، یک عنوان جذاب برایش انتخاب کرده و گذاشته پشت ویترین و در کمال تعجب هم حقهاش گرفته و پرفروش شده. تصوری غیر از این نمیتوانستم داشته باشم. داشتن همین تصور راحتتر است تا اینکه بخواهم بپذیرم نویسنده این کتاب، در واقع یک آقای ۵۳ ساله بوده. و در آخر... کاش در جهانی زندگی میکردیم که برای پول نمینوشتیم و برای پول، کتاب چاپ نمیکردیم و حتی برای پول کتاب نمیخواندیم.... 0 3 کوثردشتی 1404/2/5 زن آقا زهرا کاردانی 3.9 68 از روزهایی که حرف و حدیث ازدواجم روی زبان مامان آمد، تکلیفم با یک چیز مشخص نبود. طلبه آره یا نه؟! طبعا بهخاطر شرایط پدر و برادرهایم، خواستگار طلبه زیاد داشتم. دوست و آشنا و حتی معلمهایم، تصورشان از آینده من این بود که حتما با طلبه ازدواج میکنم در حدی که بعدا به گوشم رسید که یکی از آشناها چون پسرش طلبه نبوده، حرفی از خواستگاری از من نزده و بعد که خبر ازدواجم بهشان رسید، ناراحت شده. اما خودم در هالهای از ابهام بودم. شاید هم خجالت میکشیدم که با همچین ازدواجی مخالفت کنم. صدایی هم گوشه و کنار ذهنم، وز وز میکرد که: نکنه بهخاطر جو جامعه که از آخوندا بدشون میاد، همچین تصمیمی داری؟ اما از طرفی، مامان میگفت: تو نمیدونی زندگی طلبگی ینی چی! فکرنکن یه چیزیه شبیه زندگی بابا و داداشات. اصلا همچین چیزی نیست. برادرها هم روی همین نکته مامان، تاییدیه میزدند. آخرین موردی که رد کردم، به مامان گفتم: نمیخوام خانوم حاج آقا باشم! به نتیجه رسیده بودم. نمیخواستم اینطوری تعریف شوم. نمیخواستم آدمها از من توقع داشته باشند. نمیخواستم همه با ذرهبین به من نگاه کنند که مبادا خطایی از من سر بزند. زنآقا را که شنیدم، میخواستم بروم خانم کاردانی را پیدا کنم و تشکر کنم. تشکر کنم که این کتاب را نوشت. تشکر کنم که انگار ۴ روز نشست کنارم و همه اینها را برایم تعریف کرد که بگوید درست فکرمیکردم و مسیر را درست رفتهام و درست تصمیم گرفتهام. زهرا کاردانی در این کتاب با زبانی ساده، قسمتهایی از چالشهای زندگی طلبگی را روایت کرده است. تبلیغ و سفر به نقاط دورافتاده کشور که اسمهای وسوسه کنندهای برای دختران نوجوان مذهبی دارد، لابهلای صفحات این کتاب پردهای از واقعیت خودشان را نشان میدهند. به همه توصیه میکنم که این کتاب را یا بخوانند یا بشنوند. البته شنیدنش لطف بیشتری دارد چون خود نویسنده، کتاب را صوتی کرده! 0 6 کوثردشتی 1404/2/2 دیلماج حمیدرضا شاه آبادی 3.6 67 آرزوی بزرگش در زندگی چیست؟ این سوال را برای هرشخصیتی که میخواهیم خلق کنیم، باید جواب بدهیم. برای نقد و بررسی هر داستان و روایتی، این مهمترین سوالمان از نویسنده است. از فلسفیترین و مهمترین و متداولترین سوالهایی که از بچهها میپرسند هم این است که بزرگ شدی میخواهی چهکاره شوی؟ اگر هم کسی هرجای زندگی، بگوید دیگر نمیدانم باید چه بخواهم یا اگر بگوید هرچه باداباد، تمام تلاشمان را میکنیم تا به او بفهمانیم که باید دور و برش را خوبِ خوب نگاه کند و دقیق فکرکند تا نخی پیدا کند و سرش را بگیرد و جلو برود. نمیشود که آدم بیهدف همینطور بچرخد و زندگی اینطرف و آنطرفش کند. وقت خواندن کتاب دیلماج، سرم پر بود از این حرفها. به آدمهایی که توی زندگیام دیدهام و ظاهر زندگیشان، آدم را فکری میکند که نکند واقعا هیچ هدف بزرگی برای زندگیشان ندارند؟! هرچه داستان جلوتر میرفت، بیشتر از باری به هرجهت بودن بدم میآمد. آخر آدم اینقدر منفعل؟! میرزا یوسف، یک شخصیت تخیلیِ تاریخی است. به بهانه خواندن زندگینامهاش از لابهلای دستنوشتههای خودش، چند روزی در حال و هوای دوران قاجار تنفس کردیم. اما میرزایوسف هرکس دیگری میتوانست باشد. میتوانست کوثر باشد و نظارهگر گذر عمر و هرکس هم که از راه رسید، دستش را بگیرد و به هرطرفی بکشاند. برای خود من، فکر کردن به همچین وضعیتی برای شخصیت کلافه کننده است اما آقای شاه آبادی، نه تنها این شخصیت را خلق کرده که با شیوایی، داستانش را جلو برده و مخاطب را پای قصه دردناک میرزایوسف میخکوب میکند. اگرچه نقدهایی به فرم کتاب وارد است؛ مثل اینکه میشد آخرش را طور دیگری تمام کرد یا اینکه انتخاب قالب نامهنگاری برای این داستان، خیلی منطقی بهنظر نمیآید یا اینکه بعضی شخصیتها با این بهانه که خود میرزایوسف از آنها چیز زیادی ننوشته، تا آخر کتاب مبهم باقی ماندند. اما برای خود من، هم یک سیر تاریخی از آن دوران به دستم آمد و ذهنم منظم شد هم شخصیت اصلی برایم بهشدت تاثیرگذار بود. 0 25 کوثردشتی 1403/12/9 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 62 وقتی داشتم کتاب را میشنیدم، هزارجور حرف مختلف در ذهنم داشتم برای نوشتن یادداشت؛ اما حالا تقریبا دو هفتهای از پایان این کتاب گذشته و هربار که خواستم چیزی بنویسم، دیدم حرفی برای گفتن ندارم...شاید این کتاب تمامم کرده باشد! کتاب پر از غم و رنج بود. رنجی در جریان. نثری که حمیدرضا صدر انتخاب کرده بود، باعث شده بود هر لحظه حس کنم تمام این اتفاقات همین الان در حال رخدادن هستند. آنقدر واقعی و آنقدر ملموس که چند روزی بین شنیدنش وقفه انداختم تا نفسی تازه کنم. این کتاب پر از خودافشایی است. آنقدر رک و راست خودش را گذاشته روی میز تشریح که تن و بدنم از رسیدن به این مرحله میلرزید. شاید هیچوقت به آن مرحله نرسم و اصلا شاید نمیخواهم که برسم. من با این کتاب دنیایی را زندگی کردم که دعا میکنم هیچکس هیچ جای دنیا تجربهاش نکند. سرطان علیرغم تمام نمونههای درمانشدهاش، برای من هنوز همان آخرین نقطهای است که حق میدهم اگر کسی به آنجا رسید، ناامید شود. از حمیدرضا صدر ممنونم برای نوشتن این کتاب...روحت شاد... 0 2 کوثردشتی 1403/11/19 مرثیهای بر یک رهایی آزاده جهان احمدی 3.1 24 بعد از نزدیک به سهسال زندگی مشترک، روزی از همسرم پرسیدم: بهنظرت چه اتفاقی میتونه باعث بشه من و تو یه روزی به جدایی فکرکنیم؟ و بعد از تمام تبادل نظرهایمان به این نتیجه رسیدیم که فقط تغییر افراطی در شخصیت یا عقاید یا سلیقه یا هرچیزی که برایمان قابل تحمل نباشد، میتواند ما را به این سمت ببرد. کتاب مرثیهای بر یک رهایی را با در نظر داشتن همین سوال مطالعه کردم. چه میشود دونفری که حتی ثانیهای هم نمیتوانند از هم جدا باشند به جدایی مادامالعمر فکرمیکنند؟ جواب این کتاب این بود که اکثر این خانهها از پایبست ویرانند! و مهر تاییدی زد به همان جوابی که خودم و همسرم به آن رسیده بودیم. من برای گرفتن جواب این کتاب را مطالعه کردم ولی اگر کسی بخواهد صرفا روایت بخواند و تکنیکها برایش خیلی مهم باشند و فرم دست و پا شکسته آزارش میدهد، این کتاب شاید سوهان روحش شود. اما برای درک نتیجه فاجعهبار عدمآگاهی در خانوادهها، بهنظرم میتواند تلنگر بزرگ و خوبی به حساب بیاید... 0 4 کوثردشتی 1403/9/16 آداب کتابخواری احسان رضایی 4.0 83 خب که چه؟ تنها جملهای که در تمام طول مدت مطالعه کتاب از خودم میپرسیدم! قبل از اینکه کتاب را شروع کنم، آنقدر ذوق داشتم که میخواستم محتوایش را یک نفس سر بکشم اما با خواندن یکی دو روایت اول جوری از اشتها افتادم که مجبور شدم تقسیم بندی کنم و به ضرب و زور تیک خوردن همه کارهای روزانه، بخوانم و جلو بروم! کتاب حاوی روایتهایی پراکنده و بینظم از زیست کتابخوانی نویسنده است. توصیههای موکّدِ گاهی مفید هم بیشتر برای کتابخوانهای کاملا تازهکار به کار میآید. تازه آنها هم جوری زورچپان روایتها شدهاند که بعضی وقتها از شدت بیربط بودنشان باید دوباره میخواندم تا بفهمم چه شد که اینجوری شد؟ حجم زیاد نظرات مثبت نسبت به این کتاب در بهخوان هم شگفتی بعدی من حین مطالعه این کتاب بود. گرچه که یکی دو مطلب جالب هم از فضای حاکم بر اوضاع نشر کشور هم متوجه شدم اما در کل.... راضی نیستم. کاش نخوانده بودمش! 0 9 کوثردشتی 1403/9/7 جاذبه و دافعه علی (ع) مرتضی مطهری 4.6 84 مدتها بود جلوی چشمم توی کتابخانه نشسته و نگاهم میکرد. عنوانش برایم جاذبه داشت و همیشه دلم میخواست وقتی بخوانمش که جرعه جرعهاش را با لذت بنوشم. کلاسهای دکتر غلامی بهانه و فرصت خوبی شدند. استاد مطهری در این کتاب از جاذبه بین انسانها میگوید. از ویژگیها و علتهایی که جذب یک انسان میشویم. از بهترین جاذبهها و دافعهها. از اینکه چهطوری جذب و دفع داشته باشیم. همه این موارد را با محوریت انسان کاملی چون علی(ع) بررسی میکند. اما مباحث دافعه بیشتر به خوارج و اعتقادات غیرعقلانیشان و رفتار امیرالمومنین(ع) با آنها میپردازد. اگر خواستید کتابهای شهید مطهری را اصولی و با استاد بخوانید، کلاسهای طلیعه حکمت دکتر غلامی را پیشنهاد میکنم. 0 1 کوثردشتی 1403/9/2 کتاب پسر آندری نیکولایدیس 3.5 17 اگر عینک بدبینی به چشم زده باشیم، دنیا را چطور میبینیم؟ شاید اگر در اولسینِ مونتهنگرو باشیم، همانطوری ببینیم که پسر میدید. کتاب پسر، همان ساختار شکنیای است که من دوست دارم. همان چیزِ متفاوتی است که همیشه مشتاقم ببینم. شما هم اگر میخواهید ببینید چطور میشود به پدیدههای شگفتانگیزی مثل خورشید یا امید به زندگی نفرتانگیز نگاه کرد و از پدیدههای وحشتناکی مثل آدمخواری یا سوختن مزرعه پدری در آتش، با توجه و علاقه صحبت کرد، کتاب پسر را بخوانید. یک شخصیت خسته اعصاب خوردکن که کلا اسمش را هم به ما نمیگوید، راه میافتد توی شهر و اتفاقات مهم زندگی و هر چیزی که توی پرسهزنی میبیند، با صادرکردن بیانیههای مختلف و زاویه دید خودش تعریف میکند. با هیچکدام از حرفهایش موافق نبودم اما دوست داشتم بیشتر از ذهن مریضش بفهمم. لطفا وقتی بخوانید که حالتان آنقدر خوب است که هیچچیزی نمیتواند آن را بهم بزند. دنبال تحول آنچنانی هم نگردید بهتر است. من هم جزء لیست انتظارم برای خواندن نبود اما برای لحظات ترافیکی در تهران یا موقع جمع کردن خانه ترکیده از حضور انسانیمان در خانه یا پیادهروی صبحگاهی، باید چیزی بود که توی گوشم حرف بزند که احساس بیهودگی نداشته باشم. پس صدای هوتن شکیبا و کتاب پسر انتخاب شد. باشد که رستگار شویم. ؛) 0 36 کوثردشتی 1403/8/25 گیل گمش مرتضی ممیز 4.0 8 بعد از شنیدن این داستان، از شدت خیال پردازیهای انسان در حیرتم! من شنیدمش. اما اگر خواستید بخوانید یا بشنوید، لطفا حتما قبل یا بعدش درباره تمدنهای بابِل و آشور مطالعه کنید! این داستان، کهنترین حماسه بینالنهرین است که منسوب است به سومریها. سومریها یک دولتشهر داشتند به نام اوروک که پادشاهی داشت به نام گیلگمش. مثل اینکه گیلگمش هم یل و دلاوری بود که حتی خدایان هم به او چشم داشتند. حماسه گیلگمش، دلاوریهای گیلگمش را روایت میکند. احمد شاملو هم به زبان فارسیاش برگردانده. فکرمیکردم باید روان باشد و خوشخوان. اما باید کمی صبر کرد تا متوجه روند داستان شد. باید گوش و توجه، به ادبیات مورد استفاده خو بگیرد. بازهم تاکید میکنم: اگر خواستید سراغش بروید، بابِل و آشور و اعتقادات انحرافی و شیطانیشان را بشناسید. سر راهتان لطف کنید و نوح(ع) و پیامبریِ پر از مهر و عطوفتش را هم خوب بچشید و بعد ببینید گیلگمش که بود و چه کرد... تا اینجا مظلوم نوح(ع)...!! 2 16 کوثردشتی 1403/8/17 آشنایی با قرآن (تفسیر سوره های دهر، مرسلات، نبا، نازعات) جلد 11 مرتضی مطهری 5.0 1 با مطالعه این کتاب متوجه شدم چه گنج عظیمی توی کتابخانهام بوده و من از آن بیبهره بودم. آب در کوزه و ما تشنهلبان میگردیم.... 0 1 کوثردشتی 1403/8/13 حضرت نوح (ع) محمدرضا عابدینی 4.2 2 بعد از روایت انسان، این #کتاب و مباحث مکتبشناسی به علاقه و ارادت قلبیام به این رسول مهربان و سختیکشیده چندبرابر اضافه کرد. با مطالعه این کتاب، فواید کتابخوانی برای مرتب شدن ذهن و دستهبندی و حذف و اضافه دانستههای صرفا شنیده شده برایم به تجربه زیسته تبدیل شد. این کتاب علاوهبر پرداختن به ماجراهای قبل و حین نبوت حضرت نوح(ع)، بسیاری از نکات اخلاقی قابل استخراج از زندگی این بزرگوار را هم به بیانی ساده، مطرح و به عمیقترین شکل ممکن توضیح میدهد. بهنظرم اگر روایت انسان را گوش دادید و میخواهید مطالب را بار دیگر مرور و دستهبندی ذهنی کنید، این کتاب را در لیست مطالعه قرار دهید. 0 1 کوثردشتی 1403/7/18 جاناتان، مرغ دریایی ریچارد باخ 3.7 135 جاناتان، مرغ دریایی داستان مرغی است که متفاوت از بقیه فکر میکند، آرزوهای متفاوت دارد، متفاوت عمل میکند و در نهایت نتیجه متفاوت میگیرد. در مدت زمانی که کتاب را با صدای مهراد اسکویی میشنیدم، به این فکر میکردم که چقدر عمیق و دقیق، میشود یک باور را با زبان داستان در اعماق ذهن مخاطب جا انداخت. این داستان سرنوشت تمام کسانی است که چیزی بیشتر از یک زندگی معمولی میخواهند و سرانجام چیزهایی به دست میآورند که اول باعث شگفتی سایرین میشود و بعد باعث میشود به بدترین چیزها متهم شوند اما سرنوشت شاید تمام رهبران خودساخته دنیا همین بوده و هست. 0 2 کوثردشتی 1403/7/17 غیر قابل چاپ: مجموعه داستان: همراه با چند نقد و نظر سیدمهدی شجاعی 3.4 13 زبان ساده برای سوژههای ساده و در عین حال عمیق، نقطه قوت این کتاب بود. میتوانم هرباری که قصد نوشتن هرمتنی را دارم، یکی از داستانهای این کتاب را بخوانم یا رونویسی کنم که از سادگی قلم که براثر تلاشهای بسیار به دست میآید، کمی تا قسمتی در قلم زدنم سرازیر کنم. البته ته مایه طنز سوژهها نباید از چشم دور بماند. یکی از ویژگیهای طنزپرداز، خونسردی اوست. جاهایی هم که در این کتاب، به طنز برخورد میکنید، خونسردی نویسنده برای توصیف موقعیت طنز، تحسین برانگیز است. 0 1 کوثردشتی 1403/7/10 سه قطره خون صادق هدایت 3.9 35 حیات دنیا رنج و مرد مرکزیت این عالم و زن واسطه رنج! و مرگ چه پایان غم انگیزی...! و دین و مذهب، چیزی نیست جز برای سرگرمی و مایه فریب در این چرخه رنج! و هیچ در این دنیا وجود ندارد که به آن چنگ بزنی و تو را نفریبد و بتوانی تا آخر به آن دلخوش باشی. تو هستی که رنج و خیانت ببینی و چندصباحی با عیش و نوش حواس خودت را پرت کنی و درنهایت بمیری! اگر میشد از این کتاب و داستانهای آن مانیفستی بیرون کشید، شاید میشد همین چند جمله بالا! ولی حقیقتا قدرت قلم صادق هدایت، غیرقابل انکار است و میشود از ادبیات منحصر بفردش یک کلاس داستان نویسی مجزا بیرون کشید. داستانهای سهقطره خون و داش آکل را خیلی بیشتر دوست داشتم. لذت داستان، با صدا و هنر آرمان سلطان زاده قطعا دوبرابر میشود. 3 20 کوثردشتی 1403/6/13 به صرف قهوه و پیتا؛ سفرنامه و عکس های بوسنی و هرزگوین معصومه صفایی راد 3.9 39 سفرنامه بودنش چشمم را گرفت. از طرفی سفرنامه برایم جذابیت دارد و از طرف دیگر جنگ بوسنی چند وقتی است برایم دغدغه شده. این شد که این کتاب را دست گرفتم. قبل از این کتاب، سفرنامه مسعود ضابطیان را خوانده بودم. طبیعی است توقعم از قلم و نوع روایت خیلی بیشتر بود. بلندی جملات، جابجایی بیدلیل ارکان جمله، گنگ بودن موقعیتهای مورد روایت، باعث و بانی سختخوان شدن متن این کتاب هستند. به نظرم اگر دستی به سر و روی کتاب بکشند، با اطلاعات و تجربههای نابی که در این سفر به دست آمده، این کتاب میتواند یک منبع غنی برای پژوهش در زمینه جنگ بوسنی و مراسم هرساله مارش میرا باشد. 0 0 کوثردشتی 1403/5/4 سباستین: سفرنامه و عکس های کوبا منصور ضابطیان 4.1 86 من چقدر از لحن ساده و روان کتابها لذت میبرم و چقدر همراه میشوم! خودم تا قبل از این فکرمیکردم متنهایی مرا سر ذوق میآورند که پر از پیچیدگی و مفهومهای پنهان باشند. اما متنهای ساده که دستم را میگیرند و قطره قطره حرف واضحشان را به جانم میریزند، برایم دلنشین و آرامش بخشترند. سباستین یکی از آن کتابهای ساده و روان است که اصرار ندارد چیزی را به توی خواننده کتاب ثابت کند. هرچه را دیده و شنیده ریخته توی کوله ذهنش و هرچه را هم که به دلش نشسته، روی کاغذ ریخته و خیلی نرم جملهسازی کرده و شده سفرنامه کوبا!!! شاید یکی از رسالتهای سفرنامه این باشد که تکلیف مخاطب را با آن مقصد گردشگری مشخص کند. اینکه میخواهد این شهر یا کشور را در لیست بلندبالای توریستیاش جا بدهد یا نه؟ و خب میتوانم بگویم سباستین در این موضوع واقعا موفق بوده! چون من دلم خواست اگر روزی تمام ایران و تمام جاهای پر از هیاهو و هیجان دنیا را دیدم، سری هم به کوبا بزنم و از آرامشش لذت ببرم. شاید مثل همینگوی! دوست داشتم از دریا و ساحلش بیشتر بخوانم. دوست داشتم از جزئیات در و دیوارها بیشتر اطلاعات بگیرم. و دوست داشتم مقاصد گردشگری را با جزئیات بیشتری را بشناسم ولی؛ ولی همین که پس از این کوبا دیگر یک عکس بدون تصویر توی ذهنم نیست کافیست! 0 0 کوثردشتی 1403/4/2 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 114 سال گذشته در ایام حج، خانم غفارحدادی با استوریهای سفرنامه حجشان، باعث شدند نسبت به حج علاقه قلبی پیدا کنم. از شما چه پنهان؛ تا قبل از آن حج را دوست نداشتم. بهخاطر شرایط خفقان آل سعود خصوصا برای شیعیان. بچهتر که بودم، میگفتم: من تا اینا حاکم باشن، مکه نمیرم. ولی از سال گذشته، حال و هوای دلم جور دیگری است. امسال که به موسم حج نزدیک شدیم، سراغ صفحههای اینستاگرام زائران بیتالله را گرفتم و مثل پارسال، مناسک حج را دنبال کردم. و این حال معنوی دلانگیز با خواندن کتاب خال سیاه عربی کامل شد. زبان روان و پر از لطافت آقای حامد عسگری، کاری میکند که اصلا نتوانی کتاب را زمین بگذاری. یکسره هم که بخوانی، انگار یک ظرف پر از شهد شیرین را یکجا سر کشیدی و زود تمام میشود. مطابق اعمال روزهای حج، تقسیم بندی کردم و روز بعد از عید قربان کتاب به پایان رسید. تصویرسازیهای فوقالعاده متن، تشبیههایی که تو را شگفتزده میکند، جزئیات سفر و چشم متفاوت بین نویسنده، مواد سازنده این شیرینی است. اگر تا به حال نخواندید، سال دیگر در ایام حج بخوانید. طعمش خیلی متفاوت خواهد بود. 0 2 کوثردشتی 1403/3/18 خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی سیدعلی خامنه ای 4.6 150 آقای سیدعلی خامنهای کیست؟ کسی که توانسته بعد از خمینی کبیر انقلاب اسلامی را مطابق آرمانها و اصولش به بهترین شکل رهبری کند، از چه روحیهای برخوردار است؟ چه تواناییهایی را در خود چگونه پرورش داده است؟ در راه رسیدن به آرمان بلندشان، از کجاها به کجاها رفتند و چه سختیهایی پشت سر گذاشتند؟ در تمام مدت مبارزات، چه در سر داشتند؟ و پایبند به چه اصولی بودند؟ کتاب خون دلی که لعل شد به این سوالات پاسخ اساسی و جامعی میدهد. این کتاب ابتدا به زبان عربی توسط خود حضرت آقا نوشته شده و بعد به همت مترجمین به فارسی برگردانده شده است. متن روان و سادهای دارد.و نوجوانها از ۱۲ تا ۹۹ سال میتوانند از این کتاب بهره ببرند. در اوایل خوانش، دیر با متن و سیر روایت ارتباط گرفتم ولی از جایی به بعد مشتاق بیشتر خواندن و بیشتر فهمیدن بودم. در کنار شرح حوادث تاریخ انقلاب اسلامی و سابقه مبارزاتی رهبرانقلاب، پای درس استاد اخلاقی بودم که در خلال روایت زندگیاش به من درس زندگی آموخت. و هر روز بیشتر از دیروز به ارادت و علاقه قلبیام به این سید بزرگوار افزوده شد. 0 5