Sara Rezaei

Sara Rezaei

@sara9083
عضویت

اردیبهشت 1402

129 دنبال شده

64 دنبال کننده

یادداشت‌ها

Sara Rezaei

Sara Rezaei

4 روز پیش

        اولین سفرنامه‌ و اولین کتابی که از منصور ضابطیان خوندم و یکی از کتابای موردعلاقم از منصور ضابطیان✨️
*

*

*
اولین بار که سفرنامه شروع کردم نظرم این بود که سفرنامه‌ها از اون کتابا هستن که اگه همشو پشت‌سر هم و تند‌تند بخونی اصلا تجربه جالبی نمی‌شه
باید یه جوری بخونیش که انگار خودت رفتی سفر، مثل اینه که در طول سفر هرروز میری یه مکان از کشور رو میبینی. و کلا تا حالا نشده سفرنامه رو تنها بخونم، همیشه کنار یه کتاب دیگه شروعش کردم.

🇮🇹

و حالا درمورد خود کتاب:
من خودم خیلی از ایتالیا و غذاهاش و زبانشون خوشم میاد و مکان‌هایی که درموردش نوشته شده بود خیلی جالب بود و درمورد غذاهای ایتالیا یه سری چیزای جالب یاد گرفتم (الان کتابو ندارم اگه داشتم میخواستم دقیق‌تر درموردش صحبت کنم)
یه چیزی هم که خیلی خوشم اومد  ضرب‌المثل های آخر کتاب بود و عکسها رو هم خیلیییی دوست داشتم و اینطوری ایتالیارو واقعی‌تر تصور میکردم.
اما چون که اولین بارم بود و اصلا هیچ نظری درمورد سفرنامه نداشتم و نمیدونستم قراره با چی روبرو بشم چندهفته طول کشید تا تمومش کنم!

🇮🇹

قلم آقای ضابطیان رو انقدر دوست داشتم که سراغ کتابای دیگه هم رفتم اما بنظرم این و سباستین از کتابای خوش‌خوان و خوبشون هستن! (خودم  با این کتاب خیلی خوش گذروندم و باهاش خاطره دارم😅)


پ‌ن: انقدر درمورد غذاهای مختلف و عطر و طعمشون صحبت شد که هرچی می‌گذشت من گشنه‌تر میشدم و درنهایت طاقت نیاوردم و با یه پیتزا از خودم پذیرایی کردم😂

      

4

Sara Rezaei

Sara Rezaei

6 روز پیش

        راستش تقریبا بیشتر از یه هفته هست تصمیم گرفتم تا جایی که میتونم هرروز یادداشت بزارم که اون چندسال ننوشتنه جبران بشه!
ولی بديش اینه که بعضیاشون رو دقیق داستاناشونو یادم نیست.

مثلا این یکی خلاصه کتاب رو میدونم ولی انقدر مبهمه نمیتونم بنویسمش🙃

✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️

از خلاصه بگذریم اینو وقتی خریدم که اصلا خبر نداشتم معروف شده و با خوندن این کتاب اولین بار مفهوم کتابای ترند رو فهمیدم و با همون اولی درس عبرت گرفتم (فکر کنم البته، کنجکاوی نمیذاره کلا دیگه از چیزا نخونم🤦🏻‍♀️)

واقعا خیلی اذیت شدم تا تمومش کنم!
اولای داستان یکم داشت خوب پیش می‌رفت ولی فقط همون اولاش؛ دیگه ادامش انقدر حوصله سربر و کند بود که با حبس کردن خودم تو اتاق و اینکه تا کتابو تموم نکنی حق نداری بری بیرون تموم شد😂

✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️

درکل کتابو پیشنهاد نمیکنم، خیلی از خود داستان هم خوشم نیومد.

پ‌ن: اصلا وقتی خریدمش با توجه به اسمش انتظار همچین داستانی رو نداشتم و عکس جلدشم...😬 (مشکلم کسایی هست که فقط به خاطر جلدش کتابو می‌خرن!!)
      

14

Sara Rezaei

Sara Rezaei

7 روز پیش

        روز تولد هفت یا هشت‌سالگی‌اش یکی از کتابایی که برای خودش خرید این بود.
خرخون کلاس توجهش به همچین اسمی جذب می‌شود دیگر!
داستان گیب و زک رو خوند، شبیه خودش و بچه‌های کلاسشون بود؛ هنوز هم هست، هنوز هم به خاطر درس‌خوندن و ۲۰ گرفتن چپ‌چپ نگاهش میکنند.
ولی دیگه مثل رابطه گیب و زک قبل اردو نیست، الان دوستایی با نمره ۶ و ۷ هم داره. و اونایی که نمره ۶ و ۷ دارند هم دوستی با نمره ۱۹ و ۲۰ !
الان گاهی دوستاش علاوه بر خودشون اونو هم میفرستن اتاق ناظم و ناظم هم با چشای گرد شده از دیدنش با آغوش باز ازش استقبال میکنه و شاید گاهی به نمره انضباطش سری بزنه ، اونم گاهی اونارو می‌فرسته تو کلاس تا یکم باهاشون ریاضی کار کنه!! (که البته این یکی سالی یه‌بار اتفاق میفته) یا منتظره وقتی کوئیز هاشونو نمره کامل گرفتن کلی تشویقشون کنه و نمره کامل زیرگروهش رو هنوز تو کمد نگه داشته باشه چون میدونه دیگه خبری ازاین نمره‌های درخشان نیست.(خدایی می‌بینید چه دوست مهربونی دارن؟😂)
و همه‌ی اینا به اندازه یک اردوی تابستونه طول کشید برای آماده کردن خودش...

🔅🔅🔅

به کلاس چهارمی‌ها و سومی‌ها، هم اونایی که خواهر یا برادر ناتنی دارن، هم اونایی که ندارن، هم اونایی که خرخونن هم اونایی که نیستند و اونایی که توی تابستون به سر می‌برند و یا اونایی که با کتابای نشر پرتقال حال میکنن! توصیه میکنم.

      

34

Sara Rezaei

Sara Rezaei

1404/5/14

8

Sara Rezaei

Sara Rezaei

1404/5/13

        همان‌طور که انتظار می‌رفت، جین ویلکینسون با عجله از روی صندلی‌اش بلند شد و به طرف میز ما آمد. پوآرو جلو پایش بلند شد و تعظیم کرد، من هم بلند شدم.
صدای نرم و دورگه گفت:
-آقای هرکول پوآرو، درست است؟
-در خدمت شما هستم.
-آقای پوآرو، می‌خواهم با شما صحبت کنم؛ باید با شما صحبت کنم.
🎭🎭

بعد از اینکه خز سفیدش را روی صندلی و کیف کوچک جواهر نشانش را روی میز انداخت، روی یکی از صندلی ها نشست و گفت:

-آقای پوآرو، من باید یک‌جوری از دست شوهرم خلاص بشوم!

🎭🎭

روز بعد سی‌ام ژوئن بود.
ساعت درست نه‌و نیم بود که به ما گفتند بازرس چپ پایین است و می‌خواهد ما را ببیند:

-لرد اجور دیشب در خانه‌اش در رجنت گیت کشته شد. همسرش به گردنش چاقو زده.

🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭

دومین کتابی بود که از آگاتا کریستی خوندم و ماجراها و شخصیت‌های این یکی از قبلی (شبح مرگ برفراز نیل) خیلییی بیشتر بود.
خوشحالم که حداقل بعضیاشو نوشته بودم تا گیج‌تر نشم.

درمورد قاتل هم درست حدس زده بودم ولی نویسنده انقدر داستانو پیچوند و همه رو قاتل نشون داد که اگه پوآرو قاتلش بود هم تعجب نمی‌کردم!!!
ولی چقدر قشنگ زیبا و خلاقانه تکه های پازل به‌هم مربوط می‌شد و بعضی از قسمتها که بنظرم بی‌اهمیت بود چقدر نقش مهمی توی حل پرونده داشت!
 
پ‌ن: کتاب بعدی از آگاتا کریستی رو شما پیشنهاد بدین من خیلی تجربه ندارم😵‍💫
      

10

Sara Rezaei

Sara Rezaei

1404/5/11

        -یادداشت برای هر ۳تا جلد هست اما چیزی از داستان رو لو نمیده!!
(راستش من خیلی درمورد کتابای معمایی تخصص ندارم و این فقط نظر خودمه‌)

♟️♟️♟️♟️♟️♟️♟️♟️

ایوری، دختری با زندگی ساده که ناگهان وارد دنیای ثروت و رازهای پیچیده می‌شه.
پس از دریافت ارثی غیرمنتظره از یه میلیاردر ناشناس ایوری مجبور میشه با خانواده ای روبرو شه که اوناهم دلیل این انتخاب رو نمی‌دونند و به اندازه ایوری سردرگم هستند.
وقتی وارد عمارت هاثورن می‌شه، می‌فهمه ماجرا فقط پول نیست، یه‌سری معما، رازهای خانوادگی و کلی آدم مرموز دوروبرش هستن که هرکدوم انگار یه چیزی پنهون می‌کنن و اینکه میلیاردر برای به دست آوردن ثروتش شرط هایی گذاشته...
فضای داستان معماییه، اما تمرکز فقط روی حل معما نیست؛ بخش زیادی از داستان درباره‌ی رابطه‌ها و حس نا‌اعتمادی‌ایه که بین شخصیت‌ها وجود داره.
"البته ماجراشو که فکر کنم همتون بدونید😁"

♟️♟️♟️♟️♟️♟️♟️♟️

داستانش خیلی پرکشش بود ولی من خودم با شخصیت‌های داستان مشکل داشتم.
نوه‌های هاثورن و ایوری همشون از همه نظر عالین و خب خیلی غیرواقعی بود و ماجرای عشقی داخل کتاب از اونم غیرواقعی‌تر بود و ایوری خودشم نمیدونست چی میخواد!🙄

و اینکه حل کردن معماها ممکنه خیلی درمورد نوه های هاثورن چیز عجیبی نباشه چون از کودکی با بازی‌های فکری، رمز و راز، رقابت و حل معما بزرگ شدن.
اما ایوری از بچگی توی چنین محیطی نبوده؛ البته درسته که با وجود محدودیت‌هایی که داشته خیلی وقتها هوشمندانه عمل میکرده ولی بنظر نمیتونه یه ذهن استراتژیک مثل جیمسون و گریسون داشته باشه و با هاثورن‌ها توی یه سطح باشه و همراه اونا معماهارو انقدر سریع حل کنه.
و اینکه وقتی وارد عمارت هاثورن شد خیلی از کارایی که می‌کرد حساب شده بود و خیلی زود به محیط عادت کرد و رشد شخصیتی خیلی سریع بود.

آخرین نکته هم اینه که معماهای داستان خیلی سریع حل می‌شد و روند "موفق و روبه‌جلو" داشت و شکست و اشتباه توش نبود‌!

♟️♟️♟️♟️♟️♟️♟️♟️

درکل شاید خیلی امتیاز نگیره ولی برای کسایی مثل من که تازه این سبک کتابارو شروع کرده بد نیست!
(یک‌بار ارزش خوندن داره ولی بنظرم از یکی قرض بگیرید.خودم همینکارو کردم!)


پ‌ن: من داستان معمایی خیلی نمیشناسم ممنون میشم اگه کتاب خوبی میشناسید معرفی کنید✨️
پ‌ن۲: هیچ‌وقت یادم نمیره تو کتاب‌فروشی دوستم گفت :بخشید گامبی" فضایی" دارید؟😂
      

8

Sara Rezaei

Sara Rezaei

1404/5/10

        یه فکر کوچیک بعدِ خوندن، برای خودم و شاید تو.🪻


خواهر ندارم ولی بنظرم کتاب یه تصویر واقعی و قشنگ از رابطه‌ی خواهرها نشون می‌ده و حس خواهرانه خیلی پررنگه.
مگ، جو، بت و ایمی با وجود تضادها و اخلاق‌ها و سلایق متفاوت همیشه هوای همو دارن. دعوا میکنند، آشتی می‌کنند، حسادت میکنند، لج همو درمیارن، اختلاف پیش میاد ولی در نهایت توی شرایط سخت باهم هستن و ته تهش مشخص میشه همشون از ته دل همو دوست دارن.
رابطه صمیمی و صادقانشون و تاثیری که هر خواهر توی رشد بقیشون داره نشون می‌ده، این که رابطشون فقط یه چیز قشنگ و همیشه خوب نیست رو خیلی دوست داشتم.

موضوع دیگه رابطه خواهرها با مادرشونه.
مادرشون هم راهنماشونه و هم دوست واقعی برای دختراشه.
و علاوه بر مهربونی، قوی و استوار بودن و درست‌کار بودنش باعث میشه دخترا اینقدر مادرشون رو دوست داشته باشن.
بارها توی کتاب دیدیم توی مشکلات و سردرگمی دخترا وقتی میرن سراغش چطور با صبوری سعی در حل مشکلاتشون داره و با آرامش کمکشون میکنه.
و توی سخت‌ترین شرایط و نبود پدرشون مادر برای اون‌ها پناه امن و دل‌گرمیه.
پدرشون نقش پررنگی توی داستان نداره ولی پر از عشق و احترامه و همین باعث میشه با وجود دوری حضورش توی خونه حس بشه.

دلم میخواد درمورد هر خواهر جداگانه هم صحبت کنم.


مگی برای خواهرهای کوچکتر یه حالت مادرگونه داره و نقش یه خواهر مسئول رو داره.
به سنت ها پایبنده و بعضی وقتا دلش میخواد مثل آدم های پولدار باشه و زندگی مرتب و آرومی داشته باشه.
و درنهایت خوشبختی رو توی سادگی و عشق واقعی میبینه.

جو شخصیت مورد علاقه بچگیم بی‌پروا و سرزنده هست. برخلاف مگی به سنت ها پایبند نیست و دنبال آزادیه و دوست نداره طبق انتظار بقیه زندگی کنه.
شخصیت عجیبش باعث شده بقیه خواهرها هم همیشه شور و شوق داشته باشن و همیشه بقیه رو سرحال نگه میداره.

بت، شخصیت موردعلاقم، آروم و تاثیرگذار 
برخلاف شخصیت آروم و کم‌حرفیش تاثیر خیلی عمیقی داره، همیشه باعث آرامش خواهرهاشه، کمک مادرش هست، همبازی ایمی و درکل قلب خانواده.

ایمی پر از شور و شوق که همیشه فکر میکردم ترکیبی از سه خواهر دیگه هست. عاشق هنر و زیبایی، اولای داستان ممکنه ویژگی های بد زیادی داشته باشه که با گذشت زمان ما میتونیم تغییرات و رشدشو ببینیم.


پ‌ن: فضای صمیمی و قشنگی داشت و بااین کتاب موقع امتحانات ترم چندساعتی از درس و امتحان فاصله گرفتم.
پ‌ن۲:به احتمال زیاد بعدا با یه ترجمه دیگه هم میخونم (این یکی هدیه بود) 

      

18

Sara Rezaei

Sara Rezaei

1404/5/9

        این کتاب بامزه و کوچولو یکی از کتابایی بود که منو کتابخون کرد

🪅🪅🪅🪅🪅🪅🪅🪅🪅

داستان درمورد دخترک نه ساله با موهایی به رنگ هویج که خیلی آشفته و نامنظم دو طرف سرش بافته شده با صورتی پراز کک‌مک و دهانی گشاد و دندان‌های سفید و البته با لباس هایی خیلی عجیب!! لباسی که خودش دوخته بود و جوراب های بلند لنگه‌به‌لنگه و کفش هایی بزرگتر از پاهاش، همون کفش هایی که پدرش براش خریده بود و حاضر نبود به جز اونا کفش دیگه‌ای بپوشه.
اسم این دختر "پی‌پی جوراب بلند" بود
پی‌پی توی یک شهر کوچیک و دورافتاده، داخل یک باغ سبز با بوته‌ها و درختان و گیاهانی که بیش از حد رشد کرده بودند و یک خونه قدیمی به نام "ویله‌کولا" زندگی می‌کرد.🏡
خب، حتما پدر و مادرش هم باهاش زندگی می‌کردند. ولی نه، پی‌پی تنها اونجا زندگی می‌کرد!
تنهای تنها که نه، آقای نیلسون و اسبش هم بودن
بزارید آقای نیلسون رو به شما معرفی کنم: تصور کنید الان یه میمون‌کوچولو کلاهش رو برداشته و تعظیم می‌کنه!🐵
پس پدر و مادرش کجان؟
مادرش وقتی پی‌پی خیلی خیلی کوچولو بود مرده بود، البته پی‌پی مطمئن بود که مادرش از آسمون دخترشو یواشکی نگاه میکنه و حواسش بهش هست.
و پدرش، اون ناخدای کشتی بود و پی‌پی همراه اون در دریاها و اقیانوس‌ها سفر می‌کرد.
اما توفانی اومد و دیگه خبری از پدرش نشد. البته پی‌پی هیچ‌وقت باور نمی‌کرد که اون غرق شده؛ مطمئن بود پدرش خودشو به جزیره آدم‌خوارها رسونده و سلطان جزیرشون شده.🏝

بعد از اون روز پی‌پی کشتی رو ترک کرد و از ملوان ها خداحافظی کرد. موقع رفتن دوچیز همراه خودش داشت: آقای نیلسون و یه چمدون پر از سکه طلا، رفت و یک بار هم برنگشت پشتشو نگاه کنه، رفت ویله‌کولا تا منتظر پدرش بمونه.
البته، یک اسب هم که همیشه میخواست داشته باشه خرید و بعدازظهرها که میخواست بره ایوان و اونجا بشینه اسب رو با دست‌هاش بلند می‌کرد و میذاشتش داخل باغ.🐎
بله، پی‌پی دختر خیلی قوی‌ای بود!

🪁🪁🪁🪁🪁🪁🪁🪁🪁

یادمه رفته بودیم باغ کتاب که کتاب بخرم (حدودا کلاس سوم بودم) و بعد از اینکه چندتا کتاب برداشتم مامانم این کتابو بهم نشون داد و منم از جلدش خوشم نمیومد ولی مامانم به بهانه اینکه میخواد خودش بخونه برام خرید.
 یک‌روز که همه کتابایی که داشتمو خوندم اینو برداشتم و انقدر خوشم اومد ۳بار پشت‌سرهم خوندمش(دقیقا یادمه می‌رسیدم به فصل آخر دوباره ورق میزدم میرفتم صفحه اول🤦🏻‍♀️)
و کلا بهترین سن برای خوندنش فکر کنم حدودا هفت سالگی یا هشت سالگی باشه.(البته من با این سنم هنوز وقتی داشتم جلد ۲ و ۳ رو میخریدم ذوق کرده بودم😂)

پ‌ن: کتابی نیست که تمام قسمت‌هاش شاد و حال‌خوب کن باشه و بخش‌های غم‌انگيز هم داره.


      

8

Sara Rezaei

Sara Rezaei

1404/5/6

        اولین بار فکر کنم پاییز سال پیش توجهمو جلب کرد، منظورم اسمش هست:
زیبا، صدایم کن
یا
زیبا صدایم کن
و چندماه پیش از نمایشگاه خریدمش. 

خیلی سریع خوندمش و وقتی کتابو بستم اولین چیزی که بعدش گفتم این بود: باید دوباره بخونمش، شاید دفعه آرومتر بخونمش و مطمئن بشم خوشم نیومده، شاید اشتباه فکر میکنم! 

و تا ساعت‌ها متعجب بودم از این که پس چرا بقیه انقدر دوستش داشتن و دنبال یه دلیلی بودم که مطمئن بشم دارم اشتباه میکنم
لحنشو دوست نداشتم؟
سریع خوندمش؟
خیلی دقت نکردم؟حواسم جای دیگه‌ای بود؟
داستانش برام ساده بود؟شاید چون خیلی داستان های این سبکی نمیخونم!
حتما وقت خوبی نبود!
و هزارتا دلیل دیگه...😅 

اگه از این حالت روزی نهایتا ۱۰ صفحه خوندن دربیام و دوباره مثل قبل بشم حتما برای بار دوم می‌خونمش🙂

ولی شاید مهم‌ترین چیز همین لحن داستان بود که یکم شوکه شدم انتظار همچین فضا و لحنی رو نداشتم!
هروقت دوباره خوندمش دقیق‌تر می‌نویسم چرا خوشم نیومد چون خودمم نمی‌دونم چرا😂
این یادداشت هم فقط برای اینو که یادم بمونه بخونمش! 

پ‌ن: حالا خوشمم نیومد هیچی نمیشه هااا فقط برام عجیب بود این همه تعریف😁
پ‌ن۲: امضاهم ماجراها داشته🥴
پ‌ن۳: فعلا ستاره نمیدم بهش


      

8

Sara Rezaei

Sara Rezaei

1404/5/5

        (این یادداشت برای هردو جلد هست)
اعتراف میکنم هردو جلد بی‌نهایت زیباست و باعث شد ۳بار بخونمشون😅

خوشحالم که درباره چنین موضوعی نوشته شده چون هم تعدادشون کمه و بعضیاشون هم واقعا ارزش خوندن نداره.

نویسنده موفق شده بود دیدمو نسبت به کمبوجیه‌‌ای که همه ازش به عنوان یه شخصیت منفی یاد می‌کردن صدوهشتاد درجه عوض کنه (البته درمورد کمبوجیه کاملا بی‌طرف صحبت شده بود و بدی‌هایی هم داشت)
"این اتفاق درمورد آتوسا هم افتاد اما برعکس😁 واقعا نمیدونم همچین آدمی بوده یا نه!"

یه چیزی که خیلی خوشم اومد این بود که با بعضی قسمت‌ها بلند‌بلند میخندیدم مثل قسمت برف‌بازی و صحبت‌های آناهیتا و آرته‌بامه(یکی از شخصیتای موردعلاقم توی داستان همین آرته‌بامه بود)😄


 البته چندتا مورد بگم:

درمورد فضاسازی دلم میخواست توی جلد اول درباره طرز زندگی و لباس‌ها و وسایل و... هخامنشی بیشتر صحبت بشه و جلد دوم هم منتظر بودم درمورد مصر و اهرام مصر بخونم که خیلی چیزی نوشته نشده بود دراین مورد.

و اینکه خیلی دلم میخواست بدونم کدوم قسمتها براساس واقعیته (خیلی خوب می‌شد آخر کتاب چندصفحه دراین مورد نوشته می‌شد) همونطور که قبلا گفتم خیلی برام سوال شد واقعا آتوسا همچین شخصیتی داشته یا نه!


️اگه کتابو نخوندید قسمت بعدو نخونید!!!

‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️
یه چیز دیگه هم که خیلییی ناراحت شدم این بود چرا جلد ۳ ندارهههه😅 
منظورم این بود که کمبوجیه که اومده زمان حال اصلا بنظر نمیاد خیلی از فضای اطرافش متعجب باشه
دلم میخواست جلد سه ای وجود داشت که دیدگاه های یه آدم از ۲۵۰۰ سال پیش که تازه شاه ایران بوده رو از الان و بناهایی مثل تخت‌جمشید رو میخوندم!
نمیشه جلد ۳ داشته باشه؟😂🫠
‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️

و یه مورد دیگه هم اینکه فکر می‌کردم بیشتر از این جمله های عمیق و مفهومی داشته البته بود ولی نه خیلی‌ زیاد که البته موضوع مهمی نیست درعوض مکالمه‌های عاشقانه‌اش واقعا قشنگ بود(اینو کسی میگه که از داستانای عاشقانه فراریه!)

با همه اینا و تاحدودی قابل پیش‌بینی بودن داستان ۵ ستاره می‌دم چون فکر نکنم دیگه چنین کتابی بتونم پیدا کنم و ستاره دادن با توجه به احساس و نظر خودم از کتاب بود. 
و خب اینارو هم فقط برای یادداشت نوشتم و اگه بخوام این موضوعات رو حساب کنم شاید چهار یا چهارونیم می‌شد.

پ‌ن: نظر شخصی خودم اینه که خیلی عالی بود اما یادداشت گذاشتم که کمک کنه برای انتخاب کتاب‌(امیدوارم)

پ‌ن۲: اگه نویسنده کتابای بیشتری بنویسه خیلی خوشحال میشم🥲✨️
      

10

Sara Rezaei

Sara Rezaei

1404/3/29

        بیشتر کتابای نشر افق رو یه جور دیگه دوست دارم. یعنی جزو کتابای موردعلاقم نیست ولی دلم میخواد چندبار بخونمشون و به داستان و حرفاش فکر کنم.

🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️
 
داستان یه دختر به اسم مومو با سر و وضع عجیب و غریب که یه خصوصیتی داره، "با دقت گوش می‌داد، به سگ‌ها، گربه‌ها، سوسک ها و قورباغه ها، آره، حتی به باران و بادی که میان درختان می‌پیچید. و هرکدام از این‌ها یک جور خاصی با او حرف می‌زدند."(این بخش داخل خود کتاب بود🙂) که خب همین باعث میشه وقتی بقیه باهاش هستند برای مشکلاتشون راهی پیدا کنن و ایده های خوبی به ذهنشون برسه.

مومو دوستان خیلی زیادی داره، تقریبا همه اهالی آن اطراف. اما با دوتا از اون‌ها خیلی صمیمی هست ، بپو: پیرمرد جاروکش و کم حرف. و جیجی: جوانی پرحرف و اهل شوخی. کاملا متضاد همدیگه!

همه چیز خیلی خوبه تا اینکه عالی‌جنابان خاکستری میان توی شهر. کسایی که بهتر از هرکس دیگه‌ای ارزش زمان رو می‌دونند و می‌خوان اونو بدزدند...

🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️

راستش یکم اولای داستان جذبش نمی‌شدم و می‌رفتم سراغ کتابای دیگه.
محیط داستان و شخصیت هارو میتونستم تصور کنم و اگه بتونم این کتابو میدم بزرگترها هم بخونند، چون به همون اندازه‌ که من نیاز دارم مفهومشو درک کنم اونا‌هم نیاز دارن!

🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️

پ.ن: عاشق جلدش شدم...🫠


      

32

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.