یادداشت Sara Rezaei
2 روز پیش

همانطور که انتظار میرفت، جین ویلکینسون با عجله از روی صندلیاش بلند شد و به طرف میز ما آمد. پوآرو جلو پایش بلند شد و تعظیم کرد، من هم بلند شدم. صدای نرم و دورگه گفت: -آقای هرکول پوآرو، درست است؟ -در خدمت شما هستم. -آقای پوآرو، میخواهم با شما صحبت کنم؛ باید با شما صحبت کنم. 🎭🎭 بعد از اینکه خز سفیدش را روی صندلی و کیف کوچک جواهر نشانش را روی میز انداخت، روی یکی از صندلی ها نشست و گفت: -آقای پوآرو، من باید یکجوری از دست شوهرم خلاص بشوم! 🎭🎭 روز بعد سیام ژوئن بود. ساعت درست نهو نیم بود که به ما گفتند بازرس چپ پایین است و میخواهد ما را ببیند: -لرد اجور دیشب در خانهاش در رجنت گیت کشته شد. همسرش به گردنش چاقو زده. 🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭 دومین کتابی بود که از آگاتا کریستی خوندم و ماجراها و شخصیتهای این یکی از قبلی (شبح مرگ برفراز نیل) خیلییی بیشتر بود. خوشحالم که حداقل بعضیاشو نوشته بودم تا گیجتر نشم. درمورد قاتل هم درست حدس زده بودم ولی نویسنده انقدر داستانو پیچوند و همه رو قاتل نشون داد که اگه پوآرو قاتلش بود هم تعجب نمیکردم!!! ولی چقدر قشنگ زیبا و خلاقانه تکه های پازل بههم مربوط میشد و بعضی از قسمتها که بنظرم بیاهمیت بود چقدر نقش مهمی توی حل پرونده داشت! پن: کتاب بعدی از آگاتا کریستی رو شما پیشنهاد بدین من خیلی تجربه ندارم😵💫
(0/1000)
نظرات
2 روز پیش
همین سرو غمگین باشگاه ملکهی جنایت رو من به خاطر معماش پیشنهاد میکنم ولی کتاب های هیجانی تر بخوای، قتل در قطار سریعالسیر شرق، جیبی پر از چاودار. قضیهی نامه های عاشقانه یه ذره بازی های سیاسی داره اما جالب بود برای من. چرا از ایوانز نخواستند هم داستان پرکششی داره، شخصیت های جالبی هم داره. ده بچهی زنگی کارآگاهی نیست ولی عالیه.
2
2
Sara Rezaei
2 روز پیش
1