Sajjad Ghafari

@sajjad.gh

41 دنبال شده

45 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

این کاربر هنوز یادداشتی ثبت نکرده است.

باشگاه‌ها

باشگاه کتاب‌خوانی مثبت کتاب

302 عضو

شرکت خلاقیت: خاطرات بنیان گذار پیکسار

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

Sajjad Ghafari پسندید.
Sajjad Ghafari پسندید.
Sajjad Ghafari پسندید.
واقعا شاهکار بود.....
روایت داستانیش باعث میشه سرعت خوندنتون خیلی بیشتر از کتاب های تاریخی دیگه بشه...... یعنی تعلیق خاصی داره که وقتی میخونی دنبال اینی که الان چی میخواد بشه...... 
به شدت خوب و ساده اون زمانه روسیه رو برای خواننده باز میکنه جوری که همه چیه اون زمانه رو متوجه میشید . از دین و اعتقاد تا شخصیت ها و سیاست ها و غیره......
به شدت کتاب مفید برای علاقه مندان تاریخ و کسانی که مینویسن......
واقعا کتاب عالی بود و اصلا انتظار اینو نداشتم که انقدر دوسش داشته باشم.....
جاش تو قلبم تا ابد خواهد ماند......
🔥🔥❤️❤️
راسپوتین یه شخصیت بسیار مهم در تاریخ بوده و شخصیتی بسیار پیچیده و عجیب داشته.... این کتاب کمک میکنه این شخصیتو بهتر درکش کنی .....
درک کردن این شخصیت های مهم تاریخی باعث باز شدن ذهن و اشنا شدن با مسائل فردی ، سیاسی ، حکومتی و خیلی چیزای دیگه میشه که نیازه هر فرد اطلاعاتی داشته باشه از این مسائل.......
خلاصه سرتونو درد نیارم بخونید این مجموعه زیبا از نشر ثالث رو.....😅😂
            واقعا شاهکار بود.....
روایت داستانیش باعث میشه سرعت خوندنتون خیلی بیشتر از کتاب های تاریخی دیگه بشه...... یعنی تعلیق خاصی داره که وقتی میخونی دنبال اینی که الان چی میخواد بشه...... 
به شدت خوب و ساده اون زمانه روسیه رو برای خواننده باز میکنه جوری که همه چیه اون زمانه رو متوجه میشید . از دین و اعتقاد تا شخصیت ها و سیاست ها و غیره......
به شدت کتاب مفید برای علاقه مندان تاریخ و کسانی که مینویسن......
واقعا کتاب عالی بود و اصلا انتظار اینو نداشتم که انقدر دوسش داشته باشم.....
جاش تو قلبم تا ابد خواهد ماند......
🔥🔥❤️❤️
راسپوتین یه شخصیت بسیار مهم در تاریخ بوده و شخصیتی بسیار پیچیده و عجیب داشته.... این کتاب کمک میکنه این شخصیتو بهتر درکش کنی .....
درک کردن این شخصیت های مهم تاریخی باعث باز شدن ذهن و اشنا شدن با مسائل فردی ، سیاسی ، حکومتی و خیلی چیزای دیگه میشه که نیازه هر فرد اطلاعاتی داشته باشه از این مسائل.......
خلاصه سرتونو درد نیارم بخونید این مجموعه زیبا از نشر ثالث رو.....😅😂

          
Sajjad Ghafari پسندید.
            در این کتاب می‌توان به جای آگاهی از نظریّاتِ فلسفی و وارد شدن به گیر و دارِ قیل‌وقال‌های آنان با تصمیماتی آشنا شد که آنان در زندگی گرفته‌اند. تصمیماتی که حتی پس از سال‌ها همین امروز نیز می‌توانند راه حل بسیار مناسبی برای زندگیِ شخصی و اجتماعی ما باشند. 
در این کتاب بحث‌های بسیار پرکاربرد در پیش است که برگرفته از زندگی شش فیلسوف بزرگ است؛ بحث‌هایی که هر روز به آنها فکر می‌کنید. 
به عنوان نمونه به سه مساله‌ای که کتاب بررسی می‌کند و جزو همه‌گیرترین مسائلی است که این روزها درگیرشان هستیم اشاره می‌کنم: 
•	بخش نخست: در مورد «عدم محبوبیت» است. سخن از سقراطی به میان می‌آید که پس از تلاش‌هایی آنچنانی کسی که نمادِ خردِ آن دوران بلکه نماد خرد در کل تاریخ بود آنچنان منفورِ جامعه‌ی خود شد که مجبور به نوشیدنِ شوکران شد. 
گرچه در نهایت و پس از رای‌گیری سقراط با اختلافی کم، با 56 درصد آراء، محکوم به مرگ شد امّا "یکی" از نتیجه‌های مهمی که نگارنده از گفت‌وگوهای سقراط می‌‎گیرد این بود که: 

«آنچه باید نگرانمان کند تعداد مخالفان ما نیست، بلکه خوب بودنِ دلایلِ آن‌ها برای این کار است. پس ما باید به جای توجه به عدم محبوبیت به تبیین‌ها و دلایلِ عدم محبوبیت توجه کنیم» / «از سقراط می آموزیم که در ارزیابی از خودمان به جای اهمیت دادن به نظر و حمایتِ دیگران ... به معقول و منطقی بودن آنها بها بدهیم»

•	در بخش دوم: خواهیم دید که چیزهای گرانقیمت نمی‌توانند شادمان کنند و این سوال را از خود خواهیم پرسید که پس چرا با این شدّت مبتلای آن‌ها هستیم؟ پاسخ این سوال به نظر نویسنده‌ی کتاب این است که ما در این ظواهر مادّی در واقع به دنبال یک آرامشِ روانی هستیم: «اشیاء در بعد مادّی ادای چیزی را در می‌آورند که می‌خواهیم در بعد روان‌شناختی به دست آوریم.» 
او معتقد است اگر پول داشته باشیم امّا از سه نعمتِ دوستی، آزادی و تفکر بی‌بهره باشیم هرگز خوشبخت نخواهیم بود و اگر از این سه نعمت برخوردار باشیم و حتی پول هم نداشته باشیم هرگز بدبخت نخواهیم بود. 
•	بخش سوم: از دیگر بحث‌هایی که در به آن پرداخته می‌شود مساله‌ی رنج و صبر است. سِنِکا رنج‌ها و مصیبت‌های حیرت‌آوری متحمّل می‌شود امّا به معنای واقعیِ کلمه صبر می‌کند. گزارشی که کتاب از زندگانی این شخص به من داد در یک کلام این بود: «بیشترین تلاش و فاجعه‌بارترین و بی‌رحمانه‌ترین نتایج». 
این مساله سِنِکا را در ذهنم نماد صبری نه در حد و اندازه‌ی این شعر که «در کف شیر نرِ خون‌خواره‌ای / غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای» بلکه صبری زیبا، صبري آرامش‌بخش و به معنای واقعی کلمه «صبری تسلی‌بخش» قرار داد. علت اصلی این توانایی او را می‌توان در این جمله از کتاب خلاصه کرد: «سِنِکا سعی کرد ابعاد انتظارات ما را طوری تعدیل کند که وقتی این انتظارات نقش بر آب شد با چنان صدای بلندی فریاد نزنیم که ....» بلی، انتظار. 
به نظر نویسنده ریشه‌ی بسیاری از ناکامی‌ها انتظار و توقعی است که از دیگران یا حتی کارهایی انجام می‌دهیم داریم. 
          
Sajjad Ghafari پسندید.
            تسلی‌بخشی‌های فلسفه
چند شبی بود که همسرم و دوستانش شروع کرده بودند با هم راجع به کتابی گفت‌وگو می‌کردند. به نظر خسته‌کننده می‌آمد، شاید کلامشان را بدونِ نتیجه تمامی کردند یا شاید حرف‌هایشان را هنگام پیاده‌شدن در عمل دوست داشتم و شاید هم نمی‌دانستم اصل کلامشان چیست. امروز که کتاب مورد بحث‎‌شان را می‌خوانم می‌فهمم چه حرف‌های مفیدی می‌زدند. راه‌حل‌هایی برای مشکلات روزمره کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه با استناد به آثار شش فیلسوفِ بزرگ این راه‌حل‌ها را ارائه کند. در بخشِ اول، که راجع به تسلی‌بخشی در مواجهه با عدم محبوبیت است، می‌آموزیم که همچون سقراط عدم محبوبیت را نادیده بگیریم. در بخش دوم و سوم، که مربوط به تسلی‌بخشی در مواجهه با «کم‌پولی» و «ناکامی» می‌باشد، سنکا به ما کمک می‌کند تا بر احساس یأس و ناامیدی غلبه و با حرف‌های اپیکور بی‌پولی‌مان را درصد کمی چاره کنیم. بخش چهارم در مورد تسلی‌بخشی در مواجهه با و «ناتوانی و نابسندگی» است. در اینجا مونتنی راهنمای مناسبی برای درمان ناکارایی ما قرار می‌دهد. در باب ناتوانی می‌خوانیم که «چقدر مشکل‌آفرین است که هم بدن داریم و هم ذهن! زیرا اولی تضاد تقریباً هولناکی با متانت و هوشمندیِ دومی دارد. بدن‌مان ذهن ما را اسیر هوس‌ها و نوسانات خود می‌کند. هضم ناهاری سنگین می‌تواند کل دیدگاه ما درباره زندگی را تغییر دهد». به عقیدۀ مونتنی «احساس می‌کنم قبل و بعد از صرف یک وعده غذا آدم کاملاً متفاوتی هستم. وقتی تندرستی و روز خوب آفتابی به من لبخند می‌زند کاملاً سرخوشم به محض این که ناخن پایم در گوشت فرو برود زودرنج، بد اخلاق و عبوس می‌شوم»
بخش پنجم تسلی‌بخشیِ قلب شکسته است. فلاسفه سنتی به این موضوع علاقه‌ای نداشته‌اند. به نظر آن‌ها «بلاها و مصیبت‌های عشق بیش از حد بچگانه است و شایستۀ تحقیق نیست و بهتر است که این موضوع را به شاعران و مجنونان واگذارند. وظیفۀ فلاسفه نیست که در باب گرفتن دست و نگارش نامه‌های معطر تأمل کنند». اما شوپنهاور نظری خلاف دیگر فلاسفه دارد و معتقد به ایفای نقش مهم عشق در زندگی می‌باشد. او عشق را گریزناپذیرترین و فهمیدنی‌ترین دلمشغولی ما می‌داند. در پاسخ به هدف عشق می‌گوید: امر رمانتیک بر زندگی غالب است زیرا تعیین‌کننده چیزی غیر از آفرینشِ نسل بعدی نیست یعنی وجود و سرشت خاص نوع بشر در اعصار آتی!
بخشِ آخر راجع به تسلی‌بخشی در مواجهه با سختی‌هاست. کسانی که در زندگی با سختی‌های زیادی روبرو هستند با نیچه هم‌ذات‌پنداری خواهند کرد. معدودی از فلاسفه به احساس بدبختی و فلاکت حسن ظن داشته‌اند. به طور سنتی، زندگیِ خردمندانه با کوشش برای کاهش رنج، اضطراب، ناامیدی، عصبانیت، تحقیرِ خود و شکست عاطفی ملازم شمرده شده است. فریدریش نیچه کسانی را که با حسن ظن به بدبختی می‌نگرند احمق و بی‌خاصیت دانسته است. او می‌گوید شما می‌خواهید رنج را از میان بردارید، اگر بشود و کدام «اگر بشود»ی دیوانه‌وارتر از این! ولی ما چه می‌خواهیم؟ گویی ما به راستی خوش می‌داریم که رنج را فزونی بخشیم و آن را از آنچه تاکنون بوده است بدتر کنیم. نه هر چیزی که سبب می‌شود احساس بهتری پیدا کنیم خوب است، و نه هر چیزی که ما را می‌آزارد بد است. به طور کلی در نظر گرفتن حالت‌های پریشانی و اندوه به عنوان حالتی که باید محو شود حماقت به تمام معناست و تقریباً به همان اندازه احمقانه است که اراده کنیم آب و هوای بد را از میان برداریم!
          
Sajjad Ghafari پسندید.
Sajjad Ghafari پسندید.
Sajjad Ghafari پسندید.
Sajjad Ghafari پسندید.

🌱واقعاً آدم جانوری است. هر طور دلش بخواهد رفتار می‌کند و به هر راهی دلش بخواهد می‌رود. درِ دوزخ و درِ بهشت به هم چسبیده‌اند و آدم از هر یک از آن دو در که عشقش کشید داخل می‌شود... شیطان فقط از درِ جهنم می‌تواند بگذرد و فرشته فقط از درِ بهشت، اما آدم از هر در که دلش بخواهد.

Sajjad Ghafari پسندید.
            آتش بدون دود نمی شود، جوان بدون گناه!
در دل این جمله کوتاه، کل مغز کتاب نهفته است و داستان در بین این جمله مدام بست پیدا می‌کند و بزرگ‌تر می‌شود...


داستان درمورد قبایل ترکمنی است
در جلد اول به دو قبیله‌ی
یموت و گوکلان پرداخته شده

یموت فرزندان سه برادر: چونی، قجق و شرف الدین هست (ماجرا، ماجرای نوادگان چونی است)
قبلیه‌ی یموت در ایری بوغوز ساکن هستند..
عراز از نوادگان چونی بوده و به او لقب یازی اوجا داده اند ..
یازی اوجا (از بزرگان قبیله) سه پسر به نام های: گالان، تلی و کرم داشته است!

در طرف دیگر صحرا 
قبلیه‌ی گوکلان را داریم
گروه دیگر، فرزندان مردی به نام قراخان بوده‌اند..
مردی سوار بر اسب روزی به کمکشان آمده و به افتخار آن مرد نام قبیله‌شان را گوکلان می‌گذارند. (تقریبا یعنی مردی که سوار اسب آمد)
گومیشان مرکز قبلیه‌ی گوکلان بوده..
بیوک اوچی بزرگ قبیله‌ی گوکلان، ۴ فرزند به نام های: یت میش، قاباغ ، آیدین و یک دختر به نام سولماز داشته است..

« گوکلان به یموت دختر نمی‌دهد و از یموت دختر نمی‌آورد، هنوز هم.» 
دشمنی میان این دو قبیله از سال‌ها قبل آغاز شده است و در طول سال‌ها دایره ارتباطشان با یکدیگر را حسابی تنگ کرده است..
جنگ اول بر سر آب بود!
جنگ آخر بر سر گندم..
ولی در تمامی این سال‌ها جنگ اصلی بر سر، کینه ،خودخواهی و غرور بود!

داستان فوق العاده است!
نادرخان زیبا نوشته، از ته قلب نوشته و اثرش بر جان خواننده می‌نشیند :))

از شاعرانه و زیبا بودن قلم نادرخان که بگذریم
من مشکل اساسی با گالان و سولماز دارم!

گالان اوجا: پسری اهل قومِ یموت است که جنگاوری و شجاعتش زبان‌زد خاص و عام است. انسانی خودپسند که تنها بر باور‌های خود معتقد است. 
مغرور و سنگ‌دل جلوه می‌کند اما زمانی که زبانِ شاعری به سراغش می‌آید دلی نرم و نازک دارد. کینه، دشمنی، کشت و کشتار به خواستِ خود در دلش ریشه نزده!
 از کودکی او را با این افکار و عقاید پرورش داده‌اند.
گالان تمامی این‌ها بود
ولی به راستی، قهرمان نبود!
چرا از او به عنوان قهرمان یاد می‌کنند؟
قهرمان کسی است که فقط در جنگ موفقیت به دست آورده؟
یا قهرمان کسی است که دو قبیله را نابود می‌کند؟

گالان به کنار، سولماز اصلاااا قابل درک نبود!
گالان از کودکی با رویای بدست آوردن دریا بزرگ شده، سولماز چی؟
 چجوری تونستی انقد بی رحم باشی دختر :(((

شخصیت محبوبم در این فصل بویان میش بود ^_^ 
 یت میش رو هم دوست داشتم البته :((( 

《 قلب خاک خوبی دارد.
هر دانه که در آن بکاری،از هر جنس،از همان جنس،صدها دانه برداشت میکنی..》