معرفی کتاب نامه به پدر اثر فرانتس کافکا مترجم فرامرز بهزاد

نامه به پدر

نامه به پدر

فرانتس کافکا و 1 نفر دیگر
4.0
83 نفر |
29 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

15

خوانده‌ام

156

خواهم خواند

93

شابک
9789644870781
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1403/7/30

توضیحات

        کتاب «نامه به پدر»، اثری نوشته‌ی فرانتس کافکا است که نخستین بار در سال 1952 منتشر شد. نزاع میان پدر و پسر، یکی از کهن‌ترین موضوعات مورد استفاده در ادبیات به حساب می‌آید. کافکا در این نامه‌ی سرگشاده به پدرش (نامه‌ای که هیچوقت به دست پدر نرسید)، تلاش می‌کند تا با یکی از عمیق‌ترین مشکلات روح زخم‌خورده‌ی خود رو به رو شود. این اثر در قالب اعترافی بلند، پر اضطراب و پر احساس نوشته شده که در آن، جنبه‌ی انسانی و هنرمندانه‌ی مردی در برابر نمادی از قدرت قرار می‌گیرد. کتاب «نامه به پدر»، تلاش کافکا برای بازشناسیِ خاستگاه رابطه‌ای پرتلاطم و آسیب‌زا میان کودکی بسیار حساس و پدری تندخو است. این اثر ارزشمند را می‌توان اعلام جرم بی‌رحمانه‌ی کافکا نسبت به پدرش و در عین حال، کوشش سرشار از احساس این نویسنده برای ابراز علاقه به پدر در نظر گرفت.
      

لیست‌های مرتبط به نامه به پدر

نمایش همه

پست‌های مرتبط به نامه به پدر

یادداشت‌ها

سمیرا

سمیرا

1403/7/28

          چقدر زیبا رابطشو با پدرش به تصویر کشیده بود ...
 با احترام و ارجی که به پدرش داشت تمام رفتارها و کارهایی که باعث شده بود روی زندگیش تاثیر بذاره و از او بترسه یا از بعضی کارها زده بشه و دوری کنه رو توی نامه ای براش نوشته بود.
از اون کتابهاست که با خوندنش یه جاهایی حس می کنیم دقیقا  زندگی خودمونه و این حرفا همیناست که هردفعه از اطرافیان میشنویم! 
شاید بعضی از رفتارهاش و حرفهایی که زده بود به چشم بقیه کوچک بیاد و بگیم مگه چی گفته بود که اینقدر روش تاثیر گذاشت یا بهش بگیم  زودرنج و حساس !! ولی ممکنه روی زندگی اون فرد تاثیر عمیقی بذاره و تا سالها یادش بمونه...
خودماهم بدون اینکه توجه و تاملی روی رفتارها و حرفامون بکنیم خیلی وقتا باعث شدیم طرف مقابلمون یه حس بدی بگیره  و روی عملکرد و رابطه هاش یا هرجنبه ی دیگه ای از زندگیش تاثیر بذاره.
و وای به حال نسلی که قراره با همین سبک تربیتی بزرگ بشوند و یه کشورو تشکیل بدند و اداره کنند و با این مشکلات سلامت روانشون بخواهند یه نسل دیگه رو پرورش بدهند و این دور همینطوری ادامه پیدا کنه بدونه اینکه هیچکدومشون تلاشی برای تغییر بکنند...


        

6

          
یک بار یک دوستی به شوخی یا جدی می‌گفت که به نظرش وظیفه آدم در زندگی اینه که خلاف تمام امیال و گفته‌های پدر مادرش رفتار کنه. به نظرم این سخت‌ترین و تاریک‌ترین راهیه که میشه برا زیستن انتخاب کرد و انقدر سخت هست که همه راه به کاملا قطع کردنش فکر کنی. مسیری از این مبهم‌تر و نامطمئن‌تر وجود نداره.
کافکا یه جایی به پدرش میگه:« گاهی زمینی را تصور می‌کنم باز و پهناور که تو به تمامی خویش را بر آن گسترده‌ای، به طوری که جسمت همه سطحش را پوشانده و احساس می‌کنم فقط زمین‌هایی که هنوز نپوشانده‌ای یا در دسترس تو نیست برای زیستن من مناسب است.«
احتمالا برای هر کس به فراخور شخصیت والدینش، این زمین‌ها فرق کنه. فکر کنم باید یه روزی یه نامه‌‌ای به پدر مادرم بنویسم شاید بتونم کشف کنم زمین‌های زیستنم کجاست که اونا قرقش نکردن. 

جزییات رفتارها و گفته‌ها و خاطراتی که کافکا توشون دقیق میشه و بازشون می‌کنه شگفت‌انگیزه. هر بار متعجب میشی از ذهنی که این قدر شفاف و مستقیم می‌تونه کنه موضوعات رو بشکافه، در تمام صفحات کتاب داره به ترس، ناتوانی‌اش در زیستن، سستی و تزلزلش اعتراف می‌کنه. این نامه برای هر کسی که با مشکلات جدی عزت نفس و اضطراب دست و پنجه نرم می‌کنه می‌تونه به عنوان یه داروی مسکن جالب تجویز بشه. 
        

29

          وقتی زخم‌های کودکی دست به قلم می‌شوند: نگاهی به نامه‌ای به پدر از کافکا

این نامه را اکثر کسانی که کافکا را میشناسند خوانده اند اما این نامه هی وقت به دست مخاطب اصلی آن یعنی پدر نرسیده است.

این نامه شاید کافکا را بزرگ تر، جسور تر و دوست داشتنی تر کرده است. درچه ای جدید را به مقوله ای به اسم پدر و خانواده باز میکند. 
من این کتاب را دوبار خواندم اولین بار در این کتاب کافکا بودم و به گذشته نگاه کردم، خود را در آغوش کشیدم و همراه کافکا صدای کودکی ام را شنیدم.
بار دوم پدر کافکا بودم، به آینده نگاه کردم و صدای فرزندم را شنیدم و او را در آغوش کشیدم.

کافکا در این کتاب دستی بر قلم دارد و دستی بر سر کودک درونش که زخم های سرخوردگی تمام وجودش را فرا گرفته است ،
این نامه صرفا انتقاد به پدر نیست بلکه تلاش برای فهمیدن و کنار آمدن با گذشته است که پشت سر گذاشته. او به خوبی اثر آنچه در کودکی از سر گذرانده است را با خودش در میان میگذارد .

نامه ای به پدر یک فرهنگ و یک فهم جدید به شما هدیه میدهد
        

30

          بابا به من جان داد، بابا آب داد، بابا نان داد، اما،
بابا روحم را کشت و پدرم را درآورد...


گفتار اندر ستایش دوست
از این تریبون لازم می‌دانم از «عارفه»‌ی عزیز، که آشنایی با کافکای دوست‌داشتنی را مدیون دوستی و هم‌صحبتی با او، که خود حاصل زندگی در دنیای کتاب‌هاست، بابت هدیه‌ی این کتاب در روز تولدم تشکر کنم و از راه دور دستش را به گرمی بفشارم.

گفتار اندر توصیف کتاب
نامه به پدر، یک رمان یا یک داستان نیست.
نامه به پدر، صرفا یک نامه است اما نه یک نامه‌ی ساده! فریادِ حاصل از عصیانِ یکی از خلاق‌ترین، باهوش‌ترین و منحصربه‌فردترین نویسنده‌های جهان است.
فریادی که با این‌که کافکا آن را با نهایت توانش(قلمش) کشید اما هیچ‌وقت به گوش پدرش نرسید، چون مادرش آن‌را به صلاح دو طرف ندانست!
کافکا همان‌طور که در نامه‌اش نوشت، قصد سرزنشِ پدرش را نداشت و تنها می‌خواست از شخصیت خود در برابر بازخواست‌های پدرش محافظت کند و هر دو زندگی آرامی نزدیک یا دور از هم تا زمان مرگ داشته باشند. شخصیتی که با رفتارها و کردارهای پدرش از کودکی تا زمان نگارش نامه که جوانی حدودا سی و شش ساله بود، منجر به تغییرات و اختلالات شدید روحی و روانی بر او گردیده بود. این تغییرات شخصیتی صرفا به چند مورد خلاصه نمی‌شد و تمام زندگی کافکا را تحت تاثیر قرار داده بود، تمام خواسته‌ها، علایق و نیازهای دوران بلوغش سرکوب و هنرهایش توسط پدرش نفی و مورد تمسخر واقع شده بود، تا حدی که او پس از چند بار نامزدی حتی خود را شخصی نمی‌دانست که صلاحیت ازدواج و تشکیل خانواده را داشته باشد.
نامه به پدر، نامه‌ای‌ست که نه صرفا برای من که به واسطه‌ی داشتن پدری بی‌شرف با او همزاد‌پنداری کنم، بلکه برای برای تک‌تک ما انسان‌هایی که در جامعه‌ای پدرسالار بزرگ شده‌ایم می‌تواند اثری مهم باشد و با تک‌تک سطر‌های آن به شدت به فکر فرو رویم و از آن تاثیر بگیریم.
شاید... تکرار می‌کنم شاید، یاد بگیریم که بی‌جهت تشکیل خانواده ندهیم و تا زمانی‌که شعور بچه‌داری نداشتیم، تولید مثل نکنیم.

نقل‌قول نامه
"کودک عادت می‌کند چیزهایی را که باید جدی نگیرد، چراکه جنبه‌ی خطرناک‌شان را از پیش تجربه کرده است."

"همین‌که در حال ادا کردن واژه‌ها بودم، پشیمان می‌شدم، در حالی‌که تو حمله می‌کردی بی‌آن‌که هیچ رنجی متحمل شوی، هیچ کس ترحم تو را برنمی‌انگیخت نه در آن لحظه و نه بعد از آن، آدمی همیشه در برابر تو بی‌دفاع می‌ماند."

"به خاطر روش‌های اشتباه تو، هرگونه اعتماد به خویشتن را از دست دادم. در عوض احساسِ بی‌پایان مجرم بودن، نصیبم شد."

کارنامه
هیچ دلیلی برای کسر ستاره وجود نداشت و تنها برای اینکه به «مسخ» و «محاکمه» چهارستاره داده بودم، نتوانستم برای این کتاب پنج ستاره منظور کنم.

بیست و هفتم اردیبهشت‌ماه یک‌هزار و چهارصد
        

6