بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

نامه به پدر

نامه به پدر

نامه به پدر

فرانتس کافکا و 1 نفر دیگر
3.8
21 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

37

خواهم خواند

29

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

نامه به پدر داستانِ کوتاه، قصه یا رمان نیست. متنى علمى، فلسفى، سیاسى و مذهبى هم نمى باشد؛ دست کم به این هدف نگاشته نشده است. به سادگى یک نامه است. نامه پسرى به پدرش، اما این پسر فرانتس کافکا است، گویا کافکا نامه را به مادر مى دهد تا به پدر برساند، مادر پس از خواندن نامه از روى نیک خواهى آن را به پدر نمى دهد بدون این که کافکا را از تصمیم خود آگاه کند.در این اثر پیش از هر چیز با حقیقتى به تمامى عریان، با صداقتى کم نظیر و تکان دهنده در داورىِ خود و دیگران روبه رو هستیم. نامه به پدر، گرچه به این هدف نوشته نشده، مسائل تربیتى، خانوادگى و روانکاوى متعددى را بسیار موشکافانه پیش رو مى نهد، از این رو بسیار درخورِ تعمق است

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به نامه به پدر

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

«به جرأت می‌توانم بگویم که تو در سراسر زندگی‌ات، با هیچ واقعه‌ای روبه‌رو نبوده‌ای که اهمیتش برای تو به‌ پای اهمیتی برسد که تلاش‌های ازدواج برای من داشته‌اند. منظورم این نیست که تو اصولا ماجرای مهمی را پشت سر نگذاشته‌ای؛ بلکه برعکس: زندگی تو خیلی پرماجراتر و پردردسرتر و فشرده تر از زندگی من بوده؛ اما درست به همین علت است مه چیزی مشابه برایت پیش نیامده. به این می‌ماند که کسی مجبور باشد از پنج پلۀ کوتاه بالا برود، و کس دیگری فقط از یک پله، ولی این پله دست کم برای او به اندازه‌ای بلند باشد که جمع آن پنج پلۀ دیگر برای دیگری. آن نفر اول، نه فقط از عهدۀ هر پنج پله، بلکه از عهدۀ صدها و هزارها پلۀ دیگر هم برخواهد آمد؛ زندگی او، زندگی بزرگ و پرمشقتی خواهد بود، اما هیچ‌‌کدام از پله‌هایی که از آنها بالا رفته، برای او آن اهمیتی را نخواهد داشت که آن یک پله اول و بلند برای آن نفر دوم، که اگر تمام قدرتش را هم به کار بگیرد محال است بتواند از آن بالا برود؛ پله‌ای مع هرگز به بالایش نخواهد رسید و طبیعی است که هرگز هم از آن نخواهد گذشت.»

لیست‌های مرتبط به نامه به پدر

پست‌های مرتبط به نامه به پدر

یادداشت‌های مرتبط به نامه به پدر

سارا

6 روز پیش

                وای وای وای این فرانتس چه کرد......
سلام بر بهخوانی های عزیز 
من نسخه ی صوتی این کتاب رو  با صدای دلنشین  جناب  بهروز رضوی گوش کردم ،کاش زودتر از این ها خونده بودم ...
امان از نسل ما  نسل سوخته که میگن راسته والا ،حالا مخاطب نامه ی کافکا پدر بود اما میشه مادر باشه و یا خواهر و برادر بزرگتر خانواده 
برای نسل ما که اغلب تو خانواده های پر جمعیت بودیم کم کم سه تا بچه تو هر خانواده بودن گاهی هم بالاتر این حس دیده نشدن همیشه بود، حس ترس توام با دلهره و احترام ،حس تنها بودن 
فرانتس فرزند اول خانواده بود ولی فک میکنم فرزند آخر خانواده بودن هم کم داستان نداره. 
خلاصه که پیشنهاد میکنم بخونید حتی اگر باافکار کافکا  مخالفید  این بخشی اززندگی و سرگذشت اوست و شاید کلیدی برای یافتن بخشی از  سوالات ...‌‌
پدر فرانتس تمام تلاشش را برای آسایش  فرزندان کرد اما بعد روانی فرزندان در خطر بود چیزی که امروز هم با توجه به سبک زندگی و تورم شاهدش هستیم شاید مردان و پدران سرزمین من نتونند با خانواده وقت بگذرونند و زیر بار فشار اقتصادی از سوی جامعه عصبی و تند خو باشند و گاها ناخواسته زندگی رو به خودشون وخانوادشون سخت بگیرند👈 ﴿شاید،،بعضی﴾👉
بیایید سخت نگیریم به خاطر خودمون، بچه هامون، خواهر و برادرمون 

        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

            بابا به من جان داد، بابا آب داد، بابا نان داد، اما،
بابا روحم را کشت و پدرم را درآورد...


گفتار اندر ستایش دوست
از این تریبون لازم می‌دانم از «عارفه»‌ی عزیز، که آشنایی با کافکای دوست‌داشتنی را مدیون دوستی و هم‌صحبتی با او، که خود حاصل زندگی در دنیای کتاب‌هاست، بابت هدیه‌ی این کتاب در روز تولدم تشکر کنم و از راه دور دستش را به گرمی بفشارم.

گفتار اندر توصیف کتاب
نامه به پدر، یک رمان یا یک داستان نیست.
نامه به پدر، صرفا یک نامه است اما نه یک نامه‌ی ساده! فریادِ حاصل از عصیانِ یکی از خلاق‌ترین، باهوش‌ترین و منحصربه‌فردترین نویسنده‌های جهان است.
فریادی که با این‌که کافکا آن را با نهایت توانش(قلمش) کشید اما هیچ‌وقت به گوش پدرش نرسید، چون مادرش آن‌را به صلاح دو طرف ندانست!
کافکا همان‌طور که در نامه‌اش نوشت، قصد سرزنشِ پدرش را نداشت و تنها می‌خواست از شخصیت خود در برابر بازخواست‌های پدرش محافظت کند و هر دو زندگی آرامی نزدیک یا دور از هم تا زمان مرگ داشته باشند. شخصیتی که با رفتارها و کردارهای پدرش از کودکی تا زمان نگارش نامه که جوانی حدودا سی و شش ساله بود، منجر به تغییرات و اختلالات شدید روحی و روانی بر او گردیده بود. این تغییرات شخصیتی صرفا به چند مورد خلاصه نمی‌شد و تمام زندگی کافکا را تحت تاثیر قرار داده بود، تمام خواسته‌ها، علایق و نیازهای دوران بلوغش سرکوب و هنرهایش توسط پدرش نفی و مورد تمسخر واقع شده بود، تا حدی که او پس از چند بار نامزدی حتی خود را شخصی نمی‌دانست که صلاحیت ازدواج و تشکیل خانواده را داشته باشد.
نامه به پدر، نامه‌ای‌ست که نه صرفا برای من که به واسطه‌ی داشتن پدری بی‌شرف با او همزاد‌پنداری کنم، بلکه برای برای تک‌تک ما انسان‌هایی که در جامعه‌ای پدرسالار بزرگ شده‌ایم می‌تواند اثری مهم باشد و با تک‌تک سطر‌های آن به شدت به فکر فرو رویم و از آن تاثیر بگیریم.
شاید... تکرار می‌کنم شاید، یاد بگیریم که بی‌جهت تشکیل خانواده ندهیم و تا زمانی‌که شعور بچه‌داری نداشتیم، تولید مثل نکنیم.

نقل‌قول نامه
"کودک عادت می‌کند چیزهایی را که باید جدی نگیرد، چراکه جنبه‌ی خطرناک‌شان را از پیش تجربه کرده است."

"همین‌که در حال ادا کردن واژه‌ها بودم، پشیمان می‌شدم، در حالی‌که تو حمله می‌کردی بی‌آن‌که هیچ رنجی متحمل شوی، هیچ کس ترحم تو را برنمی‌انگیخت نه در آن لحظه و نه بعد از آن، آدمی همیشه در برابر تو بی‌دفاع می‌ماند."

"به خاطر روش‌های اشتباه تو، هرگونه اعتماد به خویشتن را از دست دادم. در عوض احساسِ بی‌پایان مجرم بودن، نصیبم شد."

کارنامه
هیچ دلیلی برای کسر ستاره وجود نداشت و تنها برای اینکه به «مسخ» و «محاکمه» چهارستاره داده بودم، نتوانستم برای این کتاب پنج ستاره منظور کنم.

بیست و هفتم اردیبهشت‌ماه یک‌هزار و چهارصد
          
واقعا متحر
            واقعا متحریم که الان درباره این کتاب چ باید بنویسم...

در واقع نمیشه گفت کتابه، همون عنوانشه
یعنی یک نامه است.
شما ببینید
از لحاظ عمق ادبی و فاخر بودن متن اون واقعا بی نظیره و منکرش نمیشه شد،
در جای جای اون قلم فصیح و عمیق کافکا به چشم میخوره ولی خوندن اون مدام مث خنجری زخم بر روح و جانتون میزنه تا اونجا که شاید بگید بذار کنار بذارمش،
بذار این اولین کتابی باشه که بی خیال اون میشم ولی خب من تمامش کردم.

یک مطلب رو (از نظر من) یا بهتره بگیم که یک گلایه رو به اشکال‌ مختلف و در زمان‌های مختلفه تصویر و بیان کشانده بود و این موضوع چنان عمیق بوده در بچه ای که فرانتس باشه که در جایی از کتاب اذعان میکنه که دیگر آثارش رو برای زدن حرفهایی که رودروی پدرش نمیتونسته بزنه نوشته و خب دیگر دوستانی که باقی آثار کافکا رو خونده باشن تقریبا شاید بتونن یک ارتباط پنهان بین همه اونها و این رنجی که در کودکی و زیر تربیت پدرش متحمل شده برقرار کنند.

قلم کافکا عمیق و چشمگیر، شکی نیست
ولی موضوع نامه پر از غم و درد و شکایت و انزجار از اونچه به سرش اومده هست.
          
            بابا به من جان داد، بابا آب داد، بابا نان داد، اما،
بابا روحم را کشت و پدرم را درآورد...


گفتار اندر ستایش دوست
از این تریبون لازم می‌دانم از «عارفه»‌ی عزیز، که آشنایی با کافکای دوست‌داشتنی را مدیون دوستی و هم‌صحبتی با او، که خود حاصل زندگی در دنیای کتاب‌هاست، بابت هدیه‌ی این کتاب در روز تولدم تشکر کنم و از راه دور دستش را به گرمی بفشارم.

گفتار اندر توصیف کتاب
نامه به پدر، یک رمان یا یک داستان نیست.
نامه به پدر، صرفا یک نامه است اما نه یک نامه‌ی ساده! فریادِ حاصل از عصیانِ یکی از خلاق‌ترین، باهوش‌ترین و منحصربه‌فردترین نویسنده‌های جهان است.
فریادی که با این‌که کافکا آن را با نهایت توانش(قلمش) کشید اما هیچ‌وقت به گوش پدرش نرسید، چون مادرش آن‌را به صلاح دو طرف ندانست!
کافکا همان‌طور که در نامه‌اش نوشت، قصد سرزنشِ پدرش را نداشت و تنها می‌خواست از شخصیت خود در برابر بازخواست‌های پدرش محافظت کند و هر دو زندگی آرامی نزدیک یا دور از هم تا زمان مرگ داشته باشند. شخصیتی که با رفتارها و کردارهای پدرش از کودکی تا زمان نگارش نامه که جوانی حدودا سی و شش ساله بود، منجر به تغییرات و اختلالات شدید روحی و روانی بر او گردیده بود. این تغییرات شخصیتی صرفا به چند مورد خلاصه نمی‌شد و تمام زندگی کافکا را تحت تاثیر قرار داده بود، تمام خواسته‌ها، علایق و نیازهای دوران بلوغش سرکوب و هنرهایش توسط پدرش نفی و مورد تمسخر واقع شده بود، تا حدی که او پس از چند بار نامزدی حتی خود را شخصی نمی‌دانست که صلاحیت ازدواج و تشکیل خانواده را داشته باشد.
نامه به پدر، نامه‌ای‌ست که نه صرفا برای من که به واسطه‌ی داشتن پدری بی‌شرف با او همزاد‌پنداری کنم، بلکه برای برای تک‌تک ما انسان‌هایی که در جامعه‌ای پدرسالار بزرگ شده‌ایم می‌تواند اثری مهم باشد و با تک‌تک سطر‌های آن به شدت به فکر فرو رویم و از آن تاثیر بگیریم. 
شاید... تکرار می‌کنم شاید، یاد بگیریم که بی‌جهت تشکیل خانواده ندهیم و تا زمانی‌که شعور بچه‌داری نداشتیم، تولید مثل نکنیم.

نقل‌قول نامه
"کودک عادت می‌کند چیزهایی را که باید جدی نگیرد، چراکه جنبه‌ی خطرناک‌شان را از پیش تجربه کرده است."

"همین‌که در حال ادا کردن واژه‌ها بودم، پشیمان می‌شدم، در حالی‌که تو حمله می‌کردی بی‌آن‌که هیچ رنجی متحمل شوی، هیچ کس ترحم تو را برنمی‌انگیخت نه در آن لحظه و نه بعد از آن، آدمی همیشه در برابر تو بی‌دفاع می‌ماند."

"به خاطر روش‌های اشتباه تو، هرگونه اعتماد به خویشتن را از دست دادم. در عوض احساسِ بی‌پایان مجرم بودن، نصیبم شد."

کارنامه
هیچ دلیلی برای کسر ستاره وجود نداشت و تنها برای اینکه به «مسخ» و «محاکمه» چهارستاره داده بودم، نتوانستم برای این کتاب پنج ستاره منظور کنم.

بیست و هفتم اردیبهشت‌ماه یک‌هزار و چهارصد