jm

@lewolit

29 دنبال شده

10 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                داستان یک «جنایت بشری!»
نمیدونم حین خوندن داستان چند بار گفتم خدای من ! وای خدای من! 
چیزی که برای من غیر قابل باوره جنون آنیِ که به انسانها دست میده. جنون آنی ... اینکه انسانی که در موضع ترس ، فقر ، نابسامانی، قحطی ، گرسنگی و... قرار گرفته، میتونه چطوری دستخوش خشم و جنون خودش بشه  و برای فرو نشوندن اون بهانه های مبتذلی رو تدارک بببینه (دیالوگ اهالی روستا رو بخاطر بیارید! اون یه پروسیه ! من شنیدم که اون گفت مرگ بر فرانسه و...)که هر چه بیشتر و بیشتر اون رو به پیش ببره و سرانجام جنایت و خشونت و به سر حد خودش برسونه. 
دست به دست شدن و تکه پاره شدن آلن دو مونی بینوا ، داستان بیمایگی و رذالت آدمهاست که اکثرا  استطاعت درندگی و وحشیگردی افسارگسیخته رو در مواضع جنون اور دارن . (تعداد جنایتکاران و افراد تماشاگر و حاضر روز حادثه که حدود ششصد نفر بوده!).از همه بدتر  جنون گروهی  و دامن زدن و تقلید و دنباله روی افراد موقع انجام جنایت و تاثیر عجیبیه که انسان از جو اطرافش میگیره.(مثل بهونه های افراد که دهن به دهن میچرخید هر یک مهر تاییدی به مهمل بافی دیگری میزد.).
مرور و یادآوری تکه پاره شدن انسانی اینطور فجیعانه هر انسانی رو وحشت زده میکنه و به فکر فرو می‌بره که اگر اون هم در اون روز و در اون مکان بخشی از جمعیت مجنون حاضر در حادثه بود ایا دستخوش جنون آنی و جمعی اون جو میشد ؟و دست به چه جنایت هایی میزد ؟ یا نه مثل اقلیت ۵ یا ۶ نفره متوجه وقوع جنایتی انچنان فجیع میشد و سعی در متوقف کردنش میکرد؟
برای من وحشت آور تر اون افرادی بود که پس از به پایان رسیدن اون جنایت حتی نمیدونستن کی رو کشتن و کتک زدن!!
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

jm پسندید.
jm پسندید.
            بسم الله الرحمن الرحیم 

در دوره‌ای که هیتلر در آلمان به قدرت رسیده و دنیا در معرض دومین جنگ جهانی است، فرانسه جولانگاه تفکرات و احزاب سیاسی مختلفی است که مانع هر نوع همبستگی برای رفع خطر پیشِ رو است. 
ژان بلومار، بورژوازاده‌ای که در ابتدا شیفته سوسالیسم و قشر کارگر است و به این خاطر زندگی بورژوازی خود را کنار می‌گذارد، اکنون به مرحله شک فلسفی شدیدی رسیده که آیا حق دارد در مورد خون دیگران قضاوت کند یا نه؟ شکی که مانع او برای جلوگیری از جنگ پیش رو است. در این میان هلن، شخصیت اصلی داستان، عاشق ژان می‌شود و وضعیت بحرانی‌ای برای خودش و ژان به وجود می‌آورد...

دوبووار نویسنده‌ای است که بسیاری آغاز جنبش فمینیسم را به او نسبت می‌دهند، در دومین کتابش به اهمیت زنان در سیاست و جنگ می‌پردازد. وجهه شخصی و اجتماعی هلن و واکنش مردان نسبت به این دو وجهه، مرکز توجه داستان است

دوبووار به شکل بی‌قیدانه‌ای از روایت استفاده می‌کند. راوی داستان ما مدام در حال تغییر از سوم شخص به اول شخص است و گاهی بعد از هر یک جمله روای عوض می‌شود. استفاده از این سبک روایت باعث تند شدن ریتم داستان شده و به جذابیت آن افزوده.

توصیفات و فضاسازی بسیار مناسب و در راستای داستان است. بسته به احوال شخصیت‌ها و اتفاقات، فضا تغییر می‌کند و از بهترین بخش‌های داستان، توصیف فضای پاریس هنگام جنگ است.

برخی دیالوگ‌ها و افکار شخصیت‌ها به شعار نزدیک می‌شوند. اما دوبووار آنقدر خوب فضای سیاسی فرانسه آن دوران را ترسیم کرده که این شعارها سبب ضعف داستان نشده و خلاف منطق داستان نیستند.
البته مشکلی که دیالوگ‌ها دارند، که حدس می‌زنم مشکل ترجمه باشد، عدم تمایز بین زبان معیار و عامیانه است. البته این تا حدودی به مشکل شخصیت‌پردازی نیز برمی‌گردد که اشکال اصلی کتاب است. شخصیت‌ها به تناسب فرد مقابل و وضعیت روحی خودشان، زبان دیالوگ‌هایشان تغییر می‌کند. اما آنقدر خوب پرداخته نشده‌اند که دیالوگ‌ها متناسب با شخصیت بشوند. اشکال در شخصیت‌پردازی موجب شده عشق هلن و ژان گاهی مصنوعی جلوه کند. همچنین علاقه عجیب دنیس به مارسل و رفتار خشک و سرد مارسل و...

در مجموع کتاب خوبی بود برای اینکه رغبت پیدا کنم باقی آثار دبووار را بخوانم و با توجه به اینکه از جهت زمانی هم دومین کتاب او است_اولین کتابش ترجمه نشده_ پیشنهادم این است که خواندن آثار این نویسنده را از این کتاب شروع کنید.
          
jm پسندید.
jm پسندید.
            دیلماج را یک روزه خواندم
نمونه یک رمان تاریخی خوب و خوشخوان
در یادداشتی که برای رمان تاریخی داشتم .به نکاتی اشاره کردم👇
https://www.ibna.ir/news/503267/%D9%86%D9%82%D9%84-%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D9%81-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%D9%88-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9-%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AF

رمان دیلماج نشان داد که واقعا می شود یک رمان تاریخی نوشت که استاندارد ها را رعایت کند ،در عین حال داستان باشد .و در عین حال تاریخی .
دیلماج راجع به فردی است که وجود خارجی ندارد ،یوسف خان مستوفی الممالک ،اما قصه بسیاری از روشنفکران ایرانی است چون میرزا سیاح ،طالبوف،تقی زاده،کسروی،فروغی و ....او هم این ها هست و در عین حال نیست .او برآیندی از همه آنها است .

نویسنده به نظرم بسیار زندگی افراد مذکور را و کتاب هایشان را و تاریخ آن زمان را مطالعه کرده .

حتما به قشر دانشجو و طلبه 
خصوصا علوم انسانی خوانان پیشنهاد می کنم
در قالب و نوع ارائه هم جالب بود 

درود بر حمیدرضا شاه آبادی 
و نشر افق بابت این رمان خوب

#کتاب_های_خوانده_شده
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب

@neveshtanijat