بریدۀ کتاب

نگـین

1403/1/20

بادام
بریدۀ کتاب

صفحۀ 118

هر وقـت زندگـی فراز و فـرودهایش را به گـن نشان میداد ، او با خودش فکـر میکـرد زندگی شبیـه به مـادری‌ست که یک لحـظه دست امنـیت‌بخش و گرمـش را در دست داری‌ اما ناگـهان بدون هیـچ توضـیحی آن دست را از تو جـدا میکنـد ،اصـلا مهم نیست که چقـدر محـکم آن دست را گرفته ای، همیـشه نهایت آن دست را از کف تو بیـرون می‌آورد.

هر وقـت زندگـی فراز و فـرودهایش را به گـن نشان میداد ، او با خودش فکـر میکـرد زندگی شبیـه به مـادری‌ست که یک لحـظه دست امنـیت‌بخش و گرمـش را در دست داری‌ اما ناگـهان بدون هیـچ توضـیحی آن دست را از تو جـدا میکنـد ،اصـلا مهم نیست که چقـدر محـکم آن دست را گرفته ای، همیـشه نهایت آن دست را از کف تو بیـرون می‌آورد.

31

16

(0/1000)

نظرات

👌

0