کاف‌اِی

کاف‌اِی

@kaaf_a

38 دنبال شده

90 دنبال کننده

                رهرو منزل ِ عشقیم و ز سر حدّ عدم،
تا به اقلیم ِ وجود
این همه راه آمده‌ایم...
              
eitaa.com/ayat_ir

یادداشت‌ها

        اولین مواجهه من با جلال آل‌احمد در این کتاب رقم خورد. کمی احساس تاسف دارم چون باور دارم با کتاب خوبی مطالعه‌ی آثار جلال را شروع نکردم و این پیش‌فرض قطعا در مواجهه با آثار بعدی رویم تاثیر خواهد گذاشت...
به هر حال این مطلب نیز مهم است که من از جهت نویسنده بودن جلال سراغ این کتاب نرفتم و از جهت موضوع غرب شناسی این کتاب را مطالعه کردم  و بدا که صرفا یک روخوانی از واگویه‌ها بود و نه دیگر هیچ!

هنگام خواندن این کتاب به شدت آشفته بودم و این را حاصل از آشفتگی فکری خود آل‌احمد می‌دانم. چرا که هیچ خط واحدی در طول کتاب من را به دنبال خود نمی‌کشاند تا بفهمم از کجا آمده و آمدنم بهر چه بود؟!
در چکیده مقاله داریوش آشوری درباره این کتاب حرف های دلم را شنیدم و آن این‌که این کتاب حاصل دوران خاص روشنفکری در ایران ماست.
در دورانی که روشنفکری ضد غرب نیست! بلکه صرفا ضد وابستگی‌است!
این جریان اگر با غرب مخالف است صرفا از روی اینست که چرا او سوژه است و من نیستم؟ چرا تکنولوژی برای من نیست؟
این جریان اگر با امپریالیسم مخالف است صرفا از جهت تقابل با مارکسیسم است نه معنای تام غرب و غربی که اساسا هم امپریالیسم را شامل می‌شود و هم مارکسیسم را!
جریان روشنفکری آن روز ایران را دوست دارد و آن را می‌خواهد اما از جهت ناسیونالیستی بودنش!
و حتی اگر اسلام را می‌خواهد صرفا برای مقابله‌ صریح اسلام با فساد است!

اگر کتاب را بخوانید تمامی این عناوین را در لابلای کتاب می‌یابید.
جایی که جلال تمام قد از ایران دفاع می‌کند طوری که به‌راستی بغض گلوی خواننده را می‌گیرد!
جایی که شدیدا با امپریالیسم می‌جنگد و شرایط زمانه ایران را ملامت می‌کند که چرا تن به وابستگی می‌دهد؟
و جایی که اسلام را نیز مدح می‌کند از همان جهت ضد فساد بودنش و از جهت ایرانیتش و بلکه جایی نیز اسلام و روحانیت را مذمت می‌کند از همان جهت انفعالش در مقابل وابستگی و فساد و ...!

به هر حال این کتاب بسیار ژورنالی بود و مطلقا رویکرد و مبنای علمی نداشت.
صرفا برای کسی خوب است که مشتاق است بداند زمانه قبل از انقلاب در چه فلاکت فرهنگی و فکری‌ای فرورفته بود...
خلاصه این‌که کتاب، کتاب بدی نیست اما خیلی مهم است که هر مخاطبی با چه ذهنیتی سراغ یک کتاب می‌رود. لذا درباره شخص من، این امر صادق نبود.
      

11

        مهم‌ترین نکته‌ای که در برخورد با یک کتاب درسی یا در برخورد با یک علم جدید، باید مد نظر قرار دهید، تاریخچه و ریشه آن علم است. اساسا تا هنگامی که تاریخچه اندیشمندان علم و تاریخچه مسائل آن علم را ندانید، قضاوت کردن درباره آن و نظر دادن درباره پیشرفت آن علم، بیهوده به نظر می‌رسد.
علم فقه، علم منطق، فلسفه اسلامی و حتی تاریخ، از این دست علومی اند که در عین برخورد اولیه با آن و تصور فهم آن، اگر تاریخچه‌اش را نشناسید یک قضاوت اشتباه و ناقص در فهم شما شکل می‌گیرد.
من طرفدار نگاه‌های درجه دو و فلسفه مضاف و در عین حال پیدا کردن یک over view از مکاتب علمی شده‌ام و این کتاب یکی از کتاب‌های خوب در این زمینه به صورت خاص برای علم فقه است.
کتاب از آغاز عصر غیبت شروع شده و تا مکتب آیت الله خویی را بررسی کرده است.
از ویژگی‌های مهم کتاب این است که صرفا از اسامی عبور نکرده و روش‌های علمی هر عالم را شکافته و تلاش جدی ای برای پیدا کردن ارتباط بین مکاتب انجام داده است. طوری که شما در آخر کتاب می‌توانید بر اساس روش‌های مختلف برخورد با کتاب و سنت مکاتبی را دسته بندی کنید که در ظاهر از لحاظ تاریخی و ارتباط استاد و شاگردی به یکدیگر ربطی ندارند.
از جمله دستاوردهای کتاب برای من برخورد فقها با نظرات مشهور و کتب اربعه بود. اینکه شیوه نگارش کتابشان به چه شکلی است؟ مثلا برخی آیات الاحکام را ذیل حکم می‌آورند برخی تاریخچه مسئله را بررسی کردند. برخی به فقه اهل سنت توجه کردند و این شیوه های مختلف نگارش حاکی از فلسفه ای بوده که در برخورد با کتاب و سنت داشتند.
از مهم‌ترین بخش‌های کتاب فهمیدن مسئله محوری فقه در برخی زمانه ها بود!!
شهید ثانی، محقق کرکی و برخی دیگر، مسائل فقهی را ناظر به زمانه‌ی خودشان طرح کردند و مسائل جدیدی وارد فقه کردند.

برای خود من کتاب به شدت جذاب بود.
چرا؟
چون معمولا برخورد ما با این علوم صرفا از طریق یک استاد و یک کتاب درسی است..
و اگر این استاد یا کتاب نتواند ارتباط خودش را با تاریخ روشن کند عملا از من ِ نوعی یک بیسواد همه چیز فهم می سازد!
یک مثال ساده اینکه بخواهید لمعه شهید ثانی را با اصول فقه مظفر تحلیل کنید و امتداد بدهید!!
وقتی این کتاب را می‌خوانید متوجه می‌شوید مسخره ترین کار دنیا ربط دادن دل بخواهی مکاتب به یکدیگر است!
پس به تمامی طلاب، دانشجویان فقه و حقوق و الهیات و همه کسانی که می‌خواهند درباره حتی یک مسئله فقهی از قدما اظهار نظر کنند، مظالعه این کتاب را توصیه می‌کنم.
      

16

        سووشون روایت زن است.
شاید قهرمان داستان یک مرد باشد. اما در نهایت این روایت زنانه از مردانگی قهرمان است که در سووشون اهمیت دارد. یوسف و زری در شیراز زندگی می‌کنند. یوسف، خان است اما به خا‌ن‌ها نمی‌ماند. در خلال جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، در زمانی که رعیت از کم‌ترین اهمیت برخوردار است، یوسف به دنبال احقاق حقوق اولیه رعایا حرف‌هایی می‌زند و کارهایی ‌می‌کند که به مذاق انگلیسی‌ها خوش نمی‌آید.
اما به هر حال همان‌طور که گفتم این‌ها گرچه داستان اصلی هستند اما در این رمان روایت زنانه‌ی زری از احوالات جنگ و گرسنگی و قطحی و میل به بقا و حفظ شوهر عزیزش و تربیت ایده‌آل فرزندانش مهم است! زن در آن عصر به معنای واقعی سنتی و گوشه نشین است و حتی غربی شدن یا بگوییم غرب‌زده شدن هم نتوانسته است زن آن روز ایرانی را از پستو بیرون بکشد.
بی‌عقیده بودن مصداق بارز زن در این داستان است. تقریبا همه زنان بی‌عقیده هستند. تنها چیزی که برایش حاضر به جنگیدن هستند، شوهر و فرزند و مال است. مردان در حال جنگ‌اند اما برای زنان فرقی ندارد مردشان در کدام طرف جنگ ایستاده است و همین‌که سلامت باشد بس است!
رمان من را خیلی یاد سریال خاتون انداخت. همان زمان هم که خاتون را دیدم، نظری داشتم که الان بعد از سووشون هم نظرم همان است.
در خاتون و در سووشون، جنگ برای ایران است! و ایران ارزشمند است! اما آیا کسی می تواند به همان روش اشغالگرها کشور را پس بگیرد؟ بحث من بر سر آلترنیتیو است! این‌که اساسا باید روش سومی وجود داشته باشد تا به ثمر بنشیند. والا همان آش و همان کاسه.
سووشون را دوست داشتم و فکر می‌کنم در دنیای خودم که بی رمان می گذرد انتخاب خوبی بود. پیشنهاد می‌کنم کمی از فضا و حال و هوای زمانه‌ی اشغال ایران بخوانید و بعد سراغ این کتاب بروید.

در نهایت آن حس و حالم که در گزارش آخرم گفتم را نیز بازگو می‌کنم. حس ‌می‌کنم یوسف خیلی به جلال آل احمد شباهت دارد و زری هم بی شباهت به سیمین نیست! این ‌را از روی شناخت صد در صدی نمی‌گویم اما فضای فکری جلال و دوری کردن سیمین از سیاست من را به این ایده نزدیک کرد..

در نهایت هم اگر شد جملات جالبی که در کتاب برای من بازگو کننده افکار زنانه در این کتاب بود را به صورت بریده منتشر می‌کنم.
      

28

        این یادداشت ِ کتاب نیست!
اجازه بدهید در مورد آداب نماز ِ امام، بزرگان ِ فلسفه و عرفان نظر بدهند و آن‌چه روح‌الله - رحمة‌الله‌علیه - از حقیقت ِ نماز و وحدت و تشخص‌ش بیان کرده را شرح دهند.
من کمی به عقب‌تر برمی‌گردم.
به آن زمانی که وقتی در حرم امام رضا بودم، در صفحه‌ی آخر ِ کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب ِ مرتضی آوینی نوشتم "تمت!" و تاریخ زدم. به وقت ِ مطالعه‌ی اولین کتابی که می‌خواستم برای غرب‌شناسی بخوانم.
می دانید. همه چیز مهیا بود. من تمام نقطه عطف‌های زندگی‌ام را در مشهد بودم. امام‌رضا هم عجیب ضامنم شده‌ست. یکی از نقطه عطف‌های ِ زندگی ِ من، تمام کردن این کتاب و ورود به عالمی بود که دیگر بیرون آمدن از آن ممکن نبود.
چقدر حاشیه رفتم. احتمالا باید صبر می‌کردم این مطلب را وقتی می‌توانستم پست بگذارم منتشر کنم.
به‌هر‌حال.
کتاب‌های پیش ِ رویم مشخص بود. جزوه‌ی والعصر را هم باید طی یک‌هفته می‌خواندم. بعد از توسعه‌ی آوینی بقیه کتاب‌ها برایم آسان به نظر می‌آمد. اما...
من یک چیزی کم داشتم.
من خیلی چیز‌ها از توسعه و هژمونی غرب و تاریخ انسان از ابتدا و مسائل گریبان گیر ِ دنیای مدرن مثل آلودگی محیط زیست و غیره و غیره را فهمیدم. اما بعد از آن تمت ِ تاریخی بلند شدم و نماز شکر خواندم.

و این نماز دیگر مثل ِ سابق نبود. من وارد ِ دنیای جدیدی شده بودم که در آن انسان ِ خداپندار را شناخته بودم و حالا به نماز ایستادنم خیلی پیام داشت. چون نمی‌توانستم همچنان خداپندار بمانم ولی نماز هم بخوانم.
الله اکبر نماز برای من رنگ ِ دیگری گرفت.
شاید هم باید نمازهای آن ایام‌م را اعاده  کنم. چون بعد ِ هر الله‌اکبری در دلم می‌گفتم خدایی که بزرگ تر است!
خدایی که بزرگ‌تر است از من! خدایی که بزرگ‌تر است از عالم ِ ِغرب! الله اکبر از غرب و از انسان...
نمی‌دانم می‌توانم خوب توصیف کنم یا نه ولی من در آن ایام با همین الله‌اکبرهای نماز زندگی می‌کردم و جآن می‌گرفتم.
در همان ایام بود که فهمیدم اصل ِ مطلب در آداب نماز ِ امام است.
و عجب چیزی شد برای ِ من که عشق فلسفه و عرفان بودم.
مسیرم روشن‌تر شد. موازی ِ غرب شناسی، از امام می‌خواندم.
و عجب موازی کاری ِ قشنگی بود.
خدا نصیبتان کند.
آداب نماز امام را بگذارید به وقتش بخوانید.
همان وقتی که قرار است چیزی درونتان بجوشد که زندگیِ فردای‌تان را منقلب کند...
تمت!
      

35

7

        جاذبه حسینی دو رسالت مهم دارد.
در اولی می‌خواهد نشان دهد حضرت زینب، ورای مرثیه‌های شنیده شده، شخصیت بسیار باعظمتی بوده و تمامی حرکات و سکنات ِ در حین قیام و پس از قیام و ماجراهای اسارت، ناشی از حکمت خاصی بوده و این حکمت متوجه ِ اصل قیام بوده و در امتداد کربلا و برای نگاه‌داشت ِ حادثه عاشورا بوده‌ست. فی‌الواقع، تببین‌های مداوم حضرت زینب و پس از او امام سجاد و پس از ایشان امامان ِ دیگر، رسانه‌ی حفظ پیام عاشورا بودند و چنانچه آنها سکوت می‌کردند، گویی عاشورا در تاریخ ماندگار نمی‌شد.

رسالت دوم تبیین پیام ِ اربعین و حرکت خانواده‌ی حضرت در روز چهلم به سوی کربلاست.
در اصل این اربعین در امتداد ِ حفظ رسانه‌ای بود که در بحث اول مطرح شد.
در آخر نیز پیرو همین، مختصری از شرح ِ زیارت اربعین گزارش می‌شود که در حقیقت بیان‌گر فلسفه وجودی عاشورا و قیام حسینی‌ست.



 به بهانه یادداشت این کتاب برآن شدم کتاب‌های اندیشه‌ای رهبری را طبق آنچه خواندم و فهمیدم دسته بندی کنم.

واقفید که کتاب‌های منتسب به آقا چنددسته هستند.
اول کتاب‌هایی که مکتوب شده به دست خود ایشان است. مثل کتاب روح توحید، نفی عبودیت غیر خدا.
دوم کتاب‌هایی که عینا تقریر سخنرانی‌های ایشان است که این کتاب‌ها مربوط به سال‌های قبل از انقلاب است. مثل کتاب طرح کلی که توسط صهبا چاپ شد و یا کتاب همرزمان حسین که توسط نشر انقلاب اسلامی چاپ شد.
دسته‌ی سوم کتاب‌هایی است که از بیانات پس از رهبری ایشان در موضوعات خاص گزینش شده است و خود این دسته چند مدل دارد.
مدل اول مثل کتاب خانواده که صهبا چاپ کرد. این کتاب بیانات رهبری است اما طوری نگارش و تنظیم شده است که گویا از اول تا آخر کتاب یک سخنرانی تقریر شده است.
مدل دوم گزینش بیانات رهبری بر اساس موضوع است و فارغ از این‌که مطلب در ابتدای بحث است یا نه صرفا با عنوان بندی مشخص در کتاب جای گرفته‌ست.
این مدل نیز خودش سبک‌های متفاوتی داشته است.
مثلا در برخی کتاب‌‌ها پدیدآورنده کتاب خودش به تنظیم بحث بر طبق منظومه فکری خودش و نه منظومه فکری رهبری پرداخته است. مثل کتاب بانوی تراز
 در برخی دیگر برعکس، مثلا در کتاب دوران جدید عالم، ورود و خروج بحث‌ها با دقت رعایت شده است.

اما
در مدل آخر به هیچ عنوان سبک و منظومه خاصی مدنظر نیست و صرفا کل بیانات مربوطه دور هم گردآوری شده‌است. در این مدل شما نباید توقع تحلیل و نگاه درجه دو یا فرآوری داشته باشید. بلکه صرفا گزارشی از مطالب حول محور موضوع کتاب را جسته و گریخته مطالعه می‌کنید.
که این کتاب ِ جاذبه‌‌ی‌حسینی از دسته‌ی اخیر است.
      

7

11

        بدترین قسمت ماجرا آن‌جا بود که رنگ متن کتاب قهوه‌ای مایل به قرمز بود!
یعنی عملا باعث شد در سه چهارصفحه ابتدایی، کتاب را محترمانه پرت کنم طرفی و محترمانه‌تر برای ناشر عزیز دعای عاقبت‌به‌خیری کنم!
به هر حال...
بعد از مطالعه توسعه و مبانی تمدن غرب ِ آوینی، این کتاب را برای جمع بندی منظومه فکری شهید، تهیه کردم.
فارغ از مشکلات ظاهری،

این کتاب تقریر درس‌گفتارهای وحید یامین پور است و به قلم او نگاشته نشده است. و همین مطلب صدای خودش را نیز درآورده و از چاپ این درسگفتارها راضی نبوده است.
کتاب را کامل نخواندم که نظر بدهم اما وقتی کتاب را تورق کردم و مطالبی که به چشمم خورد را کنار نظر شخص نویسنده گذاشتم، مطمئن شدم کتاب از قوت علمی تحسین‌برانگیزی برخوردار نیست.
البته اگر تا به حال در حوزه غرب شناسی کتابی نخواندید و یا مطالعه کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب برایتان سنگین به نظر می‌رسد خواندن این کتاب پرسش‌های خوبی در ذهنتان می‌کارد و شمارا نسبت به مسائل غرب شناسی حساس می‌کند. ولی به این کتاب به هیچ وجه اکتفا نکنید.

اما پایان مطلب آن‌که وحید یامین‌پور در حال نگارش کتاب جدیدی به قلم خودش در حوزه غرب شناسی‌است و این برای من که مع‌الاسف ناگزیر به پرتاب کتاب بودم خبر خوشی محسوب می‌شود. :)



پی‌نوشت: به کتاب‌هایتان حساس باشید و با آن‌ها مهربانی کنید. البته قطعا واقفید که پرت کردن کتاب در قاموس رفتار یک کتاب‌دوست فرقی با همان برخورد ملایمانه ندارد :))
      

15

        نویسنده صرفا هرچیزی که مربوط به کلید واژه نظم در سیره بزرگان یا حرف‌هاشون بود رو جمع اوری کرده بود و سعی کرده بود از مطالعه تطبیقی‌شون به یه مدل کاربردی برسه..
اما  بنظرم به علت نداشتن نگاه جامع به فرآیند برنامه ریزی مدل ناقصی ارائه کرد.
برای یه بار خوندن خوب بود ولی حس خوندن یه مقاله عامی تو سایت‌های خبری رو داشتم.
نویسنده برای رسوندن منظورش از حکایت استفاده می‌کرد در حالی‌که حکایت باید واقعی بوده باشه اما بیشتر در قالب مثال بود و اخرش می‌گفت این حس رو هزاران نفر تجربه کردن!
به نظرم این ادبیات بیشتر به درد کانال داری می‌خوره و در شان کتابی که دنبال استخراج سیره امام برای نظم فردی همه ادم‌های ِ معمولی بوده نیست!
در کل برای این‌که این روشی که ذکر کرد رو (با اینکه تقریبا بهش عمل می‌کردم) پیاده کنم توی برنامه‌ریزی‌م خوب بود.

در پایان اگر تا حالا با پدیده برنامه ریزی از نگاه سیره بزرگان روبرو نشدید کتاب رو بخونید و گرنه خیلی فایده نداره...
      

4

        سال ۵۱ است. قدرتی در دست اسلام نیست و هر چه هست، همین هیئت‌هایی است که حتی روضه خواندن در آن با ان‌قلت و چون و چرا همراه است.
سید‌علی جوان اما، افق ِ نگاهش به قدری بلند است که حالا بعد از پنجاه سال، هنوز حرف‌هایش تازگی دارد.

راستی ما امروز کجای افق نگاه سیدعلی ایستادیم؟
همان‌قدری که از تلاش برای فهم سیره اجتماعی اهل بیت گفته، قدری جان کنده‌ایم؟

سیدعلی از تحریف می‌گوید.
مانند دیدبانی که بگوید آن طرف اقیانوس‌ها طوفان می‌بیند و هشدار می دهد تا جهاز سفر تکمیل باشد.
دشمن که همان دشمن است. شیطان که همان شیطان است. نهایتا حربه‌هایشان کمی به روز شده باشد و رنگ و لعاب‌ بیشتری داشته باشد.
اما‌..
فهمیدیم که چگونه جلوی حربه‌ی تحریف را بگیریم؟
فهمیدیم که داریم از کجا ضربه می‌خوریم؟ 

سیدعلی از تحقیر هم حرف می‌زند.
جلوی خودتحقیری را گرفتیم؟
به خودمان احترام گذاشتیم؟

هنوز بعد از پنجاه سال، وقتی حرف‌های سیدعلی جوان را می‌خوانم، گویی او همین الان، دارد برایم از جهاد تبیین می‌گوید.

اما جهادی که واقعا جهاد باشد. همانطور که می‌گوید باید مثل علمای قرن ۳ جان بِکنیم!
تبیینی که واقعا موثر باشد. مثل قاعده‌ای که می‌گوید حرف اسلام باید در زندگی مردم اثر عینی داشته باشد.

در این افق ِ بلند..
من کجای دغدغه‌های سیدعلی دیروز و امروز ایستاده‌ام؟
حداقل خدا کند هنوز در مسیر باشم و جان کندنم خیال ِ خام ِ بیرون از این راه نباشد...
      

8

        پرسش از غرب

واژه‌ها و معنای پشت آنها اهمیت ویژه‌ای دارند. این‌که غرب دقیقا چیست پرسش مهمی‌ است که منوط به فهم دقیق از واژه غرب است. هنگامی که غرب به معنی درست کلمه فهمیده نشود ترکیبات این واژه دچار خلط معنا خواهد شد. برای مثال تکنیک غربی یا فلسفه غربی. عده‌ای گمان بردند که فلسفه به صورت ذاتی غربی است. حال آنکه سوال این‌جاست چگونه بدیهیات شکل اول قیاس در تمامی فلسفه‌های یونانی، اسلامی یا کنتینانتال مشترک است؟

پس آیا غرب به معنای جغرافیایی ِ آن مد نظر ماست؟ یعنی امکان جدایی از تفکر غرب در ژاپن یا چین وجود دارد؟ البته غرب یک ماهیتی دارد و نمیتوان منکر نسبت استوار این ماهیت با غرب جغرافیایی شد. اما مقصود از فکر و تفکر غربی به هیچ عنوان ربطی به جغرافیا ندارد. فی‌المثل راسل کتاب تاریخ فلسفه غرب را بدون توجه به شرق و غرب نگاشته است اما تاریخ فلسفه‌ای را نوشته که فیلسوفانش متعلق به کشورهای غربی بوده‌اند.
کتاب "پایدیا" اثر یگر، مثال خوبی برای رساندن عقبه فکری پشت واژه‌هاست. که نه نویسنده آلمانی و نه مترجم فارسی نام کتاب را به بیلدونگ یا فرهنگ ترجمه نکرده‌اند بلکه مقصود نویسنده دقیقا فرهنگ یونانی است که تنها با لفظ پایدیا نمود می‌شود.
البته اینکه غرب دقیقا چیست، مسئله تازه‌ای است که در اندیشه پست مدرن به صورت جدی مطرح شده است. مثلا فقر همیشه بوده‌ است اما از زمان پدید آمدن علم اقتصاد در قرن نوزدهم به صورت مسئله مطرح شده است.

همواره پرسش از یک مسئله، در تنفس هوای بیرون از آن ایجاد می‌شود. اگر دیوار یک خانه ترک برندارد هیچ‌گاه ساکنان خانه به دنبال این نیستند که بفهمند خانه دچار آسیب است یا نه؟ مسئله غرب نیز همین‌طور است.

گفتار پست مدرن اساسا هنگامی پدید آمد که آمال و آروزی بهشت زمینی محقق نگردید. البته این امر نمی‌تواند منکر اهمیت تاریخ غربی و ذات جهان کنونی شود. همچنین نمی‌توان تاریخ غرب را تابع نیت اشخاص و نیت‌های بد شمرد. غرب یک موجودیت تاریخی صرف نیست. بلکه بینشی است که از زمان ظهور هنر و تفکر یونانی آغاز شده است.


در دیگر سخن باید دانست که غرب هیچ‌گاه با نیت استیلا به وجود نیامد، بلکه استیلا از فروع یک بینش بود. نویسندگان و متفکران موسس غرب همواره دیندار بودند اما تعلیمات آنان ربطی به دین نداشته است. آن‌ها با وجود اعتقاد به دین و عدم دخالت در قدرت پاپ، منشا اثر در تاسیس و ترویج عالم غیر دینی شده‌اند. حاصل آن‌که نباید اشخاص را منشا فساد بدانیم.

این نیز اشتباه است که تصور کنیم غرب همواره به دور از معنویت رشد کرده و یکسره به بهره برداری از دنیا مشغول بوده است. اگر کسی یا قومی تمام همش صرف ماده و تمتع از دنیا شود، نه به مال میرسد و نه به قدرت.

غرب اندیشه‌ای بود که به تسلط بشر بر عالم و آدم انجامید. اما اگر مراد ما از پرسش غرب چیست صورت خاصی از نظام اجتماعی باشد، می‌توانیم طرح «آتلانتیس نو» فرانسیس بیکن را مثال بزنیم که با وجود عدم تحقق صد در صدی، به بسیاری از اقتضائات این مدینه همچون قدرت اقتصادی، سیاسی، علمی و تکنیکی، دست یافته است.

بیگانگی از هویت نیز هنگامی به وجود می‌آید که انسان بر طبق نظم عالمی دیگر عمل کند و وجود با آن عالم هماهنگ شود. البته خوشبختانه ما رشته خود را با تاریخ و گذشته ایرانی - اسلامی قطع نکرده‌ایم. با این حال هویت ما در تماس با غرب به خطر افتاده است. گویا بیگانه‌ای از بیرون به خانه آمده و ادعای صاحب‌خانگی دارد.
      

11

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.