شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
        مدت طولانی بود  این کتاب را در آبنمک گذاشته بودم تا در فرصت مناسبی مطالعه اش کنم  علتش هم اشتیاقی بود که نسبت به خواندنش داشتم اما پس از مطالعه فصل اول و دوم و سوم و ...
اشتیاقم کمتر و کمتر شد تا جایی که خواندنش چیزی حدود یک ماه زمان برد  . توقع داشتم با یک تحلیل ژئوپلتیک خاص و فوق العاده مواجه بشم که بعد از خواندنش احساس کنم دانش مختصری در این زمینه بدست آوردم اما خب توقعم بر آورده نشد .
در واقع مطلب خاصی برای ارائه نداشت ، تمامی مطالبش  با یک تحقیق خیلی کوتاه در ویکی پدیا و برخی سایت ها پیدا میشد ، 
اما با این وجود  به تمامی 80 میلیون سیاست مدار  سرزمینم   توصیه میکنم تا تورقی داشته باشند ،شاید در تحلیل هایشان اثر گذار باشد . 
در نهایت  هم اگر حوصله خواندنش را ندارید میتوانید سطر های پایین ،  که هر فصل  به طور خلاصه توضیح داده  شده است را مطالعه کنید . البته در فصل‌های قاره ای ،  کشور های مهم  آن به صورت جداگانه بررسی شده است  که در خلاصه اش نمی‌گنجد .

1. روسیه
با وجود وسعت بسیار زیاد، روسیه فاقد موانع طبیعی مستحکم در مرزهای غربی خود است، به همین دلیل همواره از تهاجم ترس داشته و به دنبال ایجاد مناطق حائل (buffer zones) در اروپای شرقی بوده. سرمای شدید، زمین‌های یخ‌زده و نیاز به دسترسی به آب‌های گرم، سیاست خارجی تهاجمی این کشور را شکل داده‌اند.

2. چین
چین با جمعیتی عظیم، کوه‌های هیمالیا در جنوب و بیابان‌ها در شمال، درون‌گرا و محتاط در سیاست خارجی ظاهر شده. با این حال، برای تأمین امنیت انرژی و توسعه اقتصادی، به شدت به دریای چین جنوبی توجه دارد و با ساخت جزایر مصنوعی، به دنبال تثبیت نفوذش است.

3. ایالات متحده آمریکا
جغرافیای غنی، رودخانه‌های قابل کشتیرانی، مرزهای امن طبیعی (اقیانوس اطلس و آرام)، و سرزمین‌های حاصلخیز باعث شده آمریکا قدرت جهانی بی‌رقیب شود. این کشور از امنیت جغرافیایی‌اش برای مداخله در امور جهانی و حفظ هژمونی استفاده کرده است.

4. اروپای غربی
با وجود تنوع جغرافیایی، وجود رودخانه‌ها، دریاها و اقلیم معتدل باعث شکل‌گیری تجارت و رقابت شدید بین کشورها شده. اروپای غربی به‌رغم جنگ‌های تاریخی، به سمت همگرایی (مانند اتحادیه اروپا) حرکت کرده، اما تفاوت‌های جغرافیایی همچنان چالش‌زا هستند.

5. آفریقا
قاره‌ای غنی از منابع طبیعی اما با جغرافیایی دشوار: رودخانه‌های غیرقابل کشتیرانی طولانی، بیابان‌ها، جنگل‌های انبوه و مرزهایی که استعمارگران ترسیم کرده‌اند، باعث شده دولت‌های ضعیف و جنگ‌های داخلی مزمن شکل بگیرند.

6. خاورمیانه
مرزهایی که پس از جنگ جهانی اول ترسیم شده‌اند، بدون توجه به قومیت‌ها و مذاهب، بستر نزاع‌های فرقه‌ای را فراهم کرده‌اند. همچنین منابع عظیم نفت و موقعیت استراتژیک این منطقه را به میدان رقابت قدرت‌های جهانی تبدیل کرده است.

7. هند و پاکستان
تقسیم هند در 1947 منجر به شکل‌گیری دو کشور رقیب با مرزهای مناقشه‌برانگیز شد، مخصوصاً بر سر کشمیر. کوه‌های هیمالیا نقش سد طبیعی را دارند، اما رقابت بر سر منابع آب و نگرانی‌های امنیتی، تنش دائمی را تداوم بخشیده‌اند.

8. کره و ژاپن
شبه‌جزیره کره در مرکز توجه قدرت‌های جهانی قرار دارد. کره شمالی به واسطه جغرافیای خود و حس تهدید، به دنبال بقای نظامی است، در حالی که ژاپن، با وجود منابع محدود، از راه تجارت و تکنولوژی در کنار موقعیت جزیره‌ای‌اش، به قدرت اقتصادی تبدیل شده.

9. آمریکای لاتین
کوه‌های آند، جنگل آمازون و کمبود رودخانه‌های قابل کشتیرانی داخلی، مانع ایجاد اتحاد و شبکه حمل‌ونقل مؤثر شده‌اند. این عوامل، همراه با استعمار طولانی‌مدت، باعث توسعه نامتوازن و دولت‌های ناپایدار در منطقه شده‌اند.

10. قطب شمال (آرکتیک)
با گرم شدن زمین و ذوب یخ‌های قطبی، منابع زیرزمینی و مسیرهای کشتیرانی جدیدی آشکار شده‌اند. این منطقه به محل رقابت قدرت‌های جهانی (روسیه، آمریکا، کانادا، نروژ و چین) برای کنترل این منابع و مسیرها تبدیل شده است.

      

5

Melika

Melika

8 ساعت پیش

        داستان نامه‌های تاسف بار مادربزرگ تو دست‌های نوه‌ش، کتابی بود که هرچند توی سه چهار روز خوندمش اما تونست مقدار زیادی توی روزهایی که برامون سخت بود، من رو از واقعیت کنار بکشه و با مادربزرگ و السا همراهی کنه.
نمی‌دونم کتاب رو چطور معرفی کنم که اسپویل نشه. حتی در مورد این کتاب نمی‌دونم بخشی که می‌خوام بگم اسپویل محسوب میشه یا نه. پس از معرفی می‌گذریم.
اولین تجربه‌ی من از خوندن بکمن بود. هنوز نمی‌دونم قراره یکی از خواننده‌هاش بشم یا نه. برای تصمیم گیری به خوندن یکی دوتا کتاب دیگه نیازه. اما از چیزی که مطمئن هستم اینه که این کتاب در جای خودش کار خودش رو کرد. طوری که می‌خوام به یکی دو کتاب دیگه هم شانس بدم و نه اینکه خوندن از بکمن رو کلا کنار بذارم.
•شخصیت‌ها. با یکم جست و جو فهمیدم هر کسی که از بکمن خونده باشه می‌دونه که بخش عمده‌ای از حس دلبستگئ که کتاب ایجاد می‌کنه مربوط به شخصیت‌ها هستن. شخصیت‌هایی که تکراری نبودن، با هم تفاوت داشتن و تو نمی‌فهمیدی کِی اصلا از تنفرت نسبت بهشون کم شد اما یه زمانی اون بین بهشون دلبسته می‌شی.
هیچ شخصیتی بی‌دلیل توی کتاب نوشته نشده بود. اگر با شخصیتی مواجه شدی، هم دلیل داشته و هم پس زمینه‌ای از زندگیش رو بعد خواهی فهمید.
•روایت. داستان سوم شخص روایت میشه. هرچند که به نظرم راوی دانای کل نبود و با حفظ سوم شخص بودنش، دیدگاهش به داستان دیدگاه السا و بخش‌هایی هم مادربزرگ بود.
داستان کتاب من رو دنبال خودش کشوند و تو روزهایی که فکر می‌کردم حوصله‌ی کتاب خوندن ندارم کاری کرد که زود تمومش کردم. و فردای اون روز درحالی که نمی‌دونستم دقیقا چرا، اما دل تنگ السا و حتی بریت ماری بودم.
فکر می‌کنم بتونی بهش یه شانس بدی. چه به عنوان یه کتاب مستقل و چه به عنوان کتابی برای شروع بکمن.
      

4

سعید بیگی

سعید بیگی

8 ساعت پیش

        نثر کتاب خوب و زبان روایت هم شیرین و خواندنی است. این نخستین ترجمه‌ای است که با نثر دکتر شاهرخ مسکوب می‌خوانم.

* فهرست کتاب «افسانه‌های تبای»:
ـ «پیش‌گفتار» : در این بخش توضیح کوتاهی، در بارۀ چاپ پیشین این سه اثر به صورت جداگانه و چاپ فعلی به صورت یک‌جا آمده است.

ـ «مقدمه ؛ در بارۀ دانائی گنهکار و تقدیر او» : مقدمۀ مترجم در بارۀ داستان و نظیره‌های آن در ادبیات و افسانه‌های ملل گوناگون و بررسی افسانۀ «ادیپوس» بسیار خوب و مفید است و نشان از آگاهی و وسعت مطالعه و اندیشۀ مترجم محترم دارد.

در این بخش، اشاره‌ای مفصل و مناسب، به گذشتۀ خاندان ادیپوس شهریار و سرنوشت محتوم وی که خدایان آن را رقم زده‌اند، می‌کند. داستان از مقابل کاخ ادیپوس در تبای آغاز می‌شود. مردم زیادی برای نجات تبای از طاعون و مرگ روزافزون مردمان این دولت‌شهر، به ادیپوس متوسل شده‌اند تا بار دیگر ـ چون ماجرای نجات از دست ساحرۀ خون‌آشام ابوالهول ـ نجاتشان دهد... .

ـ «ادیپوس شهریار» : در این بخش به زندگی ادیپوس، شهریارِ تبای از کودکی تا بزرگسالی و آشکار شدن راز وحشتناک سرنوشت او و کور شدنش و ... می‌پردازد.

ـ «ادیپوس در کلنوس» : در این بخش به تبعید ادیپوس و دخترانش به آتن و آمدن کرئن و پسر بزرگش پولونیکس و گفتگوی آنها و مرگ ادیپوس می‌پردازد.

ـ «آنتیگنه» : در این بخش به ماجرای دفن پسر کوچک ادیپوس اته‌اکلس و رها کردن جسد پولونیکس، پسر بزرگتر ادیپوس و تلاش آنتیگنه برای دفن او و دستگیری و مرگ وی می‌پردازد.

ـ «آنتیگنه و لذت تراژیک» : در این بخش مقاله‌ای در دو بخش و یک مقدمۀ کوتاه، آمده است که نوشتۀ «آندره بونار» است و نمایش‌نامۀ درخشان آنتیگنه را به صورت مفصل در حدود 70 صفحه، به طور کامل و از جنبه‌های گوناگون بررسی نموده و در بارۀ لذت تراژیک مطالبی شایسته و فوق‌العاده بیان نموده و اشاراتی در موقع لزوم به اصل داستان آنتیگنه کرده و به نظر بسیار مفید می‌آید.

مقالۀ «آنتیگنه و لذت تراژیک» مقاله‌ای مفصل؛ بسیار خوب، جذاب و فوق‌العاده است و با اینکه گاه در بعضی بخش‌ها به شعر نزدیک شده و بیش از اندازه از نمایش‌نامه یا برخی موضوعات تعریف کرده است؛ اما نکات فراوانی در بارۀ تراژدی و نمایش‌نامه‌های یونان باستان بیان نموده است.

نویسندۀ مقاله؛ بررسی موشکافانه و دقیق از جنبه‌ها و دیدگاه‌های گوناگون، بر روی این نمایش‌نامۀ ارزشمند انجام داده که مطالعۀ با دقت و حوصلۀ آن، بسیاری از پرسش‌ها در بارۀ وضعیت و ویژگی‌های نمایش در یونان باستان و به‌ویژه نمایش‌نامۀ آنتیگنه را پاسخ می‌دهد و دید تازه و جالبی به ما در نگاه به نمایش در یونان باستان می‌بخشد.

می‌توان به جرات گفت که این مقاله خود کتابی مفید و عالی در این موضوع است که خواندنش برای علاقه‌مندان، به نمایش‌نامه‌های یونان باستان ضروری و شوق‌انگیز خواهد بود.

این سه نمایش‌نامۀ ارزشمند، هم‌چون نمایش‌نامه‌های آیسخولوس، هم خواندنی‌اند و هم بسیار جالب و انسان را به تفکر، تامل و تدبر در زندگی و روابط میان خود و اطرافیان وا می‌دارند. من نمایش‌نامۀ اول و سوم را بیش از نمایش‌نامۀ دوم پسندیدم. هر چند هر سه خواندنی و لذت‌بخش بودند.
در بارۀ جزئیات این نمایش‌نامه‌های عالی؛ مطالعۀ یادداشت دوستان دیگر چون خانم فلاح، کافی و مفید خواهد بود.
      

11

Melika

Melika

9 ساعت پیش

        این اولین تجربه‌ی خوندن آنه نبود. چهار پنج سال پیش مجموعه هشت جلدی قدیانی رو خونده بودم. و راستش اولش فقط به این خاطر گرفتمش که از وقتی که این جلد منتشر شده بود به دلیل زیباییش دلم می‌خواست این ورژن ازش رو هم داشته باشم. برای آروم کردن وجدانم هم می‌گفتم حالا یه روز می‌شینم و می‌خونمش.
فکر نمی‌کردم اون روز انقدر زود باشه و توی روزهایی که بهش می‌گیم جنگ  به همچین کتابی برای روحیه‌دهی به خودم نیاز پیدا کنم.
خوشحالم که دوباره خوندمش، انگار فراموش کرده بودم که چرا همیشه عاشقش بودم و با بیشترین میزان علاقه در مورد آنه، ماریلا و متیو و مونتگومری صحبت می‌کردم.
فضا سازی ها یک بار دیگه کاری کردن که شب‌ها قبل از خواب خودم رو توی اونلی و گرین گیبلز تصور و در موردش خیال‌بافی کنم.
شخصیت پردازی‌ها هم که یه پا درس نویسندگی.
و اینطور بگم که یک زن زاده‌ی چیزی نزدیک دویست سال پیش، با نوشته‌هاش بهم تلنگر زد که خیلی وقته هدف بلند مدتی نداشتم و باید براش خیال‌پردازی، برنامه ریزی و جاه طلبی خودم رو دوباره بیدار کنم.
در آخر می‌خوام در مورد خصوصیات این ورژن کتاب صحبت کنم.
فامیل دست من کم کتاب ندیده و خیلی هم کم پیش اومده جلد یه کتاب موفق بشه اون ها رو به عنوان یا محتوای کتاب کنجکاو کنه. اما خب این کتاب با طراحی جلد متفاوت و تو چشمی که داشت، اون روزها تونست توجه تعداد قابل توجهی از آدم‌هایی که کتاب رو دست من دیدن رو جلب کنه.
و در صفحات کتاب بعد از تموم شدن کتاب اصلی؛ ناشر اومده یک سری یادآوری، فکت و حتی فعالیت ها و سوال‌هایی در رابطه با کتاب و نویسنده بیان کرده که این برام جالب بود و دوستش داشتم. فکر کنم یه جورایی مثل دیدن ادیت از کتاب بعد از خوندنش می‌مونه و همچین تاثیری روی ذهنت می‌ذاره که بیشتر و بیشتر کتاب رو دوست خواهی داشت.
دوست دار آنه؛ میم.
      

3

نیایش

نیایش

9 ساعت پیش

        دقایقی پیش خواندن «کلکسیونر» را به پایان رساندم و باید اعتراف کنم، این کتاب از شگفت‌انگیزترین و در عین حال هولناک‌ترین آثاری‌ست که تاکنون تجربه‌اش کرده‌ام.
نمی‌دانم دلیل این حس، بی‌خبری مطلقم از محتوای آن پیش از مطالعه بود، یا شاید هم نویسنده در ذات خود، ذهنی به‌غایت تاریک و در عین حال خیره‌کننده دارد. هرچه بود، هرچه صفحه‌ها پیش می‌رفتند، بیشتر در هزارتوی نادانسته‌ها گم می‌شدم.

از لحظه‌ای که کتاب را بستم، ذهنم بی‌وقفه درگیر نویسنده است؛ مردی که توانسته در قالب راوی‌ای بیمار و منزوی، جهان‌بینی دختری آزاده و پرتضاد را نیز با چنان مهارتی بیافریند که مرز میان واقعیت و خیال، نویسنده و شخصیت، در ذهنم رنگ باخته است.
چگونه ممکن است کسی، بی آنکه قلبش با درد و پیچیدگی لمس شده باشد، چنین نوشتاری خلق کند؟ این هم‌زیستی ترس و تأثیر، همزمان مرا می‌ترساند و مسخ خود می‌سازد. اینگونه فکرمیکنم که نمی‌شود بی‌هیچ تجربه، تفکر یا جدای درک کردن، حس کردن آن، توان نوشتن چنین جملاتی را داشت، جملاتی که در بستر بیش از سیصد صفحه، هم به طرز ترسناکی مرا مغلوب کردند و هم ناخودآگاه، متاثر از خود ساختند.
کلکسیونر کتابی‌ست خاص، بیمارگونه و پرکشش، تلخ و آموزنده. نمی‌دانم آن را باید توصیه کرد یا نه، اما آن‌چه برایم قطعی‌ست این است که ورای واژه‌هایش، چیزی از جنس زیستن در من به‌جا گذاشت.
      

6

فاطمه معروفی

فاطمه معروفی

9 ساعت پیش

        اگر به خودکشی فکر می‌کنید یا دنبال یکسری سوالات مثل معنا در زندگی هستید به نظرم این کتاب میتونه کمک کنند باشه. کتاب «درباره‌ی معنی زندگی» نوشته‌ی ویل دورانت، نه یک رساله‌ی فلسفی آکادمیک است، نه یک متن پیچیده و خشک. بلکه تلاشی صادقانه و انسانی‌ست برای درک یک سوال جهانی: در جهانی که گاهی بی‌رحم، پوچ و خسته‌کننده‌ست، چرا هنوز زندگی می‌کنیم؟ چرا ادامه می‌دهیم؟

🌱 در این کتاب، ویل دورانت به جای اینکه از بالا پاسخ بدهد، پایین می‌آید و از صدها شخصیت سرشناس عصر خودش (از برتراند راسل گرفته تا جرج برنارد شاو و…) می‌پرسد: چه چیزی به زندگی شما معنا می‌دهد؟

⸻

🧠 یک کتاب، چندین پاسخ… یا حتی بی‌پاسخی!

پاسخ‌ها تنوع جالبی دارند:
	•	یکی از عشق می‌گوید، دیگری از کار، آن یکی از طبیعت و خلاقیت.
	•	بعضی‌ها صادقانه اعتراف می‌کنند که معنایی نیافته‌اند، اما هنوز ادامه می‌دهند چون شاید پیدا شود!
	•	برخی هم دنیا را پوچ می‌دانند، ولی از همین پوچی لذت می‌برند.

این تنوع، نه فقط گیج‌کننده نیست، بلکه به‌طرز عجیبی آرامش‌بخش است. چون نشان می‌دهد اگر تو هنوز پاسخی نداری، طبیعی‌ست. اگر در مسیر جست‌وجو هستی، تنها نیستی.

⸻

📚 دورانت: فیلسوفی که قضاوت نمی‌کند

شاید نقطه‌ی قوت اصلی کتاب همین باشد: عدم قضاوت. ویل دورانت نه برنده‌ای معرفی می‌کند، نه پاسخی را نهایی می‌داند. بلکه از دریچه‌ی تجربه‌ی انسان‌ها، به ما اجازه می‌دهد خودمان بفهمیم معنا برای ما در کجاست.

او به جای اینکه معنای زندگی را تعریف کند، آن را کشف می‌کند، در لابه‌لای حرف‌های دیگران، در جملات کوتاه و گاه مبهم اما صادقانه.

⸻

📌 نقاط قوت:
	•	نثر ساده، گرم و قابل درک
	•	ساختاری متفاوت و دعوت‌کننده به تفکر
	•	گفت‌وگویی انسانی به جای پاسخ‌های خشک فلسفی
	•	بازتاب‌دهنده‌ی تنوع دیدگاه‌های بشری درباره‌ی زندگی

⚠️ نقاط ضعف:
	•	گاهی سطحی بودن پاسخ‌ها (چون خیلی کوتاه‌اند)
	•	نبود انسجام کلی در کتاب، چون از افراد مختلف تشکیل شده
	•	نداشتن نتیجه‌گیری یا هدایت مشخص برای مخاطبی که دنبال راه‌حل است

⸻

🌈 جمع‌بندی کلی:

این کتاب نه برای جواب دادن است، نه برای قانع کردن. بلکه برای فکر کردن است، برای مکث کردن، برای درنگی در میانه‌ی زندگی و پرسیدن از خودمان: من چرا ادامه می‌دهم؟

این کتاب ما را به جایی نمی‌برد؛ بلکه کنارمان می‌نشیند. این اثر، یادآور می‌شود که معنی زندگی را هیچ‌کس پیدا نکرده، اما همه در جست‌وجوی آن، به شکلی زندگی می‌کنند. و همین جست‌وجو، خودش شاید بزرگ‌ترین معنا باشد

⸻

💬 و نظر شخصی من:

بنظرم همون‌طور که از پاسخ‌ها مشخصه، هر کسی معنای زندگی رو در چیز متفاوتی پیدا می‌کنه؛
یکی در عشق، یکی در خانواده، یکی در تلاش، یکی در خلق اثر… و یکی هم در همین «جست‌وجو» برای معنا.

💭 بعضی‌ها می‌گن اصلاً دنبال معنا نباش، از همین چیزی که هست لذت ببر—و راستش اینم دیدگاه محترمیه. اما برای من، معنا بدون امید ناقصه. و دین (حداقل برای من) همونیه که به این امید عمق می‌ده؛ یه چارچوب، یه چشم‌انداز، یه نقطه‌ی اتکا. حتی برای کسانی که خودشون رو بی‌دین می‌دونن، معمولاً یه نظام باور هست که بهش تکیه می‌کنن، حالا اسمشو هرچی بذارن.

📍 در مورد «گنجینه‌» هم، من معنا رو توی همین چیزای ساده می‌بینم؛
یه شعر لالایی برای بچه‌م،
یاد دادن یه هنر کوچیک به نوه‌م،
یا فقط گذاشتن یه خاطره‌ی قشنگ توی دل یکی که دوستم داره.

🧶 زندگی شاید همین ریزریز خاطره‌هاست، همین ردی که تو دل بقیه می‌ذاری. و اگه قرار بود فقط یه تعریف از معنا وجود داشته باشه، همه‌مون شبیه هم می‌شدیم و دنیا خشک و بی‌حرکت می‌موند.

⸻

📌 سوال پایانی :
معنای زندگی برای تو، توی کدوم لحظه‌هات جا خوش کرده؟
یا بهتر بگم…
تو چرا هنوز ادامه می‌دی؟
———-
پیشنهاد کتاب:
این کتاب رو میتونید در کنار کتاب « انسان در جستجوی معنا‌» ویکتور فرانکل مطالعه کنید.
      

13

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.