یادداشت سارا

سارا

سارا

12 ساعت پیش

        کتاب با یک روایت ساده و آروم خانوادگی شروع می‌شه و حین نقل داستان اطلاعات بیشتری بهمون میده . اطلاعاتی که مثل پازل تیکه تیکه داده میشن و خودمون باید کنار هم بچینیم ببینیم داستان از چه قراره . نوشتن این شکل از داستان نیاز داره نویسنده ماهر باشه و من هم از خوندنش لذت بردم .
همیشه برام سواله که نویسنده ها وقتی میخوان شروع کنن به نوشتن یک داستان ، کل داستان رو تا آخر تو ذهنشون تصور میکنن یا اینکه مینویسن ببینن چی میشه.  حدس من اینه اینجا نویسنده داستان رو شروع کرد ولی نمیدونست آخرش چی میشه . اینکه داستان هم آخراش مثل فیلم inception  شد این ذهنیت رو برام پررنگ تر کرد . 
درباره خود داستان چیز خاصی ندارم که بگم فقط با اون قسمت هایی که از اصفهان زده شده بود و نمیتونست خاطراتش رو تحمل کنه و می‌خواست از اون شهر فرار کنه همزاد پنداری (شاید هم همذات پنداری ) کردم .
فکر‌ میکنم نسبت به این کتاب کم توجهی شده و نویسنده اثر ارزشمندی رو نوشته . 
یه ذره کتاب بی سر و تهی بود ولی خوندنش رو به همه پیشنهاد می‌کنم.
پدر و زاینده رود نماد بودن و مرگ پدر اوج داستان بود.
رویکردش اسطوره نگاری بود. مبانی اسطوره شناسی عباس مخبر.
پدر زنده اش یک قهرمان مرده است .
      
266

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.