MBVPDR

تاریخ عضویت:

اردیبهشت 1404

MBVPDR

@MBVPDR

7 دنبال شده

3 دنبال کننده

                🖤Death is the way to freedom
              

یادداشت‌ها

MBVPDR

MBVPDR

8 ساعت پیش

        خشم آشیل و ماجراجویی اولیس: دو روی سکهٔ سرنوشت بشر!

ایلیاد: حماسه‌ای از خشمِ ویرانگر و غرورِ مرگبار  جایی که یک نبرد شخصی (آشیل و هکتور) سرنوشت ترویا را رقم می‌زند. هومر به ما یادآوری می‌کند: «"انسان‌ها، چه قهرمان باشند چه سرباز، بازیچهٔ خدایان و هیجان‌های خودند."» 

ادیسه: سفرِ بی‌پایانِ هوش و امید  اولیس با حیله‌گری از مهلکه‌ها می‌گریزد، اما واقعاً به دنبال چیست؟ «"طنز تلخ زندگی: گاهی ده سال جنگیدن آسان‌تر از ده سال یافتن راه خانه است!"»

چرا بخوانیم؟  
برای دیدنِ قدیمی‌ترین داستان‌های بشری که هنوز هم هر سطرشان تازه است: از (عشقِ اندروماخه به هکتور) تا (وسوسهٔ سیرن‌ها) گویی هومر هزاره‌ها پیش، تمام آنچه را ("انسان بودن")معنا می‌دهد، در این دو حماسه فشرده است!  

 پ.ن:
«"پس از خواندن، متوجه خواهید شد که تمام فیلم‌ها و کتاب‌های ماجراییِ دنیا، وامدارِ همین دو متن کهن‌اند!"»  

آیا شما هم حاضرید به جای جنگیدن مثل آشیل، سفرِ بی‌پایانِ اولیس را انتخاب کنید؟
      

3

MBVPDR

MBVPDR

20 ساعت پیش

        در دل کوچه‌های گرم و خاکی جنوب ایران، جایی که مردم با لهجهٔ شیرینِ شیرازی حرف می‌زنند و با فقرشان شوخی می‌کنند، پرویزی قصه‌هایی می‌بافد که هم اشک را می‌فشارد و هم خنده را. این کتاب، مجموعه‌ای است از آدم‌هایی که با وصله‌های زندگیشان کلنجار می‌روند: پیرمردی که می‌گوید:«وصلهٔ شلوارم را از تهِ دل دوختم، ولی زنم گفت باز هم جا برای وصلهٔ جدید بازه!» یا زنی که با چادر گل‌دارش به شوهرش طعنه می‌زند: «عزیزم، ما که نونِ شبمان را از گداها قرض می‌گیریم، تو چرا دم از عزت می‌زنی؟!». پرویزی با طنزی که گاهی تلخ می‌شود، اما هرگز امید را نمی‌کُشد، روایتگر مقاومتِ ساده‌ترین آدم‌هاست؛ مثل داستان پسر بچه‌ای که به جای کفش، پاهایش را در روزنامه می‌پیچد و به شوخی می‌گوید: «امروز اخبارِ پام رو از رادیو می‌شنوی!». اینجا زندگی با همهٔ زخم‌هایش، با نوای سازِ «مشقِ شب» پیش می‌رود و پرویزی ثابت می‌کند وصله‌ها نشانِ شکست نیستند، بلکه نشانِ جنگیدنند… جنگیدنی که گاهی باید با خنده به استقبالش رفت!
      

4

MBVPDR

MBVPDR

21 ساعت پیش

        رمانی که نفس‌های گرم و عرق‌ریزانِ مردمان جنوب شهر را به رگ‌های خواننده تزریق می‌کند. خالد، جوانی از طبقه‌ی کارگر، در میان فقر، عشق و آرمان‌های سیاسی بزرگ می‌شود، درست مثل ایرانِ دهه‌ی ۲۰ و ۳۰ که میان سنت و مدرنیته می‌سوخت. محمود با نثری آغشته به خاک و خون و نمکِ خلیج‌فارس، تک‌تک شخصیت‌ها را از دل کوچه‌پس‌کوچه‌های آبادان بیرون می‌کشد و زنده جلوی چشم می‌گذارد.  

نقد :  
اگرچه برخی صحنه‌ها ممکن است برای خواننده‌ی امروزی کشدار به نظر برسد، اما همین جزئیاتِ زندگی‌محور است که "همسایه‌ها" را به یکی از واقعی‌ترین رمان‌های اجتماعی ایران تبدیل کرده. محمود نه قهرمان می‌سازد، نه ضدقهرمان؛ فقط آدم‌هایی معمولی را نشان می‌دهد که گاهی شجاعند و گاهی ترسو، دقیقاً مثل زندگی واقعی.  

چرا بخوانیم؟  
برای آنکه ببینید ادبیات متعهد چگونه باید نوشته شود: بی‌شعار، پراحساس و مملو از آن "رئالیسم تلخ" که فقط در مشتِ نویسنده‌ای مثل محمود جان می‌گیرد. اینجا نه انقلاب را تقدیس می‌کند، نه محکوم؛ فقط ثبت می‌کند، مثل دوربینی که از دل تاریخ فیلمبرداری کرده.  
      

4

MBVPDR

MBVPDR

21 ساعت پیش

        مرگ، بی‌رحم و تنها حقیقت زندگی است. ایوان ایلیچ، قاضیِ موفق و ظاهرا خوشبخت، ناگهان با بیماری مرگباری روبرو می‌شود که تمام ساختارهای پوچ زندگی‌اش را فرو می‌ریزد. تولستوی با نگاهی تیز، جامعه‌ی بوروکراتیک و روابط سطحی آدم‌ها را به باد تمسخر می‌گیرد. در این مسیر، ایوان به تدریج می‌فهمد که تمام عمرش را صرف "چیزی که باید می‌بوده" کرده، نه "آنچه واقعا بوده".  

نقد:
تولستوی در این اثر کوتاه اما عمیق، مرگ را نه به عنوان پایان، بلکه چونان آینه‌ای برای زندگی به کار می‌گیرد. نثر ساده و بی‌پیرایه‌ی او، خواننده را مستقیما به قلب وحشتِ اگزیستانسیالیستی می‌کشاند. شاید ضعف کتاب در برخی لحظاتِ تکرارشونده باشد، اما همین تکرارها نیز به شکلی نمادین، زندگی روزمره‌ی بی‌معنای انسان مدرن را بازتاب می‌دهند.  

چرا بخوانیم؟ 
اگر جسارت مواجهه با این پرسش را دارید: «"آیا من هم دارم مثل ایوان ایلیچ زندگی می‌کنم؟"»این کتاب چونان صاعقه‌ای خواهد بود که شما را از خوابِ روزمرگی بیدار کند.  
      

4

MBVPDR

MBVPDR

21 ساعت پیش

        پرنس میشکین، مردی به ظاهر ساده‌لوح که با مهربانیِ کودکانه و صداقتی آزاردهنده وارد جامعه‌ی روسیه می‌شود، همچون آیینه‌ای تمام‌نما، ریا و فساد اطرافیانش را عریان می‌کند. داستایِفسکی در این شاهکار، تضاد وحشیانه‌ی میان "پاکی مسیح‌گونه" و "فساد دنیوی" را به تصویر می‌کشد، جایی که پرنس با وجود تمام خوبی‌اش، نه تنها نجات‌بخش نیست، بلکه خود به قربانی تبدیل می‌شود.  

نقد :
درحالی که داستایِفسکی با مهارت، شخصیت‌های پیچیده و موقعیت‌های روان‌کاوانه خلق می‌کند، برخی معتقدند طولانی‌بودن رمان و تکرار برخی مضامین فلسفی، از شدت تأثیر آن می‌کاهد. با این حال، همین جزئی‌نگاری‌هاست که عمق تراژدیِ "انسانِ خوب در دنیای بد" را نشان می‌دهد. آیا میشکین واقعاً ابله است، یا جامعه‌ای که او را طرد می‌کند ابله‌تر است؟  

چرا بخوانیم؟
اگر می‌خواهید درگیر یکی از عمیق‌ترین پرسش‌های بشری شوید: «"آیا راستی و نیکی محض در دنیای ما جایی دارد؟"» این رمانِ روان‌کاوانه، شما را تا مرز جنون و روشن‌بینی پیش خواهد برد.  

( داستایِفسکی ثابت می‌کند گاهی دیوانگی، تنها پاسخ منطقی به جهانی غیرمنطقی است!)
      

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.