شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
فاطمه معروفی

فاطمه معروفی

13 ساعت پیش

        روایت‌هایی از روان‌درمانی؛ جایی که عشق، رنج، جدایی و معنا دست به دست هم می‌دهند…
«دژخیم عشق» یکی از تأثیرگذارترین مجموعه‌ داستان‌های روان‌درمانی اروین یالومه؛ روان‌پزشک اگزیستانسیالیست و نویسنده‌ای که همیشه مرز بین درمان و ادبیات رو با لطافت خاصی درمی‌نورده.

در این کتاب، یالوم چندین روایت از تجربه‌های واقعی خود با مراجعانش رو بیان می‌کنه. هر روایت، مثل یک آینه‌ است: هم روان‌درمانگر رو نشون می‌ده، هم بیمار رو، و هم ما رو؛ چون ردِ اضطراب‌های اگزیستانسیال، عشق‌های ناسالم، وابستگی‌های مخرب، هراس از تنهایی و مرگ رو در وجود همه‌مون می‌شه پیدا کرد.

⸻

🔍 درباره‌ی عنوان کتاب: چرا دژخیم عشق؟

عنوان اصلی کتاب «Love’s Executioner» هست، که دقیق‌تر ترجمه‌ش می‌شه: جلاد عشق. یالوم این اسم رو از یکی از داستان‌های اصلی کتاب گرفته؛ جایی که می‌گه نمی‌خواست نقش کسی رو بازی کنه که عشق بیمارگونه‌ی مراجعه‌ش رو از بین می‌بره، ولی ناگزیر مجبور بود این کار رو بکنه تا فرد بتونه به زندگی سالم‌تری برگرده.

اینجاست که معنای عمیق‌تری از عشق و رهایی از وابستگی رو تجربه می‌کنیم. یالوم می‌گه: «من عشق رو نمی‌کُشم؛ اسارت رو می‌کُشم.»

⸻

🧠 موضوعات کلیدی در کتاب:
	•	اضطراب مرگ و فانی بودن
	•	عشق‌های وسواسی و وابستگی عاطفی
	•	مثلث‌های عشقی و خیانت
	•	اختلالات شخصیت و نارسیسیسم
	•	تجربه‌ی تنهایی، رنج و جستجوی معنا
	•	انتقال و انتقال متقابل در روان‌درمانی
	•	آسیب‌های دوران کودکی و والدین ناکارآمد

⸻

📌 نقاط قوت کتاب:

✔️ نثر ساده، داستانی و در عین حال عمیق
✔️ تصویر دقیق از جلسات درمانی واقعی
✔️ همدلی صادقانه‌ی یالوم با بیماران، حتی در سخت‌ترین لحظات
✔️ ترکیب فلسفه، روان‌شناسی و روایت‌گری
✔️ برانگیختن مخاطب برای تفکر درباره‌ی خودش

⸻

⚠️ نقاط ضعف احتمالی:

➖ برخی مفاهیم اگزیستانسیال ممکنه برای خواننده‌ی ناآشنا کمی سنگین باشه
➖ ممکنه بعضی‌ها انتظار راه‌حل‌های روان‌شناسی کاربردی داشته باشن، ولی کتاب بیشتر تحلیلی و روایت‌محوره
➖ در بعضی فصل‌ها تمرکز بیشتر بر تجربه‌ی درمانگر تا مراجعه هست (که البته این برای درک عمق درمان مفیده، اما ممکنه به مذاق همه خوش نیاد)

⸻

📚 برای چه کسانی مناسبه؟
	•	دانشجویان و علاقه‌مندان روانشناسی و مشاوره
	•	کسانی که به دنبال کشف ریشه‌های عمیق‌تر دردهای روانی هستند
	•	علاقه‌مندان به روایت‌های واقعی از درمان
	•	درمانگرهایی که دوست دارن نگاه انسانی‌تر و فلسفی‌تری به شغلشون داشته باشن

⸻

💬 جمع‌بندی:

«دژخیم عشق» فقط کتابی درباره‌ی بیماران نیست؛ درباره‌ی خود ماست. درباره‌ی لحظه‌هایی که عشق رو با وابستگی، مراقبت رو با کنترل، معنا رو با فرار اشتباه می‌گیریم.

کتابی که به ما یاد می‌ده روان‌درمانی فقط شفا نیست، مواجهه‌ست. مواجهه با رنج‌های قدیمی، دردهای بی‌نام و گره‌هایی که سال‌هاست توی ناخودآگاهمون خوابیدن.
      

5

راضیه.الف

راضیه.الف

15 ساعت پیش

        📌ضدجنگی تلخ که شما را از جنگ متنفر کرده و از عمق آسیبهایی که انسان های شکسته(آنها که تسلیم شرایط میشوند) وارد می آورند با خبر میکند‌.📌

اوایل خودت را جمع میکنی که تیغ آفتاب جنوب نسوزاندت، گرما نفست را تنگ می کند، دستی به سر مهزیار میکشی و میمانی که نوال کجاست؟ چه شد که رفت و فرزندان و همسرش را جا گذاشت؟ رسول چطور گذاشت نوال برود؟ چه بر سر این خانواده آمده بود؟ 

به هور که میرسی خنکایی حس میکنی پا را که به دارالطلعه میگذاری یخ میکنی از شرایط، خانم هایی تنها که گویی فقط با نخی به این زندگی متصل اند، خودشان را گم کرده و پیدا نکرده اند هنوز... پناه مردانه را گم کرده و در جمع زنان شبیه خودشان پناه گرفته اند. زنانی را میبینی که زخم ها خورده و بار ناراحتی تمامی آشنایان را روی دوش خود دارند.

به گذشته که گذری رفت و برگشتی داری کم کم غم عظیم و اتفاقات دردناک را میفهمی، شرایط متفاوت زندگی در اهواز و خرمشهر. میبینی که سرتاپای نوال را لکه های تیره و سیاه پوشاندند، به جای دانه های برف که بنشیند بر لباس ها و اثری از خود نگذارد، لکه هایی سیاه که مینشیند و به سختی می رود و یا شاید هم اصلا پاک نمی شود.....

 میبینی که ترس گذشته با نوال بود در تک تک گام هایش

نوال داشت در تاریکی فرو میرفت و به فرزند پسر نیامده اش دل بسته بود... دو دختر داشت اما پسر برای آنها چیز دیگری بود... چیزی که خوشی زندگی اش را با آن برمیگرداند.


📌(دیدگاه نوال و رسول تا حدی ملایم شده از ترجیح فرزند پسر به دختر است... تفکری که الان خیلی کم شده اما هستند هنوز کسانی که با پسر طور دیگر حرف میزنند، طور دیگر قربان صدقه اش می روند، طور دیگر برایش خرید میکنند، و طور دیگر به او نگاه میکنند... پسر را در فرهنگ ما روشن کننده اجاق مینامند... بانویی که نتواند فرزند پسر بزاید را میگویند اجاقش کور است! پسری ندارد که اجاق را روشن نگه دارد و گرما و حرارت به خانه ببخشد... 
دختر بودن یا پسر بودن مهم نیست، مهم این است که فرزندِ انسان، آدم باشد، اخلاق مدار باشد، به ارزش ها و اصولی درست معتقد باشد و صالح باشد.....)


📌منظور از جنگ در هرس، دفاع مقدس ۸ ساله ایران است. ارزش های والا و رشادت ها و شهدا در هیچ کجای کتاب نیستند، همین هم مرا دور میکرد از باور اینکه کتاب درباره خوزستان خودمان است.... دفاع، مقدس است و نباید و نمیشود که با جنگ یکی اش دانست، اگر یکی بود که مادران، پدران، همسران و فرزندان شهدا و ایثارگران بعد از آن ۸ سال بلند نمیشدند و روایت نمیکردند و کشور را نمیساختند....... همه اش میشد تسلیم و خم شدن مثل نوال و رسول....نمیگویم که غم و زجر و سختی ندارد، چرا اتفاقا دارد حتی خشم هم دارد از جنگ تحمیلی، اما دفاع ستونی دارد که به آن تکیه میزنی دستت را میگیری و بلند میشوی.....

📌اگر از سمت دیگری به این داستان نگاه کنیم شاید بشود گفت که این روایت آنانی است که نتوانستند با مرگ و سوگ کنار بیایند، هیچ جوره، و در گردابی روز به روز فرو رفتند و دیگرانی نیز با خود به درون آن کشیدند تا تقریبا چیزی از آنها باقی نماند....

پس به نظر من با این دید که منظور هرس، دفاع مقدس است از جنگ، کتاب را نخوانید. به دید جنگ بخوانید، تلخ، بی معنا نشان دادن جان آدمها، زجر و سختی بی معنا، و سیاه مطلق.

📌به ندرت بارقه ای از امید در داستان میدرخشد، پس خیلی به دنبال شیرینی در داستان نباشید.

📌لهجه جنوبی برایم لذت بخش بود و به خوبی در فضای توصیف شده می نشست، فضاسازی کتاب فوق العاده بود، تماما حس میشد. خانم مرعشی روان روایت میکند اما معماگونه و رفت و برگشتی به گذشته. برای باز کردن گره های داستان تا آخر میکشاندت.

📌هرس توصیف انکار سوگ، کنار نیامدن با غم، اثرات ماندگار جنگ، سایه خاموش سختی های قدیمی در زندگی و روح و روان آدمی، بی حسی و کرختی و .... است.
      

2

مینا

مینا

15 ساعت پیش

        باز این مرد ما رو با پایان‌بندیش خون به جیگر کرد... با هر کتابی که از اشتاین‌بک می‌خونم بیشتر و بیشتر عاشق قلمش میشم!

مروارید یه رمان کوتاهه و داستان خیلی سرراستی داره: یکی از بومیانِ سرخ‌پوستِ شهر ساحلی لاپاز/لاپاس در مکزیک، که همراه با مردم قومش در کپرهای کنار شهر زندگی می‌کنه، مروارید بسیار بزرگ و گرانبهایی پیدا می‌کنه و حالا یهو کل شهر دشمنش میشن: یعنی نوادگان همون اسپانیایی‌هایی که چهار قرنْ پیش از تاریخِ این داستان به مکزیک اومدن و اونجا رو مستعمره‌ی خودشون کردن. با وجود اینکه مکزیک یک قرن پیش آزادی خودش رو به دست آورده، هنوز هم اسپانیایی‌های مقیم مکزیک در جایگاه‌های بالای طبقاتی قرار دارن و بومیان اصلی رو به زحمت آدم حساب می‌کنن. دیالوگی هست بین دکتر اسپانیایی و خدمتکارش که میگه: «یعنی من آنقدر بیکار شده‌ام که بخواهم عقرب‌گزیدگی یک سرخ‌پوست آس‌و‌پاس را درمان کنم؟ من دکترم، دامپزشک که نیستم.» دکتره حال آدمو بهم می‌زنه...

*هشدار اسپویل*
نقش اصلی داستان، کینو، یه مروارید پیدا می‌کنه و کل دنیای خودش، همسرش و طفل تازه به‌دنیا اومده‌شون که عقرب اونو گزیده واژگون میشه... حالا سیستم شهر بهم خورده: حالا دیگه یکی از بومی‌ها می‌خواد پولدار شه، برای خودش کسی بشه، بچه‌شو به مدرسه بفرسته تا دیگه قومش بخاطر جهل و بی‌سوادی در دام مردم زورگوی این شهر نیوفتن. و شهر، یا همون نظام استعماری، اینو نمی‌خواد. و به قول خوآنا (همسر کینو): «در جنگ انسان با دریا و کوه، انسان در عمق دریا غرق می‌شود و در برابر سختی کوه در هم می‌شکند، اما کوه پابرجا و دریا موّاج می‌ماند.»

 شاید اگه کینو اون مرواریدو پیدا نمی‌کرد یا در برابر استعمار قد علم نمی‌کرد، تنها خسارتی که بهش وارد می‌شد مرگ بچه‌ش از عقرب‌گزیدگی می‌بود، اصلاً شاید بچه نجات پیدا می‌کرد. ولی حالا نه تنها بچه‌شون کشته شد، بلکه کپرشون آتیش گرفت، دست کینو به خون چندین نفر آلوده شد، رو زن عاقل و عاشقش دست بلند کرد، و آوارگی و فشار و ترس و خشم کاری با اون‌ها کرد که دیگه هیچوقت نتونن همون آدمای سابق باشن. صلحی در کار نیست. کینو و خوآنا دیگه نمی‌تونن به گذشته برگردن. حتی در آخر مروارید رو هم نگه نداشتن. انگار در فاصله‌ای کوتاه، یک چیز به دست اوردن و خیلی چیزها از جمله همون یک چیز رو از دست دادن... پایان تلخی داشت. ولی آیا کینو نباید قد علم می‌کرد؟
      

8

فاطمه

فاطمه

16 ساعت پیش

        بخوانید.

بارها هدف هایت را نوشته ای اما بعد از دو روز فراموش کرده‌ای انجام دهی و کلاً بی‌خیالش شده‌ای. تصمیم گرفتی از امروز عصر به پیاده‌روی بروی اما یک بیماری ناجور همه‌گیر می‌شود و می‌مانی در خانه و کاهش وزن را بی‌خیال می‌شوی. دو هفته ای است روزی پنج صفحه کتاب می‌خوانی اما به مسافرت می‌روی و وقتی که برگشتی، خسته‌ای و چه کسی اهمیت می‌دهد شخصیت اصلی داستان چه بلایی سرش می‌آيد! راه‌حل همه این مسائل را کتاب «خرده‌عادت ها» دارد.

خواندم. از همان صفحات ابتدایی کتاب می‌توانی خرده عادت هایت را بنویسی و شروع کنی. با خود عهد کرده بودم که این‌گونه کتاب های توسعه فردی را هرگز نخوانم و فقط به خواندن خلاصه و یادداشت یا حتی اسم کتاب(قدرت شروع ناقص) و مثلا مقدمه کتاب بسنده کنم. اما این کتاب که در همخوانی بود و چند صفحه اش را خوانده بودم، باید تمام می‌کردم.

اگر مثل من از این جور کتاب ها بیزار نیستی حتما این کتاب را بخوان. اصلا این کتاب های توسعه فردی را باید سالی یک‌بار خواند. بس!

زیاده ننویسم. 

مهم ترین درسی که از کتاب گرفتم؛ ریز و خرد کردن رفتار ها بود، تا به عادت تبدیل شوند. خودِ نویسنده که از ابتدا تا انتهای کتاب، تنها مثال شنا رفتن و نوشتن را زد اما ما که کتاب خوان هستیم...ولش کن. داشتم می‌گفتم: پیاده روی را در نظر بگیر. برای آن باید بروی بیرون اما ذهن‌ت نمی‌گذار در نتیجه باید آن را به کارهای کوچک و مضحک تقسم کنی. مثلا؛ ۱.بلند شدن از جایت.۲. برداشتن کفش‌هایت ۳. پوشیدن کفش هایت. ۴. برداشتن هندزفری‌ات. و..... تا به جایی می‌رسی که خسته و کوفته به خانه برگشته‌ای. 

خلاصه اینکه. خوب است. بخوانید حتی اگر از زیاده‌گویی های نویسنده کلافه شُدید، قوی باشید و تمامش کنید.
      

4

chamomile

chamomile

16 ساعت پیش

        ♯دشمنِ عزیز 

به پیشنهاد ریحانه خوندمش و صد البته به این سبب که دنباله‌ای‌ست از بابا لنگ درازِ جودی ~~
میتونم بگم سالی یکی از ناز ترین احمق‌هایِ دنیایِ کتاب‌هاست طوریکه همون صفحات اول از شدت ذوق نتونستم خودم رو کنترل کنم و به عنوان یکی از نو‌ت‌های کتاب نوشتم:
 [دیوانه ترینه! وای عاشقشم! احمقه! احمق‌...] 
( و این برمیگرده به صفحه‌ی ۴۴ -نشر افق- که سالی در روزهای اولی که به ن.ج.گ رفته بود متعجب شده بود از اینکه چطور بچه‌ها تا حالا به صد و یازده توپ نشاسته‌ای تبدیل نشده‌اند، از بابت رژیم غذایی‌ایی که یتیم‌خونه براشون چیده بود...)
و برخلاف عاشقانه‌ی کلاسیک بودنش به هیچ‌وجه صرفا حول عاشقانه‌هاش با 'گوردون یا 'دکتر مک ری نمیگرده! 
«دشمنِ عزیز» صفتی برای دکترِ اسکاتلندیِ حنایی موییه که سالی‌مَک‌براید انتخابش کرده و در طولِ کَل‌کَل کردن‌هاشون با هم سالی کم‌کم عاشقش میشه و این رو خودش نمیفهمه اما توی تک‌تک نامه‌هاش میتونین ببینین که چه‌قدر دوستش داره و براش عزیزه! 
 و هر چه‌قدر که داستان جلو میره قشنگ میتونیم سیر بلوغ و تغییر رو توی افکار سالی ببینیم و به قول خودش: 
"دختری که او عاشقش شده، همان منی نیست که خودم میخواهم باشم. او منی را میخواهد که از یک‌سال گذشته کوشیده ام از آن دور بمانم. به هر حال او دیگر وجود ندارد..."

و خب خوندنش رو پیشنهاد میکنم ︶︶⊹
چون علاوه بر قشنگی‌های عاشقانه‌اشون؛ بهمون یاد میده که بیشتر خودمون رو دوست داشته باشیم و قبل از فکر کردن به احساسات طرف مقابل به آزادی و خوشحالی خودمون فکر کنیم و اگر " کوچکترین ابری از سوءتفاهم و اختلاف بر سرمان سایه انداخت، قول بدهیم آن را در درونمان نگه نداریم و درباره‌اش صبحت کنیم."

      

1

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.