شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
فاطمه زارع

فاطمه زارع

23 ساعت پیش

        #کتاب_مامان_و_معنای_زندگی
مجموعه داستان های روان درمانی از یالوم

یه مجموعه از ۶ داستان
اتفاقاتی که شاید لازمه تو از دید یکی دیکه ببینی و همیشه حق به جانب نباشی
خیلی از ما ممکنه  کابوس یکی دیگه باشیم و به اشتباه فک کنیم که قربانی هستیم
ما اغلب از دید خودمون به اتفاقات نگاه می‌کنیم  و حق به جانب هستیم
کمی‌از دید ناظر کل نگاه کردن بد نیست
از نگاه بقیه خودمون رو دیدن بد نیست

همنشینی با بقیه و روابطی که داریم ،برنامه هایی که داریم،کارهایی که میکنیم؛ نباید ارزش‌هامون رو زیر سوال ببره.
این کتاب میخواد به ما یاد بده که اگه با فردی در یک کار شریک میشیم دیدگاه اون رو هم ببینیم
میخواد بهمون یاد بده کمک گرفتن از بقیه بد نیست ،گاهی واقعا لازمه که حتی به زبان بیاری که کمک‌میخوام، من‌ناراحتم ،بیا حالم رو خوب کن.
کسی از درون ما خبر نداره وقتی ظاهر ما خوبه و همه فقط ظاهر رو میبینن‌؛چطور میخواهیم بقیه متوجه بشن از درون نیاز به همدلی داریم؟ جز به زبان آوردن پیش آدم امن زندگیمون

ممکنه گاهی با خودمون فکر کنیم جمع‌هایی که من می‌روم شاید از نظر خودم هیچ نقطه عطفی نداشته باشم و فقط پراز ایراد باشم
ولی ممکنه یه نقطه مثبت از من رو بقیه ببینن و به زبون بیارن
 و   منی که پر از نقص هستم، دارم  از طریق اون نقطه قوت  به بقیه کمک میکنم.

اینکه خودتو بد مطلق ببینی آسون ترین کاره! برای  پذیرش و خود آگاهی رسیدن باید در  مورد خودمون کنکاش کنیم و 
اینجوری فکر کنیم که میخواهیم بهتر بشیم

 چون در یه نقطه ثابت موندن متوالی چیزی جز زوال نداره ،باید قدم به قدم کم کم پیشرفت و بهبود پیدا کنیم 
البته که  هیچ کس یک شبه تغییر نمیکنه ولی با قدمهای کوچیک بعد یه بازه زمانی، تفاوت های بزرگی دیده میشه

این کتاب درمورد پذیرش سوگ هم حرف هایی برای گفتن داره 
به ما یاد میده اتفاقاتی انکار نکردنی در دنیا هست.  مرگ جزئی از زندگیه و تو نمیتونی اونو حذف کنی!
یاد میده که اگر سوگ را تجربه کردی، بپذیریش. و آموزش میده که باید مراحل رو پیش بری تا به آرامش برسی.
با جنگیدن با سوگ، یا با نگه داشتن وسایل ، یا با ارتباط نگرفتن با خاطره‌شخصی که رفته،  زندگی اون فردی که به سمت مرگ‌رفته هرگز برنمیگرده.
در ضمن سوگ هر فرد با دیگری متفاوت و منحصر بفرد هست
باید  حال شخص سوگوار رو پذیرفت. نباید بهش فشار آورد.
 بهترین رفتار با فرد سوگوار اینه که  رفتار متقابل باشه و به سوگوار کمک کنه
البته گاهی شخصی توی سوگواری خودش غرق شده گچون نمیتونه حتی به مرگ خودش هم فکر کنه و میخواد زمان ایست کنه.

این کتاب همچنین به ما یاد میده وقتی من از مشاور کمک‌میخوام‌، پس باید با خودم و مشاور رو راست و صادق باشم، باید بخوام و سعی کنم‌تا تغییر کنم، باید به پذیرش برسم.

با کارهای تکراری قبلی به آدم بهتری تبدیل نمیشم.
نظر خواستن برای پیشرفت و  تلاش کردن و به سمت بهبود رفتن،، نیاز به زمان و تعهد و ادامه دادن دارد

نباید  فقط اطلاعات را جمع و احتکار کرد .باید از اون اطلاعات استفاده کنیم و  در مسیر حرکت کنیم. نباید برای بهترین اتفاق صبر کرد.  شاید وقتی  اقدام نکردن خودمون و ضعف خودمون رو نبینیم و غر و شکایت داشته باشیم که چرا این اتفاقات برا من میفته و شرایطمون بهتر نمیشه؟!
اما واقعیت اینه تا خودمون تغییر نکنیم و اقدام نکنیم شرایط عوض نمیشه!
از درون باید تغییری باشه تا شرایط بیرونی عوض شه 

باید به این باور رسید من یک زندگی بیشتر ندارم: ۱چه این زندگی رو دست نخورده باقی بزارم
۱چه زندگی کنم حتی پر از اشتباه
۳چه تلاش کنم در کنار اشتباهاتم به سمت بهبود و پیشرفت برم

در تمام این موارد زندگی میگذره و عمر انسان تمام می‌شود
کسی از زمان سنج پایان مرگش خود و بقیه خبر نداره

پس باید پذیرفت که مرگ‌هست و زندگی کردن رو آموخت
زندگی کردن رو نباید برای بعد گذاشت

جایی که من باشم مرگ نیست
جایی که مرگ باشد من حضور ندارم و دیگه چیزی رو حس نمیکنم و در موردش فکر و رفتاری ندارم
نزار زندگیت دست نخورده باقی بمونه و با هیچ و پوچ زندگی کنی که اون مدل زندگی کردن  هیچ ارزش و معنایی نداره
      

1

        «جنگی که نجاتم داد»،کتابی سرشار از حادثه، هیجان و احساس است؛ کتابی که قلب نوجوانان را می‌رباید و آن‌ها را به دنیای شجاعت و مبارزه می‌کشاند. من، به‌عنوان یک نوجوان عاشق داستان‌های پرهیجان، این کتاب را دوست دارم؛ چرا که هر صفحه‌اش پر از تلاش و امید است!

زندگی سخت و تلخِ «ادا»—شخصیت اصلی داستان— مانند آتشی بود که او را پخته و مقاوم کرد.رنج‌های زندگی گاهی آدمی را می‌شکند، اما ادا ثابت کرد که می‌توان از این شکست‌ها، پلی برای پیروزی ساخت. او هرگز تسلیم نشد؛ ایستاد، جنگید و بالاخره پیروز شد.

ادا، قهرمان این داستان، در برابر تمام ناملایمات زندگی مقاومت کرد. او برای به‌دست‌آوردن حق‌اش، حتی وقتی همه چیز علیه‌اش بود، مبارزه کرد و به دنیا نشان داد که محدودیت‌ها فقط در ذهن ما هستند.«من هم می‌توانم!»
این شعاری بود که ادا با وجود تمام دشواری‌ها، هرگز فراموش نکرد.

این کتاب نه‌تنها یک داستان جذاب و پرکشش است، بلکه درس‌های بزرگی دربارهٔ پشتکار، امید و مقاومت به ما می‌آموزد.سرگذشت ادا مانند چراغی است که به ما یادآوری می‌کند حتی در تاریک‌ترین لحظات، می‌توان با اراده و تلاش، راهی به سوی روشنایی یافت.ادا به همه ثابت کرد که هیچ مانعی نمی‌تواند رویاهای یک انسان مصمم را متوقف کند!

✨ این کتاب فقط یک داستان نیست—یک تجربهٔ الهام‌بخش است! ✨
      

32

mehranehm

mehranehm

دیروز

30

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.