معرفی کتاب نوشابه زرد اثر منصور ضابطیان

نوشابه زرد

نوشابه زرد

3.9
90 نفر |
39 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

144

خواهم خواند

101

ناشر
مون
شابک
9786225914322
تعداد صفحات
216
تاریخ انتشار
_

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        «کانادا» یا همان «کانادا درایِ» امروزی یکی از قدیمی‌ترین مارک‌های نوشابه‌ای‌ست که وارد ایران شد و نسل‌های کمی قبل‌تر خاطرات زیادی با آن دارند. کشور کانادا هم احتمالاً از آن کشورهایی‌ست که اگر هر ایرانی به آن سفر کند، خیلی احساس غریبگی نخواهد کرد، چرا که تعداد مهاجران ایرانیِ مقیم کانادا خیلی زیاد هستند و روزبه‌روز هم بیشتر می‌شوند. منصور ضابطیان با اتکا به این حقایق و با همین لحن طنز به‌سراغ کتاب جدیدش، که سفرنامۀ شخصی او به کشور کاناداست، رفته است. او ابتدا از دردسرهایش برای سفر به کانادا می‌گوید و پس از معرفی مختصر فرهنگ‌های مختلف این کشور، به ارتباط‌های نوستالژیک ایرانی‌ها و کانادایی‌ها می‌پردازد. در این میان از فصول جذابی مثل قوانین این کشور در رابطه با ماری‌جوآنا، واکنش مردم به مرگ ملکه الیزابت دوم، ماجرای شرلوک هولمز و درنهایت آبشار نیاگارا هستند، نباید غافل شد.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به نوشابه زرد

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به نوشابه زرد

نمایش همه
hanieh

hanieh

6 روز پیش

1

یادداشت‌ها

          کتاب نوشابه‌ی زرد، دهمین سفرنامه‌ی منتشر شده از منصور ضابطیان است؛ کسی که مرا به فرم سفرنامه نویسی علاقه‌مند کرد.
این کتاب، گزارشی از سفر چند هفته‌ای ضابطیان به کاناداست که حاوی مطالب فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، آداب و رسوم و... می‌باشد.
این کتاب دو گزارش بسیار جالب برای من داشت:
۱- در سال ۱۹۹۲ حدود ۱۲ هزار کودک مونترالی، آرزوها و درد و دل ها و پیام‌هایشان برای نسل‌های بعد را روی کاغذ نوشتند و داخل محفظه‌ای فلزی روی قله‌ای در کوه قرار دادند. قرار شد تا سال ۲۱۴۲ کسی سراغ این نامه‌ها نرود.
به نظرم جذاب است که ببینیم در صد و پنجاه سال گذشته، کودکان ما چه دغدغه‌هایی داشتند، در چه فضایی زندگی می‌کردند و با چه موانعی رو به رو بودند. این اهمیت در خاطره نویسی شخصی هم نمود پیدا می‌کند. به گمانم نوشتن خاطرات و مرور آن‌ها پس از سی سال گذر عمر، فوق العاده جذّاب باشد.
۲- خوردن غذا در رستوران ONoir تورنتو که تجربه‌ی بدیعی را در زندگی پدید می‌آورد؛ تجربه‌ی ندیدن و نداشتن چشم. شما باید در فضایی تاریک که هیچ نوری ندارد مشغول غذا خوردن شوید و برای ساعاتی، حس و حال کسانی که کور هستند را  تجربه کنید. ضابطیان می‌نویسد که این تجربه تا چندین وقت مرا درگیر کرده بود چون احساس جدیدی در آن لحظات داشتم. بیش از پیش روی دیگر حواسم از جمله چشایی تمرکز می‌کردم و نکات جدیدی را تجربه می‌نمودم.
امیدوارم بتوانیم این نوع رستوران‌ها را در ایران نیز تجربه کنیم.
        

23